تحولات شگرف دو دهه ترکیه هم در مواردی که این کشور موفقیتهایی داشته است و هم در موارد ناکامی برای ما مفید است. گزارشدهی از ترکیه در سالهای اخیر وارد یک ژانر اجباری و انحصاری شده است که در چارچوب آن باید همه تحولات ترکیه را “تکرار سناریوی جمهوری اسلامی در نسخه لایت ترکی آن” نامید و وعده پایان عنقریب اقتدار حزب عدالت و توسعه را داد. روایت کلیشهای ماجرا، منکر پیشرفتهای اقتصادی ترکیه در دهه اول قرن حاضر نیست اما معتقد به نوعی استحاله و انحراف در مسیر حرکت ترکیه اردوغان در پنج تا ده سال گذشته است و حمایت بدنه جامعه ترکیه از حزب عدالت و توسعه در همه انتخابات و رفراندومهای این سالها را نتیجه یک توطئه، یک سوءتفاهم یا وجود یک نیروی اجتماعی بزرگ محافظهکار اسلامی میداند که متعصبانه از مراد خود در برابر نیروهای سکولار ترکیه دفاع میکنند.
در همه دوران بعداز مشروطه در ایران و بعداز تنظیمات در ترکیه (۱۸۳۹)، در کنار جریان اصلی ترقیخواهی غربگرایانه، بودند کسانی که غرب را مدل خوبی نمیدانستند و به درجات متفاوتی خواهان بازگشت به خویشتن و یافتن مدل بومی برای توسعه بودند. در زمینه نارضایتی بدنه جامعه از نتیجه ناکافی دههها توسعه بر اساس مدل غربی، ایران ۱۳۵۶ و ترکیه ۲۰۰۲ هردو در صدد برگردانیدن نگاهها از غرب به خود بودند. هر دو این کشور در تواریخ مذکور، خسته و مستأصل در پایان یک راهپیمایی برای وصال به معشوق غربی، غرق در بحران و تورم و بیکاری بودند.
اینک در میانه سال ۲۰۲۳ هر دو کشور بازی بازگشت به خویشتن خویش را انجام دادهاند و در کنار نگاهی که اهالی این دو کشور به راه طی شده خود در سالیان گذشته میکنند و طبعا نیم نگاهی هم به همسایه خود در آن سوی مرز دارند. مخالفان اردوغان، بهخصوص در آغاز راه در اوایل قرن حاضر میلادی، در باره عقوبت سخت تبدیل شدن به ایران شماره ۲ هشدار میدادند. در ایران هنوز هم، همه اردوگاههای سیاسی، قرائتی دلبخواهانه و بیگانه با واقعیت ترکیه از تحولات این همسایه غربی ارائه میکنند. این قرائتها بهجای اینکه منعکس کننده واقعیت جامعه ترکیه باشند بیشتر نتیجه تلاش برای اثبات تئوریهای خودی با توسل به “فاکت”های نیمه حقیقی یا سطحی از ترکیه است.
تحدید موضوع
ارزیابی منصفانه از کارنامه اردوغان و حزب عدالت و توسعه نیازمند شرایطی است که پایان عمر سیاسی این دو پدیده سخت جان در فضای متلاطم سیاست در ترکیه از اهم آنهاست. تنها بعداز پایان اقتدار طولانی این دو و انتقال حکومت به نیروهای آلترناتیو است که میتوان دوران اردوغانی (یقین ۲۶ ساله) را با دوران قبل و بعداز آن مقایسه کرد.
برای تسهیل موضوع من فرض را بر این قرار میدهم که به هزار و یک دلیل دوران اقتدار اردوغان و حزبش سالها پیش باید پایان مییافت و حداقل برای یک دوره انتخاباتی، حزب عدالت و توسعه و رهبران آن، مجبور به ایفای نقش اپوزیسیون در میدان سیاست ترکیه میشدند.
در نتیجه موضوع این مقاله بررسی علل عدم شکست اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری و عدم شکست بلوک تحت رهبری حزب عدالت و توسعه در انتخابات پارلمانی انجام شده در ماه مه ۲۰۲۳ است.
برای این بررسی، سه مسئله زیر در مرکز توجه این مقاله است:
۱. افزایش جمعیت شهری ترکیه توام با سالهای توسعه اقتصادی،
۲. سهم اندک پایه رأی دهنده حزب جمهوریخواه خلق از افزایش نفوس شهرها.(از ۴۴ میلیون به ۷۹ میلیون طی ۲۱ سال)
۳. طرح فرضیاتی در باره علل احتمالی ناکامی حزب جمهوریخواه خلق.
صورت مسئله
چرا اپوزیسیون بار دیگر در مقابل اردوغان شکست خورد؟ چرا رجب طیب اردوغان توانسته است که در ۱۷ انتخابات متوالی طرف مقابل را شکست دهد؟ چرا اینبار که بزرگترین ائتلاف ضد اردوغان با حمایت بینالمللی گسترده و آشکار به مصاف اردوغان رفت، نتیجه با انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ یکی شد؟
چنانکه از گرافیک شماره ۱ دیده میشود. حدود ۴۸ درصد از رأی دهندگان ترکیه، مخالف رجب طیب اردوغان هستند و در پنج مراجعه متوالی به صندوقهای رأی طی ۹ سال اخیر، حداکثر نوسان میزان این مخالفین زیر یک درصد بوده است. جالب است که این ۹ سال، همان دوران درجا زدن اقتصاد ترکیه از پی رشد سریع آن در یک دهه اول اقتدار اردوغان بر حکومت ترکیه است. جالب است که پاندمی کرونا و زلزله مهیب فوریه ۲۰۲۳ هم برای شکست دادن اقتدار اردوغان از سوی اپوزیسیون کمکی نکرد.
