روشن است که مبارزه سیاسی برای دستیابی به دموکراسی مبارزه حقوق بشری نیز هست. اما هر فعالیت حقوق بشری لزوما بهترین نحوه مبارزه یا تاکتیک برای پیش برد امر سیاسی نیست. به این دلیل که رسیدن به دموکراسی یک پروسه یا حرکتی تدریجی و مرحلهای است، حقوق بشر اما یک مجموعه یا منشوری است با اصول مشخص و جهانشمول. دموکراسی در هر کشور و در میان هر ملت با ویژگیهای فرهنگی همراه است، حقوق بشر اما نسبیتپذیر نیست.
یکی از مشکلات یا سردرگمیها مبارزات سیاسی در اپوزیسیون ایران که منجر به بحثهای طولانی و گاه به بنبست رسیدن و حتی خنثی سازی تلاشهای سیاسی یکدیگر برای تغییر و تحول دموکراسیخواهانه شده است، از تداخل فعالیتهای این دو حوزهی مختلف نشأت گرفته است. حوزههایی که پرداختن به هرکدام از آنها به نوبه خود البته مهم است. اولویت یکی اما لزوما اولویت دیگری نیست. دموکراسی، مرحلهای یا گام به گام به سمت پذیرش اصول حقوق بشر میرود. دغدغه فعال حقوق بشر اما دفاع یکجا و همزمان از تمام اصول منشور حقوق بشر است. فعال سیاسی برای موفقیت مرحلهای و بسیج حداکثری مردم، برخی از اصول حقوق بشر را برجسته و بعضی دیگر در حاشیه قرار میدهد، حتی اگر همه مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر را محترم بشمارد.
نقد دین و دفاع از آزادی بیان تا حد آزادی توهین به مقدسات، دفاع از حقوق دگرباشان جنسی، دفاع از تجزیهطلبی و آموزش به زبان مادری، دفاع از حق فحاشی چند نمونه از موضوعات حقوق بشری هستند که تاکید بر آنها لزوما برای موفقیت مرحلهای در امر مبارزه دموکراسیخواهانه و جذب اقشار سنتی به مبارزه نسل جوان و مدرن ایران، کمککننده نیست و میتواند به جای همبستگی، به تفرقه کمک کند. لازم به تاکید است که در اینجا منظور کوتاه آمدن در طرح خواستهای حقوق بشری و حقوق اقلیتها نیست، بلکه طرح آنها زیر نام فعالیت حقوق بشری و تفکیک حوزههای حقوق بشری و سیاسی است.
کوتاه سخن، مبارزه حقوق بشری یک فعالیت حداکثری است و حد و مرزش رعایت همه اصول حقوق بشر است. مبارزات سیاسی دموکراسیخواهانه و مطالبهمحور اما یک فعالیت حداقلی است، یعنی حد و مرزش متغیر و بسته به توازن قوای اجتماعی است. برای موفقیت نیز این مبارزه سیاسی میبایست مخرج مشترک نیروهای سیاسی آزادیخواه یا تحولخواه باشد.
البته هستند کسانی که برای دو حوزه مختلف سیاسی و حقوق بشری همپوشانی کامل قائل هستند و استقرار نظام دموکراسی را ناگهانی و جهشی ممکن میدانند. ادعایی که البته باید نشان دهند در کجای جهان به همان شکل که در یک روز و تاریخ مشخص اعلامیه جهانی حقوق بشر منتشر شده است، یا میثاقهای حقوق مدنی و سیاسی بر آن افزوده شده، دموکراسی منطبق با حقوق بشر نیز استقرار یافته است.
بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی به درستی بر این ویژگی جنبش «زن، زندگی، آزادی» تاکید کردهاند که برای اولین بار از دوران مشروطیت تاکنون جنبشی در ایران بوجود آمد که نه نیروهای مذهبی در آن دخیل بودند و نه شعارها رنگ و بوی مذهب داشت. این نکته را اما نباید از نظر دور داشت که در ایران هیچ جنبش سیاسی نیز که مورد حمایت اقشار سنتی یا حداقل بخش مهمی از آنها باشد به پیروزی نرسیده است.
نقطه ضعف جنبش، یعنی تفرقه میان اقشار مختلف مردم از طریق طرح خواستهای حداکثری که به ترساندن قشر خاکستری و ناراضی اما سنتی جامعه از ارزشها و مبارزات نسل مدرن میانجامد، به برگ برنده یا نقطه قوت حکومت تبدیل میشود. اینجاست که هوشیاری معترضان از اهمیت زیادی برخوردار است تا در دام طرح خواستهای حداکثری نیافتند و زمینه را برای سواستفادههای تبلیغاتی و ارتش سایبری حکومت فراهم نکنند.
