چین آرام و سنجیده جای پای خود را در خاورمیانه باز کرده است اما به دلیل عدم حضور تاریخی، سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی در منطقه هنوز بعید بنظر میرسد که بتواند در کوتاه مدت و میان مدت جای ایالات متحده امریکا و اروپا را در خاورمیانه گرفته و همچون بازیگری استراتژیک در این منطقه ظاهر گردد.
آنچه که اکنون برای چین در خاورمیانه حائز اهمیت و از اهداف استراتژیک این کشور محسوب میشود، امنیت دریایی و تجاری است. امنیت دریایی و تجاری به چین کمک خواهد کرد که با خیال راحت هم کالاهای خود را به خاورمیانه صادر کند و همچنین امنیت واردات منابع انرژی و منابع خام از خاورمیانه تضمین گردد.
علاوه بر آن چین خواستار توسعه پروژه “ابتکار کمربند و جاده” و ادامه مسیر آن در خاورمیانه است. هدف این پروژه، توسعه جهانی سرمایهگذاری در زیرساختها و نیز اتصال آسیا، آفریقا و اروپا از طریق شبکهای از مسیرهای تجاری زمینی و دریایی است. اما آنچه که این پروژه را با اهمیت ساخته ایجاد ارتباط اقتصادی بینالمللی و نیز پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک چین در سطح جهان است. شایان ذکر است، که این پروژه ابتدا از روسیه، آسیای میانه و کشورهای آفریقایی آغاز، و اکنون نیز دامنه آن به خاورمیانه و از جمله عربستان گسترش یافته است.
آنچه رابطه با چین برای کشورهای خاورمیانه را جذاب نموده عدم مداخله چین در امور سیاسی کشورهای خاورمیانه است. این ویژگی چین با شیوه مراوده کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا که با مداخلات نظامی در کشورهای خاورمیانه همراه بوده تفاوتی فاحش دارد. ضمنا اکثر کشورهای خاورمیانه از مصر گرفته تا کشورهای حوزه خلیج فارس خواهان حفظ بیطرفی سیاسی خود در رابطه با چین و ایالات متحده و اروپا هستند.
سیاست توازن استراتژیک میان کشورهای خاورمیانه و چین و ایالات متحده و اروپا راهبردی بس عاقلانه در دوران گذار به جهان چند قطبی آینده میباشد. در این میان هرچند که رابطه دیپلماتیک میان عربستان سعودی و ایالات متحده با دشواریهایی روبروست اما گفتگوهای سیاسی میان عربستان و آمریکا در جریان است، و دو کشور در تلاشاند که رابطه تیره شده میان دو کشور را ترمیم نمایند.
در خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران تنها کشوریست که خواهان روابط با چین و روسیه است. غافل از اینکه رابطه یک سویه با کشورهای روسیه و چین منافع اقتصادی ایران را نه تنها تامین نمیکند بلکه موجب پایمال شدن منافع اقتصادی و سیاسی ایران توسط این دو کشور خواهد شد.
با وجود علنی شدن موضوع قرارداد اقتصادی میان ایران و چین، چینیها به دلیل ضعف ایران ناشی از سیاستهای نادرست منطقهای و نیز بینالمللی و وجود تحریم اقتصادی ایران از افشای محتوای و نیز از اجرای آن پرهیز کردهاند. حال آنکه کشورهای خاورمیانه مخصوصا کشورهای حوزه خلیج فارس با داشتن رابطه سیاسی و اقتصادی با غرب موفق شدهاند، روابط اقتصادی و سیاسی متوازنی با چین و روسیه داشته باشند. همزمان با سرمایه گذاری غربیها، چین نیز میلیاردها دلار در عربستان،عراق، قطر، عمان و امارات متحده عربی سرمایه گذاری نموده است.
تاثیر فرهنگی طولانیمدت غرب در خاورمیانه از جمله مسائلیست که جای پای غرب را در منطقه در میان مدت محکم نگه خواهد داشت. رفتار فرهنگیاقتصادی مردم خاورمیانه که بازتاب آنرا در شیوه رفتار مصرفگرایی و نیز سلطه غربباوری فرهنگی شهروندان خاورمیانه، از دیگر عوامل قدرت نرمافزاری غرب در خاورمیانه است. تغییر در رفتار اقتصادی و فرهنگی شهروندان خاورمیانه و پذیرش شیوه فرهنگی چینی در تولید و مصرف نیازمند فرایندی درازمدت است.