محافظهکاری عمومی جامعه به تنهایی نمیتواند این سلسله طولانی از موفقیت اردوغان را توضیح دهد. چرا که، بالاترین آرای پدر معنوی محافظهکاری دینی در تاریخ ترکیه یعنی شخص نجم الدین اربکان زیر ۲۲ درصد بود. (۲۱/۴ درصد در انتخابات ۲۴ ماه دسامبر ۱۹۹۵)
شاید تصور کنید که پایین کشیده شدن یک حزب سیاسی حاکم باید از طریق کاهش تدریجی آرای حزب صورت گیرد و ریزش یکباره آرای یک حزب حاکم با رهبری کاریزماتیک، امر چندان قابل انتظاری نمیتواند باشد. صرفنظر از نمونههای جهانی این گونه ریزشهای ناگهای آرای حزب حاکم با رهبری کاریزمارتیک، نمونه این بی وفایی رأی دهندگان ترکیه به احزاب و رهبران محبوب دیروز خود هم در دست است. بهعنوان مثال “حزب دموکراتیک چپ” که تحت رهبری یکی از کاریزماتیکترین رهبران تاریخ سیاست ترکیه یعنی بولنت اجویت بدون هیچ روند تدریجی، بسرعت آرای خودش را از دست داد. این حزب که در انتخابات ۱۸ آپریل ۱۹۹۹ با ۲۲ درصد از مجموع آرای ریخته شده به صندوقها، بزرگترین حزب سیاسی ترکیه شد، در انتخابات بعدی به تاریخ سوم نوامبر ۲۰۰۲ در حالی که شخص بولنت اجویت در مقام نخست وزیری بود زیر دو درصد آرای رأی دهندگان ترکیه را کسب کرد. (یک و بیست و دو صدم درصد)
نقش روستاها در تعیین نتیجه انتخابات
دیگر ستیزی در شهرهایی که نه مهاجر خارج از کشور در آنجا زندگی میکند و نه متعلقین به هویت اتنیکی دیگر، متوجه روستائیان است. حتی در کشورهای پیشرفته که امروز این پدیده وجود ندارد، در گذشته وجود داشته است.
ترکیه امروز هم چهار میلیون مهاجر خارجی دارد و هم میلیونها اقلیتهای اتنیکی و مذهبی. اینک حداقل در ظاهر، دیگرستیزی در ترکیه، در مضمون خود، متوجه مهاجرستیزی است. کمال قلیچداراوغلو در اولین مصاحبه با رسانهها بعداز شکست ۲۸ ماه مه، روستائیان را با تحقیر، مسبب شکست خود نامید.
وی گفت: “چرا انسان روستایی از بحران اقتصادی متأثر نشد؟ بسیار ساده است وقتی ماهی ۵۰۰ لیر [۲۱ دلار] به آنها بدهی، جایی برای خرج کردن ندارند. در روستا میخواهد پول را کجا خرج کند؟”
معنی این جملات چیزی نیست جز اتهام نداشتن شعور کافی به مردمان فقیر.
اهالی شهرنشین ترکیه در فاصله سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ از ۴۴ میلیون به ۷۹ میلیون نفر افزایش یافته است. با توجه به سهم ۶،۸ درصدی روستاها (در سال ۲۰۱۲) حتی اگر صد در صد این درصد نه چندان بزرگ به اقتدار سیاسی حاکم رأی داده باشد، معنی این ادعا این است که کمال قلیچداراوغلو متوجه ناکافی بودن میزان آرای اهالی باقی مانده در روستاها برای تغییر جدی در مجموع آرای کشور نیست.
در ادامه مقاله به این نکته خواهم پرداخت که چرا چنین افزایش سریع جمعیت شهری در میزان آرای حزبی که با هر تعریفی باید جماعت شهری را نمایندگی کند، چنین کم تأثیر بوده است؟
سه مدل توسعه طبقه متوسط شهری
همانطور شرکتهای بزرگ تجاری طبق مدلهای متفاوتی توسعه پیدا میکنند، توسعه طبقه متوسط شهری میتواند از جمله به سه روش زیر عملی شود:
۱. افزایش عددی طبقه بواسطه ترقی شخصی شهروندان. در این حالت، ساختار حاکمیت طبقاتی و سیاسی جامعه حفظ شده و تنها افراد به طبقات فوقانی این ساختار اضافه میشوند. (مثل ایران قبل از انقلاب و ترکیه قبل از اقتدار آک پارتی)
۲. مداخله طبقات بیرون از دایره اقتدار طبقاتی و سیاسی از طریق هجوم آنان به قلعه قدرت و به هم ریختن نظم حاکم یا همان برپایی انقلاب. (مثل انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷)
۳. مداخله متشکل با حفظ هویت و تشکیلات سیاسی و رهبر خودی. (مثل ترکیه ۲۰۰۲)
شکل اول را میتوان شبیه خرید سهام در یک شرکت دانست. شکل دوم (انقلاب) شبیه به ورشکستگی کشانیدن یک شرکت از طریق مداخله ویرانگر است. اما شکل سوم مانند خرید استراتژیک سهام و به دست آوردن اکثریت سهام دارای رأی و فتح سیستم از درون بدون بر هم ریختن ساختار امور است.