■ جناب فرخنده گرامی مسئله قشر به اصطلاح خاکستری پیچیدگی خاص خود را دارد و اتفاقا شامل غیر سنتیها هم میشود. در ۸۸ شاهد شرکت بخش بزرگی از آن در اعتراضات خیابانی بودیم. این قشر در ایران عمدتا محافظهکار است و درجه ریسکپذیریاش برای مبارزه با استبداد پایین. اقتصاد و منبع درآمدش وابسته به حکومتی است که خلاف آمال و آرزوهایش عمل میکند و هر روز زیر نظارت او به رتق و فتق امورش میپردازد و چشم بر کجیها، نابخردیها، دزدیها و خیلی از چیزها دگر میبندد تا عصر بدون دغدغه به خانه باز گردد. از اینکه دیگران شجاعانه مبارزه میکنند و خطرش را هم به جان میخرند احساس رضایت کرده و احسنت هم میگوید و خیلی که هم شجاعت که خرج بدهد سر راه بوقی هم ممکن است بزند یا از پشت پنجره در تاریکی شعاری هم بدهد. روز به روز فقیرتر میشود ولی میترسد که همین حداقل را هم از دست بدهد. در کلانشهرها ساکن است ولی هنوز شهروند و دمکرات نشده است، به میدان خواهد آمد اما موقعی که پرده آخر نمایش پیکار اجرا میشود.
“استبداد از ترس تغذیه میکند. و تنها با قطع غذای اوست که استبداد گرسنگی میکشد و نهایتًا از پای درمیآید - آقای قربان عباسی مقاله: “ترس در تضاد با روح دموکراسی” این قشر خاکستری با ترسش به انواع مختلف به استبداد غذا میدهد.
نوشتهام را با جملاتی دیگر از روشنفکر فرهیخته آقای قربان عباسی خاتمه میدهم: “به عبارت دیگر، ترس انتظار یا ظن بردن به چیزی است که احتمالاً درآینده برایمان اتفاق خواهد افتاد و با خود درد و رنج خواهد آورد. ترس تجربه ناخرسندی و تشویش و دل نگرانی درباره احتمال وقوع امر شر در آینده است. شر در این معنا که مانع تحقق اراده ما خواهد شد. به عبارت دیگر ترس تلفیق ناخرسندی و اضطراب است. ناخرسندی برای از دست رفتن لذت و خوشی و اضطراب برای از دست دادن آن در آینده. و این میتواند برای انسانی واجد اراده که میخواهد افسار و لگام زندگی خود را در دست داشته باشد محرک خوبی برای اعمال اراده، کنشگری و مبارزه باشد. از مقاله: “ترس و آزادی در تخیل سیاس مدرن”.
باشد که قشر خاکستری افسار و لگام زندگی خود را دردست گیرد و بر ترسش غلبه کند.
با درود احترام سالاری
■ جناب سالاری گرامی، درست میفرمائید، قشر خاکستری فقط از سنتیها تشکیل نشده است و باید بطور روشنتری در اینمورد مینوشتم. یک نکته دیگر اینکه حتی اینجا و آنجا در تظاهرات میدیدیم که زنان چادری از دختران جوان تظاهرکننده در مقابل سرکوب حمایت میکردند. منظور من توجه به فرهنگ اقشار سنتی که بخش مهمی از جمعیت خاکستری را تشکیل میدهند، بود. البته اقشار سنتی یک طیف هستند.
با تشکر/ حمید فرخنده
■ درود جناب فرخنده گرامی،
به نکتهی بسیار مهمی اشاره کردهاید. حکومتی که با “خدعه و تقیه و نیرنگ و شیادی و...” روی کار آمده و با همین روش نیز ۴۴ سال آزگار مردم فریبی کرده، تا قدرت را حفظ کند، هرگز راه و روش خود را تغییر نخواهد داد. آنها “شاخهای” را که بر روی آن نشستهاند، “شاخه ی خدعه و نیرنگ و دروغ و فریبکاری” را هرگز نخواهند برید. نانشان قطع خواهد شد. البته هر وقت که “سنبه پر زور بوده”، فوری تقیه کردهاند و با یک “قنبل قهرمانانه” دفع بلا از خودشان کردهاند.
با مشتی شیاد و قالتاق و بی وجدان جنایتکار خونخوار طرف هستیم، این را همه میدانند، غیر از اپوزیسیون ما. طرح خواستههای حداکثری، تنها منجر به تفرقهی بیشتر بین اپوزيسيون میشود، در حالیکه ما برای رهایی میهنمان از چنگال اهریمنی حکومت جنایتکار اسلامی، نیاز به اتحادی فراجناهی و ملی داریم. حکومت جنایتکار اسلامی طبیعتا با دامن زدن به چنین اختلافها، مانع اتحاد میشود. چنین اتحادی نیز طبیعتا فقط میتواند بر روی نقاط حداقلی مشترک مان صورت بپذیرد.
کوروش رضوی