اینکه فرهنگ بازتولید شده مدرنپسامدرن چینی چگونه خلق خواهد شد، فعلا موضوعی پیچیده و غامض است. آیا چین قادر خواهد بود برای تاثیر گذاری فرهنگی در عرصه جهانی و نیز خاورمیانه، فرهنگ نوین و جذابی را براساس سنت چینی و تلفیق آن با فرهنگ نوین امروزی به جهان عرضه نماید؟ محتملا زایش چنین فرهنگ جذابی در کوتاه و میان مدت امکانپذیر نباشد. بنابراین با توجه به حضور گام به گام چین در خاورمیانه و میانجیگری میان ایران و عربستان و نیز پیشنهاد چین برای کاهش تنش میان اسرائیل و فلسطینیان، همچنان زود است که دیپلماسی این کشور بتواند جایگزین دیپلماسی ایالات متحده آمریکا و اروپا در خاورمیانه گردد.
چین،اقتصاد و خاورمیانه
تلاشهای اخیر دیپلماتیک چین در میانجیگری میان ایران و عربستان همه نظرها را بهسوی چین و نقش آن در خاورمیانه جلب نمود و حتی بسیاری از صاحبنظران سیاسی نقش دیپلماتیک چین را تحسین نمودند. حال آن که برای ایجاد روابط مجدد میان ایران و عربستان، پیش از ورود چین به این ماجرا تلاشهای گستردهای از سوی عراق و عمان صورت گرفته بود که بالاخره با تلاش چین، ایران و عربستان روابط دیپلماتیک خود را مجددا از سر گرفتند. اما آنچه برای چین درخاورمیانه اکنون ازاهمیت بسزائی برخوردار است، سرمایهگذاری و روابط اقتصادی با کشورهای خاورمیانه است.
چین از بزرگترین شرکای تجاری عربستان در خاورمیانه است. در سال ۲۰۲۱ تجارت میان عربستان و چین در حدود ۸۷ میلیارد دلار بوده است که از این مبادلات تجاری چین ۳۰ میلیارد دلار به عربستان کالا صادر نموده و عربستان نیز ۵۷ میلیارد دلار کالا که سهم عمدهی آن را نفت تشکیل میدهد، به چین فروخته است.
صندوق سرمایهگذاری عربستان میلیاردها دلار در چین سرمایهگذاری نموده و چین هم با قراردادی در حوزه انرژی خورشیدی برای تولید ۳۰۰ مگاوات برق در عربستان سرمایهگذاری نموده و ۴۹ درصد شرکت سعودی اکوا که در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر فعالیت میکند خریداری کرده است. علاوه بر آن قراردادی به مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار برای استخراج آهن با عربستان امضا نموده است.
اما در مقابل سهم تجارت ایران با چین در سطح بسیار پایینتری قرار دارد. واردات ایران از چین در سال ۲۰۲۲ برابر با ۸۹۰ میلیون دلار و صادرات آن به چین معادل ۳۵۰ میلیون دلار بوده است. هرچند از قرارداد سرمایه گذاری ۲۵ ساله چین در ایران که گفته میشود ۴۰۰ میلیارد دلار است، اطلاع چندانی در دست نیست اما به نظر بسیاری از صاحب نظران، این قرارداد میتواند موجب افزایش نفوذ چین در ایران و به طبع آن در خاورمیانه گردد.
چین در دیگر کشورهای خاورمیانه چون امارات متحده عربی، قطر، عمان و عراق نیز سرمایهگذاری نموده و در سالهای اخیر واردات انرژی و نیز مواد خام از این کشورها افزایش یافته است. از دیگر اقدامات اخیر چین کمک اقتصادی به ترکیه و مصر برای پرداخت بدهیهای اقتصادی خود بوده است.
چین در تلاش است که سازمان همکاری شانگهای را گسترش داده و کشورهای خاورمیانه را به پیوستن به این سازمان ترغیب نموده و جایگاه سیاسی و اقتصادی خود را با ورود کشورهای خاورمیانه به سازمان همکاری شانگهای تقویت نماید. از سوی دیگر چین با افزایش روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی خود با کشورهای خاورمیانه، میخواهد مانع پیوستن این کشورها به ناتو گردد.
چین در حوزه صادرات اسلحه با توجه به حجم بالای خرید اسلحه در خاورمیانه و مخصوصا خرید اسلحه توسط کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس، وارد رقابت با کشورهای غربی شده است. بر اساس گزارش سایت آمریکایی دیفنس نیوز، چین اخیرا به عربستان، امارات متحده عربی، عراق، اردن و عمان پهباد صادر نموده و مصر و عربستان در حال مذاکره با چین برای خرید جنگنده پیشرفته چنگدوجی ۱۰ سی هستند. سیاست خرید اسلحه از چین توسط کشورهای خاورمیانه در چارچوب استراتژی این کشورها برای کاهش وابستگی سیاسی به ایالات متحده امریکا و اروپا دنبال میشود.