گسل مرئی و نامرئی درون ترکیه مدرن
گذار ترکیه از امپراتوری و خلافت در حال اضمحلال به جمهوری لائیک موضوع ناشناختهای برای مخاطبان این مقاله نیست. این تحول شگرف نتیجه رفتن امپراتوری تا آستانه از دست رفتن پایتخت و مناطق بزرگی از ترکیه امروز پیش رفت (پیمان سور، ۱۰ آوگوست ۲۰۲۳) مداخله خودسرانه و در عین حال قهرمانانه مصطفی کمال پاشا (آتاتورک بعدی) و پایان این مداخله با یک پیروزی افسانهوار، چنان اعتباری برای مصطفی کمال و یارانش فراهم کرد که برای عملی کردن هر تغییر مهمی در جامعه کافی بود. این اعتبار بیپایان برای تبدیل قوانین و ظواهر یک جامعه سنتی مسلمان به یک جمهوری لائیک با الفبای لاتین کافی بود و در این جهت بکار گرفته شد. اما حتی اعتبار بی پایان آتاتورک هم برای تغییر شیوه زندگی مردم فقیر و بیسواد روستایی و سنتی کشور، کافی نبود.
در پشت نمای بیرونی این تحولات و فارغ از هر قانون تصویب شده در پارلمان، نظم طبقاتی کهن طبق یک قاعده عمومی و شیوه سنتی زندگی اکثریت ۸۰ و حتی ۹۰ درصدی مردم، دست نخورده باقی ماند. همانطور که انقلاب مشروطه، نتوانست خوانین و ملاکان ایران را از منزلت طبقاتی سنتیشان به زیر بکشد و همانطور که لغو بردهداری در ایالت متحده آمریکا، بردگان سابق را به فقیرترین اقشار جمهوری آمریکا تبدیل کرد و بردهداران سابق را در مقام رئیس جمهور، سناتورها، صاحبان سرمایه مالی، طبقه زمیندار و صاپبان صنایع مدرن را بهعنوان طبقه ممتاز جدید احیا کرد، جمهوری جدید ترکیه نیز تغییر مهمی در روابط طبقاتی کهن در جامعه ایجاد نکرد. آتاتورک و رهبران جمهوری لائیک جدید تردیدی نداشتند که تمایل قلبی اکثریت مطلق اهالی زندگی در یک جامعه سنتی و محافظهکار است و از اینرو بود که هیچ رفراندومی برای تأسیس جمهوریت برگزار نشد و اولین انتخابات رقابتی ۵ سال بعداز پایان جنگ دوم جهانی برگزار شد. رهبران و کادرهای جمهوریت جدید میتوانستند از میان نیروهای زیر باشند:
۱. دارندگان تحصیلات.
۲. آشنایان با اروپا و کدهای زندگی مدرن.
۳. افسران کادرهای بالای نظامی.
۴. مأموران دولتی عالیرتبه و فرزندان آنها.
همین شرایط بدون اینکه سوء نیتی در میان باشد به معنی ادامه حاکمیت طبقات صاحب امتیاز ایام پادشاهی در دوران جمهوریت بود. سیستم تحصیلات مدرن طبعا بهعنوان آسانسور طبقاتی وارد عمل شد و بمرور کسانی از اکثریت محروم جامعه بواسطه استعداد و همت خود، طبقه جدید شهری و متوسط را فربهتر کردند و گسترش دادند. آنچه در این مورد قابل اعتناست، بطئی بودن این پروسه است. نگاهی به گرافیک شماره ۴ شاهد این مدعاست. طبق این جدول ۶۰ سال بعداز تأسیس جمهوریت نفوس شهرها با اهالی روستاها برابر میشود. آنچه در این آمار دیده نمیشود، سهم حاشیهنشینان از میان اهالی شهرهاست. این سهم بالغ بر میلیونهاست و مثلا در سال ۲۰۱۱، چهار میلیون نفر برآورد شده است. این قشر به امید سهم گرفتن از نعمات و زرق و برق زندگی شهری از جوامع کوچک و شیوه زندگی سنتی خود کنده شده و در انتظار ورود به متن “شهر” فعلا در حاشیه شهرهای بزرگ مسکون شدهاند. خوانندگان این مقاله لابد با قدرت انفجازی این قشر در انقلاب ۱۳۵۷ آشنا هستند. آنچه این قشر را نیرومند میکند حداقل دو نکته مهم است که یکی نزدیکی آن به مرکز شهرهای بزرگ و دیگری اشراف آنان به فاصله طبقاتی است چرا که، احساس مورد تبعیض بودن برای پیداکردن انگیزه مبارزه مهمتر از خود تبعیض است.
دو مرحله مهم در کوتاه مدت و در دراز مدت
شهرنشین شدن نزدیک به ۹۰ درصد اهالی کشورها، امری جهانی است. اگر ۲۰۰ سال قبل ۹۰ درصد اهالی سوئد ساکن روستاها بودند امروز این رقم زیر ۱۵ درصد است. کُند بودن پروسه را میتوان از نمونه سوئد و بقیه کشورهای اروپایی دریافت. از نظر دراز مدت، این جابجایی اهالی یک زایش تمدنی و ضروری است. اما خود پروسه طولانی زایش فارغ از درد و عواض جانبی نیست. اگر بخشی از اهالی محروم روستاها از ورودی طبیعی به واسطه موفقیت در تحصیلات به شهرها منتقل میشوند، ورود میلیونها انسان به همین شهرها از طریق اقامت در قرنطینههای موسوم به حاشیهشهر عملی میشود. آنچه به عنوان طبقه متوسط شهری چشم و چراغ دموکراسی و جوامع موفق غربی است، نتیجه گذار موفق از این پروسه برای درصد قابل توجهی از اهالی است. اما آنچه به موضوع این مقاله برمیگردد، بیشتر مربوط به خود این پروسه است و نه حاصل نهایی آن. اگر از زمان حال بیرون آییم و از فاصله زمانی دور به مسئله نگاه کنیم، شاید به این قضاوت برسیم دوران کنده شدن ۸۰ درصد اهالی از شیوه زندگی روستایی و سنت هزاران ساله و انتقال آنان به شهرها و جا افتادن در زندگی مدرن، از نظر زمان و دردهای این زایمان، بی شباهت به مسیر کشورهای اروپایی نبوده است.
امروز بعداز اسکان ۹۳ درصد اهالی ترکیه در شهرهای بزرگ و متوسط، با این معما مواجهیم که چرا خیل ۲۸ میلیون نفری تازه واردان به شهرها در دو دهه اول قرن حاضر، تنها ۵ درصد به آرای حزب جمهوریخواه خلق افزود و یک بلوک قدرت ۵۲ درصدی از سوی یک حزب محافظهکار حداقل تا ۲۰۲۸ رهبری قوه مقننه و مجریه را در اختیار خواهد داشت. چرا قلعههای قدرت ابتدا در شهرهای بزرگ از سوی حزب عدالت و توسعه فتح شد بعدا در سال ۲۰۱۹ هم پیروزی شهرداران حزب جمهوریخواه در همین شهرها عملی شد؟
ببرهای آناتولی
آمار نشان دهنده ۲۸ میلیون تازه وارد به شهرها، مسلما شامل حاشیهنشینان شهر ۱۶ میلیونی استانبول و برخی شهرهای بزرگ دیگر نیز هست. آنچه به فهم تحولات ترکیه کمک بیشتری میکند، نوع دیگر این اسکان یعنی افزایش جمعیت همراه با رشد اقتصادی است. پدیده موسوم به “ببرهای آناطولی” از آن جهت مهم هستند که خبر از سهم شهرهای کوچک بهعنوان قطبهای جدید اقتصادی ترکیه در پروسه چهار برابر شدن اقتصاد کشور میدهد. خبر این پدیده با پخش فیلم مستندی از کانال آمریکایی PBS Public Broadcasting Service در سال ۲۰۰۶ در مورد صنایع جدید شهر دنیزلی، سر زبانها افتاد. البته،| اطاق صنایع استانبول یکسال قبل اعلام کرده بود که ۱۴۶ شرکت از ۱۰۰۰ شرکت بزرگ ترکیه در شهرهایی قرار دارند که بلحاظ سنتی جای مهمی در نقشه تولید و صنایع ترکیه نداشتهاند. لیست این شهرها عبارت بود از: دنیزلی، غازی آنتپ، قیصریه، بالیکسیر، قونیه، قهرمان ماراش، اوردو، صامسون، چوروم، طرابوزون، اونیه، کوتاهیه، نیغده، آدییامان، افیون، قرهحصار، چانکیری، گیرهسون، اسپارتا، قارامان و ملاطیه. این بیست و یک شهر باهم، این نام جدید را کسب کرده بودند.
در دو دهه اخیر که صادرات ترکیه ۷ برابر شده است (از ۳۵ میلیارد دلار به ۲۵۴ میلیارد دلار)، سهم KOBİ ها (شرکتهای کوچک و متوسط) از این صادرات ۴۰ درصد است. سهم گرفتن شرکتهای کوچک از صادرات به معنی سهم گرفتن شهرهای کوچک عمدتا سنتی از شهرهای بزرگ صنعتی مثل استانبول و ایزمیر است. همانطور که ظهور ببرهای آناطولی در نقشه تولید ترکیه هم به معنی گسترش عادلانهتر تولید، رونق اقتصادی و رفاه اقتصادی بود.
نکته مهم اینجا بود که جماعت سنتی و متدین در اقصی نقاط کشور، به قطار مدرنیزاسیون کشور و افزایش تولید پیوسته بودند. این مؤمنین صاحب صنایع جدید، ادعا میکردند که پیامبر اسلام و همسرش خدیجه و برخی از یاران محمد تاجر و ثروتمند بودند و ایرادی در ثروت و رفاه برای یک مؤمن نیست. غربیان در توصیف خود از این طبقه جدید با عبارت “کالوینیستهای مسلمان” یاد میکردند. در گرافیک شماره ۱۲ هم شهرهای موسوم به “ببرهای آناطولی” و هم تعداد مجتمعهای صنعتی OSB در هر ایالت مشخص شده است. آنچه مسلم است، گسترش تولید و صنعت و خدمات به شهرهای سنتی و پراکندگی نسبی تولید در کل کشور موجب جلب نیروی کار آزاد شده از روستاها و موجب جلب درصدهای جدیدی از میان زنانی بود که دیگر محکوم به کار مادام العمر در خانه نبودند.