اما آنچه که قابل توجه است تغییر گام به گام مبادلات اقتصادی عربستان با ایالات متحده آمریکاست. عربستان با کاهش تولید نفت و نیز پس از آن تهدید ایالات متحده، قراردادهای نظامی با چین و روسیه منعقد نمود. عربستان همچنین اعلام نمود که از این پس معاملات نفتی این کشور با دو کشور وارد کننده عمده نفت عربستان یعنی چین و هند با دلار نخواهد بود و با یوان چینی و روپیه هند صورت خواهد گرفت.
اگر معاملات نفتی با تمام کشورهای عضو بریکس با واحد پولی این کشورها صورت گیرد، آنگاه آمریکا از ۷ تریلیون پترودلار محروم خواهد شد. و در نتیجه اقتصاد ایالات متحده امریکا را با مشکلات عظیم اقتصادی روبرو خواهد ساخت. به گمانم با توجه به اینکه عربستان سعودی دریافته است که ایالات متحده و کشورهای اروپایی درسالهای آینده انرژیهای تجدیدپذیر را جایگزین نفت و گاز خواهند نمود و وابستگی غرب به نفت عربستان کاهش خواهد یافت، حجم صادرات نفتی خود را به کشورهای آسیایی بویژه چین و هند افزایش داده است.
علاوه براین عربستان پیوستن خود به سبد پولی بریکس را که متشکل از واحدهای پولی کشورهای چین، هند، برزیل، روسیه و آفریقای جنوبی خواهد بود، اعلام نموده است. پیوستن عربستان به سبد پولی بریکس باعث کاهش حجم معاملات کشورهای عضو بریکس با عربستان با دلار گشته و این خود دلار را بیشتر تضعیف خواهد نمود.
سخن پایانی
با توجه به رشد و گسترش اقتصاد چین و عبور تولید ناخالص ملی این کشور از ایالات متحده آمریکا، چین در آینده ناچار خواهد بود که نقش فعالتری را در خاورمیانه و در سطح جهان به عهده بگیرد و سیاست ایالت متحده را در خاورمیانه با چالش بیشتری روبرو سازد. اما با توجه به عوامل یاد شده در بالا جایگزینی چین به جای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه در میان مدت امکان پذیر نخواهد شد.
در حوزه اقتصادی با توجه به تلاش چین و کشورهای عضو بریکس برای ایجاد واحد پولی جدید بهجای دلار و افزایش معاملات نفتی کشورهای نفتی خاورمیانه بویژه عربستان با واحد پولی بریکس و یا سبدی از واحدهای پولی کشورهای عضو بریکس حجم مبادلات با دلار کاهش یافته و در نتیجه سلطه دلار به چالش کشیده خواهد شد. ناگفته نماند که تلاش اخیر چین برای ایجاد سیستم پرداخت بینالمللی جایگزین سویفت میتواند زیرساختهای مالی ایجاد شده توسط ایالات متحده را به چالش بکشد.
اما آنچه در کوتاه و میان مدت برای چین در خاورمیانه از اهمیت بسزایی برخوردار است، امنیت تجاری، دریایی و اقتصادی است. پیامد این امر در درازمدت افزایش نفوذ سیاسی چین در خاورمیانه به همراه خواهد داشت. اما ایالات متحده امریکا در کوتاه مدت از رابطه و نزدیکی چین با کشورهای خاورمیانه برای رفع منازعات سود خواهد جست. چین شاید بتواند در میان مدت در حوزه اقتصادی، سیاسی و نظامی نقش ایالات متحده آمریکا و اروپا را در خاورمیانه با چالش روبرو ساخته، اما در حوزه نرمافزاری یعنی فرهنگ، چین به زمانی طولانی نیاز دارد که بتواند با خلق فرهنگی جذاب، فرهنگ مدرن و جذاب غربی را در سطح بین المللی و نیز خاورمیانه وادار به عقب نشینی نماید.
به گمانم خاورمیانه همچنان در کوتاه و میان مدت حیات خلوت ایالات متحده آمریکا خواهد ماند. و حتی در صورت ترک خاورمیانه، ایالات متحده آمریکا تلاش خواهد کرد که ناتوی ابراهیمی را جایگزین خود نماید. و اگر هم ناتوی ابراهیمی ناموفق ماند برای ایجاد مهار دوگانه به یارگیری و ایجاد شکاف میان کشورهای خاورمیانه برای صفبندیهای جدید اقدام خواهد نمود.
شایان ذکر است که این سوال را باید مطرح نمود: اگر در دراز مدت اکثر سیستمهای تمامیتخواه در خاورمیانه بر اریکه قدرت باقی بمانند، آیا تشابه سیستمیک موجب نخواهد شد که چین و اکثر کشورهای خاورمیانه در آیندهای سریعتر در یک قطب سیاسیاقتصادینظامی در سطح بینالمللی قرار گرفته ویا به همکاری استراتژیک میانقطبی ادامه دهند؟