تکرار “چهار برابر”
گسترش چند برابری اقتصاد در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه در میزان مالیات دریافتی دولت نیز مشخص است. این مبلغ از ۳۹،۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ به ۱۹۲،۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ (تقریبا ۵ برابر) افزایش یافته و آخرین رقم آن یعنی مالیات دریافتی دولت در سال ۲۰۲۲ به رقم ۱۶۲،۳ میلیارد (۴ برابر سال ۲۰۰۲) افزایش یافته است. از آنجا که دولت مسئول سیستم تحصیلات و بهداشت و درمان هم هست، افزایش چهار برابری درآمد دولت از قبل اخذ مالیات، علی الاصول به معنی هسترش چهار برابری خدمات دولتی در همه زمینههاست. در این سالها، ظرفیت دانشگاهها، خوابگاههای دانشجویی، فرودگاهها، ظرفیت بنادر، اتوبانها، قطارهای سریع السیر، بیمارستانها، بهداشت و درمان، و همه حوزههای مسئولیت دولتی حدودا چهار برابر گسترش یافته است. اکثریت مطلق این خدمات و ساخت و سازها در مراکز شهرها بوده و پاسخگوی جمعیت جدید منتقل شده به شهرها بود و مانع گسترش پدیده حاشیه نشینی در مقیاسهای خطرناک دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شده است.
رقابت حاشیه و متن
نسبت قشر برخوردار از رفاه و محرومان پیوسته در حال تغییر بوده است و اگر این مناسبات تنشآلود یک پایه و مبنای ثابت (آکسیوم) بوده است، بازیگران آن در هر لحظه معین از تاریخ صد سال اخیر ترکیه با نسبت عددی دائما کاهش یابنده به ضرر صاحبان امتیاز، متفاوت بوده است. گاه در ترکیه از اصطلاح “ترکان سفید” یا “بیاض تورکلر” به عنوان لقب اقشار صاحب امتیاز استفاده میشود و حتی بیست درصد بودن آنان در جامعه ترکیه ادعا شده است. صرفنظر از نامگذاری، درصد ادعایی به دلیل تغییر دائمی در جامعه، قابل اعتنا نیست. این نامگذاری و هر نامگذاری دیگر از یک وضعیت ثابت عزیمت میکنند در صورتی که اشاره شده که همیشه با یک متغیر سر و کار داریم.
انکار درصد بزرگ محرومان در ترکیه، در گذشته چندان محل اعتراض این اکثریت نبوده است از جمله به این دلیل که اهالی ساکن روستاها و شهرهای کوچک آناطولی مرکزی، خبری از ماهیت سیاست در شهرهای بزرگ ساحلی و نحوه اداره کشور در مرکز نداشتند.
شرکت درصد بسیار بالایی از اهالی در انتخابات در ترکیه واقعیت مهمی است و نازلترین میزان شرکت اهالی با ۶۴ درصد مربوط به انتخابات سال ۱۹۶۹ است. این رقم بالا از دو جهت فریبنده است. اول اینکه ترکیه جزو پانزده کشور دنیا است که شرکت در انتخابات طبق قانون اجباری است. در وهله دوم جماعت روستایی و ساکنین مناطق سنتی، رفتن هر چند وقت یکبار به پای صندوقهای رأی را بخشی از دین خود در قبال پایتخت میدانستند اما نتیجه این مداخله در انتخابات حتی آن وقتی که منجر به انتخاب رهبر با صد در صد آرا نمیشد، چنان نبود که از سوی اقشار صاحب امتیاز تحمل نشود. یعنی اگر تأثیر کلی شرکت اکثریت محروم دور از استانبول، ایزمیر و آنکارا، بیشاز صفر هم بود، از سوی صاحبان قدرت و ثروت در مرکز، مزاحم تلقی نمیشد.
طبقه متوسط مخالف حزب جمهوریخواه خلق
چرا نورسیدگان به اردوگاه طبقه متوسط شهری موجب تقویت حزب جمهوریخواه خلق نشدند؟ با قبول حزب جمهوریخواه خلق به مثابه حزب طبقات شهری سکولار و متوسط، تعجب میکنیم که چرا هنگام تقویت سریع اقتصاد ترکیه در فاصله ۲۰۰۲ـ۲۰۱۳، این حزب همچنان از نظر درصد آرای کسب شده خودش درجا میزند.
جالب است که اولین آثار مهم ضعیف حزب عدالت و توسعه درانتخابات محلی شهرهای بزرگ و بهخصوص باخت این حزب در رقابت تنگاتنگ برای اداره استانبول، آنکارا و آنتالیا دیده شد. هر چند نتجه انتخابات موضوع این مقاله در ماه مه ۲۰۲۳، امید ایجاد شده در انتخابات محلی ۲۰۱۹ را برآورده نکرد، امان همچنان برتری آرای رأی دهندگان مخالف اردوغان در آنکارا و استانبول (هر دو با ۵۱ درصد آرا) و در آنتالیا (با ۵۷ درصد) در دست اپوزیسیون باقی ماندند.
اگر حزب جمهوریخواه خلق، حزب زنان شاغل، حزب اهالی سکولار شهرهای بزرگ، حزب نخبگان دولتی و در یک کلام حزب طبقه متوسط شهری است، چرا همزمان با گسترش همه این پایههای اجتماعی برشمرده، افزایش آرای این حزب بعداز یک رشد ۵ درصدی به ۲۵ درصد، دیگر متوقف شد و همه بلوکهایی که در برابر اردوغان و حزب عدالت و توسعه ایجاد کرده بود، (به استثنای انتخابات محلی شهرهای بزرگ) با کسب ۴۸ درصد در قبال ۵۲ درصد، مغلوب حریف شد؟
به دو گرافیک شماره ۱۰ و ۱۱ توجه کنید. طبق گرافیک اول، اقتصاد ترکیه طی یک دهه چهار برابر شده است و باز در همان گرافیک میبینیم که همچو جهشی در تاریخ اقتصاد ترکیه سابقه نداشته است. گرافیک شماره ۱۱ نشان از این دارد که حزب جمهوریخواه خلق یک بار در کمی مانده به پایان جهش بزرگ اقتصاد ترکیه یعنی در سال ۲۰۱۱ توانسته آرای خود را از بالای بیست درصد به بالای بیست و پنج درصد افزایش دهد و در ادامه دوازده ساله سپری شده از آن تاریخ توانسته است که این آرای خود را حفظ کند.
میتوان حدس زد که سرعت بی سابقه رشد اقتصاد ترکیه در فاصله ۲۰۰۲ـ۲۰۱۳ موجب روندهای زیر شده است:
۱. برابر آنچه از گرافیک شماره ۴ مستفاد میشود، افزایش جمعیت شهری در ۲۱ ساله بعد از سال ۲۰۰۰ معادل ۲۸ میلیون نفر در مقایسه با افزایش ۲۳ میلیونی در دوره بیست ساله قابل از همان مقطع است. بی شک چهار همزمانی این افزایش جمعیت شهری با چهار برابر شدن اقتصاد کشور، کیفیت بهتری به نحوه این نقل و انتقال تاریخی از روستاها به شهرها داده است و سهم درصدی مهاجرت کنندگان به حاشیهشهرهای بزرگ از این ۲۸ میلیون نسبت به سهم درصدی حاشیهنشینی از آن ۲۳ میلیون مهاجر قابل از سال ۲۰۰۰ بمراتب کمتر بوده است.
۲. سرعت بالای این نقل و انتقال، میتواند اسباب کشی ذهنی به اردوگاه جدید را دشوار کرده باشد.
۳. طرف مقابل طی هشت دهه انحصارا هم طبقه متوسط شهری بود و همزمان، نیروی فعال مایشاء در خرد و کلان امر اداره کشور هم بود. این طرف، تجربه چنین نقل و انتقال پر تعداد در زمانی کوتاه را نداشت و تازهواردان را آدمهای بی ریشه و بنیهای حساب میکرد که از طریق پیوند با حاکمان جدید (غاصبان مسند حاکمیت) به آلاف اولوفی رسیدهاند. انتظار آنها این بود که هم حزب جدید غربتیها و هم رأی دهندگان نوکیسه آنان، پرانتز موقتی هستند که بزودی بسته خواهند شد و به تاریخ خواهند پیوست.
۴. پیشتر به سه نوع متفاوت از عضوگیری طبقه متوسط اشاره شد. در پیوستن انفرادی و بطئی، اعضای جدید طبقه در یک پروسه طولانی و با کمترین اصطکاک وارد اطاق گرم این طبقه متوسط میشوند. تازه واردان مثل اعضای قدیمی این باشگاه فکر میکنند، مثل آنان لباس میپوشند و شیوه زندگی آنان را در مقیاس فردی و اجتماعی تقلید میکنند و مراقبت زیادی میکنند تا مبادا جدید بودن پیوستگی آن در جمع جدید در جایی از گفتار و رفتار آنها نمود پیدا کند.
راهپیمایی طولانی شاگردان نجم الدین اربکان برای تشکل و رهبری ورود متشکل غربتیها به درون سیاست و قدرت از همان ابتدا مورد سوء ظن اقشار صاحب امتیاز سنتی بود. بهخصوص که ظاهر زنان و مردان این تازهواردان هم طوری نبود که براحتی قاطی اهالی محلات مرفه شهرهای بزرگ بشوند.
۵. وقتی که طبقه متوسط شهری طی روندی کُند نخبگان و عناصر موفق حاشیه را جذب میکند، طبعا تازه واردان، سیستم مستقر را ولی نعمت خود میشناسند و سپاسگراز آن هستند. همانطور که پناه آوردگان به اطاق انتظاری بنام حاشیه شهر، همان سیستم مستقر را مسئول ناکامی خود میدانند. نکته مهم برای فهم این معادلات در ترکیه این است که تازه به دوران رسیدگان دهه اول قرن بیست و یکم ترکیه، نه سیستم مستقر پیشین بلکه حزب عدالت و توسعه را ولی نعمت خود میشناسند.
۶. رفتار متفاوت رأی دهندگان در ۱۱ شهر بزرگ ترکیه که بر خلاف جهت عمومی در جهت دلخواه اپوزیسیون رأی میهند، میتواند به این معنی باشد که مهاجرین به این شهرها بجز بهبود در وضعیت عینی از نظر استانداردهای جدید زندگی، از نظر ذهنی نیز به میان طبقه شهری متوسط اسباب کشی کرده و بخاطر این بهبود سطح زندگی الزاما شکر گذار ابدی حزب عدالت و توسعه نیستند. هم افزایش ۵ درصدی آرای حزب جمهوریخواه و هم پیروزی این حزب در شهرهای بزرگ، نشان از یک تغییر قابل انتظار در رفتار انتخاباتی و انتخاب سیاسی شهروندان است. هرچند همانطور که در جای جای این مقاله آمده است، این تغییر در سیاست به نسبت تغییر بزرگی که در شیوه زندگی جامعه پدید آمده است، کم است. در مقایسه با این جمعیت تازه وارد شهری، اهالی شهرهای سنتی و کوچک ترکیه مثل شهرهای موسوم به ببرهای آناطولی، که اولین جهش مهم برای بهبود استاندارد زندگی خود را در دو دهه اخیر تجربه کردهاند و تغییر استاندارد زندگی آنها به صورت نقل مکان به شهرهای بزرگ برخوردار از استیل زندگی طبقه متوسط شهری نیست، رفتاری متفاوت دارد.
۷. با اوصاف مذکور میتوان تصور کرد که سهم طبقه متوسط شهری از میان انتقال بزرگ اهالی روستاها و مناطق شهری کوچک به شهرهای بزرگ، در مقیاس کمی به پایه اجتماعی حزب جمهوریخواه پیوسته و بهخصوص طبقه متوسط شهری ساکن شهرهای کوچکتر و سنتیتر، حزب عدالت و توسعه را بانی و باعث پیشرفت خود و ضامن حفظ این موفقیتها در آینده میشناسد. با توجه به اینکه ورود حزب عدالت و توسعه بعداز چند بحران اقتصادی در دهه ۱۹۹۰ و بحران بزرگ سال ۲۰۰۱ ترکیه انجام شد، وحشت برگشتن به آن سالها، در شکل دادن به اراده رأی دهندگان ترکیه و از جمله طبقه متمول جدید، نمیتواند بیتأثیر باشد. دور از عقل نسیت اگر تصور کنیم که، بخشی از رأی دهندگان ترکیه وقتی وعدههای انتخاباتی (گاه آشکارا غیر جدی و غیر واقعی) اپوزیسیون ترکیه را میشنوند، بهجای اینکه بتوانند رویای یک فردای روشن را باور کنند، دچار وحشت از بازگشت دهه ۱۹۹۰ میشوند.
سه مرحله از سیر آزمون و خطای اردوغان
برای نمایش ساده راه پیمایی طولانی اردوغان از یک سیاستمدار محلی مخالف سیستم شبیه انقلابیون ویرانگر ۱۳۵۷ ایران، به سیاستمدار پراگماتیست ملی و بینالمللی استاد در اداره سیستم، سه تابلو انتخاب شده زیر از میان هزاران تابلو موجود، شاید مناسب باشد:
۱. رجب طیب اردوغان جوان، ۲۶ سال قبل، در ۶ دسامبر ۱۹۹۷ در میدان جمهوریت زادگاه همسر خودش در شهر “سییرت” گفت:
“در ترکیه آزادی بیان وجود ندارد و تبعیض نژادی اعمال میشود. مرجع ما اسلامیت است. هرگز نخواهند توانست که ما را در هم بشکنند. حتی انسان غربی هم از آزادی عقیده برخوردار است. چرا در ترکیه به این [آزادی عقیده] احترام گذاشته نمیشود؟ منارهها سرنیزههای ما، گنبدها کلاهخودهای ما و مساجد پادگانهای ما هستند. کسی نخواهد توانست که قرائت اذان را ساکت کند. به تبعض نژادی در ترکیه با قطعیت پایان خواهیم داد.” (لینک منبع)
این همان سخنانی است که بعدا حکم مجازات ده ماه زندان را برای اردوغان موجب شد.
۲. اردوغان در حادثه دیگری در ماه مه ۲۰۱۳ بدون آنکه صراحت دهد در لفافه، از آتاتورک و عصمت اینونو با لفظ “دو عیاش” یاد کرد.
۳. در حادثه سوم در سخنرانی بمناسبت مهمترین موفقیت تاریخ سیاسی خودش در ۲۸ ماه مه ۲۰۲۳ در کاخ ریاست جمهوری در بشتپه، نمای کاخ پشت سر خودش را به عکس آتاتورک و کلاه “کالپاک” تزئین کرده بود.
توجه به این سه حادثه انتخاب شده از سه دهه زندگی سیاسی رجب طیب اردوغان، توانایی شناخت سیستم، توانایی شناسایی خطوط قرمز سیستم و استعداد انطباق خود با هر آن چیزی است که توان تغییرش را ندارد. مهار نظامیان، ندادن فرصت به رقبا، بسیج یک اکثریت در یک بلوک شکست ناپذیر قدرت و انجام همه این کارها در چارچوب قوانین بازی چون خط سرخی همه مراحل کارنامه سیاسی اردوغان را به هم وصل میکند.
پراگماتیست بودن اردوغان و سازشکاری وی همانطور که اشاره شد، برای حفظ تعادل کشتی سیاست و اقتصاد ترکیه، نقش مهمی بازی کرده است. (علیرغم نقش مخرب وی که پیشتر بدان اشاره شد). کلا اگر دیدن اشتباه، یک حُسن برای سیاستمدار است، اعتراف بموقع (قبل از عزل) بدان فضیلتی است و اقدام به اصلاح اشتباه (تا وقت باقی است) فضیلتی دیگر. موارد متعدد این انعطاف و درایت را میتوان در پایان دادن به تنش با روسیه بعداز ساقط کردن هواپیمای جنگی روسیه، در بازگردانیدن سیاست خارجی به مسیر قبلی در ارتباط با کشورهای منطقه و کابینه بوروکرات و کاردان بعداز پیروزی در انتخابات ماه مه ۲۰۲۳ دید.
این خصوصیات برای یک سیاستمدار غربی میتواند بسیار بدیهی باشد اما در کشوری که رهبر اپوزیسیون آن بعداز هر شکستی خود را “پیروز” انتخابات و اردوغان را مغلوب انتخابات میخواند و بهجای فرار از استعفا، هر توجیه دوراز عقل و هر حیلهای متوسل میشود، نعمتی است.
در طی کارزار انتخاباتی ماه مه ۲۰۲۳ با بازیهای عجیب و غریب حزب جمهوریخواه خلق، شخص رجب طیب اردوغان و اردوگاه وی به درجات بالاتری، تبدیل به قلعه طرفداران آتاتورک شد. همانطور که جونئیت اؤزدمیر در یکی از برنامههای روزانه خود، ظهور عکس آتاتورک در پشت سر قلیچداراوغلو بلافاصله بعداز دور اول انتخابات را با طعنه تفسیر کرد. منظور جونئیت اؤزدمیر فرصت طلبی قلیچداراوغلو برای کسب آرای ملیگرایان در دور دوم بود. اینکه حزب تأسیس شده از سوی شخص آتاتورک، اینچنین حسب نرخ روز با عکس آتاتورک رفتاری ابزاری داشته باشد هم برای جونئیت اؤزدمیر غیرجدی بود و هم از سوی رأی دهندگان به جد گرفته نشد. جونئیت اوزدمیر گفت: “توجه کنید که چگونه وقتی آرای ملیگرایی بالا رفت، آتاتورک وارد کادر عکس [قلیچداراوغلو] شد”! آنچه مهم است فاصله گرفتن قبلی مصلحت اندیشانه حزب جمهوریخواه از عکس آتاتورک است. حتی نوشیروان ائلچی سخنگوی کمال قلیچداراوغلو در مصاحبه کانال تلویزیونی نزدیک به HDP پرچم ملی ترکیه را از صحنه حذف کرده بود.
یاد گرفتن قواعد بازی
هر تازهواردی، باید قواعد بازیای را که وارد آن شده است یاد بگیرد. برای نجم الدین اربکان و شاگردان وی، این پروسه یادگیری از طریق خطا و آزمون و کارآموزی بیش از نیم قرن زمان برده است. این زمان طولانی شامل تشکیل احزاب سیاسی، پیروزی و شکست و بسته شدن این احزاب، کارآموزی از طریق شرکت در اداره شهرداریها، یادگیری رتوریک سیاسی در میدان داخلی ترکیه و در رابطه با جهان غرب و اروپای شرقی بوده است.
راهی که نجم الدین اربکان گشود و در ادامه یک سلسله طولانی از آزمون و خطا به تشکیل حزب عدالت و توسعه منجر شد. هدف این حزب، تصرف سیستمی جا افتاده، بدون توسل به انقلاب و با یادگیری نحوه کارکرد سیستم بود. در مطالعه تاریخ این راه طی شده از زمان صدور مانیفست “میللی گؤروش” در ۱۹۶۹ تا به امروز، میتوان تک تک موارد آزمون و خطا و اصلاح را شناسایی کرد. هم مخالفت اربکان و شاگردانش با امپریالیسم، غرب، اسرائیل، آتاتورک و لائیسیته در تک تک موارد مصداق آن در تاریخ ترکیه مستند شده است و هم مراحل طولانی اصلاح این مواضع افراطی تا رسیدن به درجه استادی در اداره سیستم و تبدیل شدن به ظامن ثبات کشور و قلعه دفاع از آتاتورک و ارزشهای جمهوریت. گذار از امت گرایی اسلامی به همدلی با یادگارهای امپراتوری عثمانی و گذار بعدی به دنیای مشترک ترکی و تبدیل کردن ترکیه از دولتی متزلزل در داخل به قدرتی مؤثر در مقیاس منطقه و جهان، یک پروسه دشوار و مملو از خطا و تجربه بود. جالب است که ناتوانی حزب آتاتورک از شکست دادن اردوغان، این حزب را به رفتاری حساب نشده با مهمترین سرمایه این حزب یعنی یاد بنیانگزار خود و ارزشهای جمهوریت کرده است که به دو نمونه آن در فوق اشاره شد.
طرفین جامعه قطبی امروز ترکیه و ماهیت اختلاف
امروز سالهاست که از دوران مظلومیت محافظهکاران تحقیر شده قبلی در ترکیه سپری شده است. این طبقه تازه به دوران رسیده، دیری است که خم و چم سیاست و دیپلماسی را یاد گرفته و به رهبری استاد مسلم بازی سیاست چون تیمی شکست ناپذیر با یک کابینه کاملا جدید در قدرت هستند. تحقیر شدگان دیروز امروز خود را در پشت سکان رهبری کشور، مطمئن و برخوردار از اعتماد بنفس بالایی احساس میکنند. استقرار طولانی در اداره دستگاه قدرت دولتی، فساد مالی و اداری را وارد این دستگاه کرده است. لیستی از خطاهای مسلم حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان به شرح زیر است:
۱. بازی با امنیت اقتصادی کشور، شرکتها و شهروندان از طریق حذف استقلال بانک ملی و توسل به تئوریهای مندرآوردی اقتصادی که منجر به کسری شدید موازنه تجارت خارجی، کسری کلان بودجه و فروش بیسابقه ذخیره طلا و ذخیره ارزی کشور شد.
۳. نابودی استقلال قوه قضائیه،
۴. نقض استقلال دانشگاهها و مراکز علمی،
۵. نوسانات مضر در سیاست خارجی از قبیل درگیری با کشورهای غربی و اسرائیل
۶. ناتوانی در تداوم رشد اقتصادی بخصوص، سقوط اقتصادی کشور در فاصله ۲۰۱۳ ۲۰۲۰.
۷. پایان دادن به تعامل با غرب و مذاکرت عضویت در اتحادیه اروپا.
موضوع این مقاله آن است که با این همه خطا، چرا حزب تأسیس شده از سوی شخص مصطفی کمال آتاتورک، ناتوان از ارائه یک پروژه نجات کشور و معرفی یک تیم لایق و مستعد عملی کردن این پروژه است؟
از عجایب موضع اپوزیسیون ترکیه
مهمترین ویژگی اپوزیسیون ترکیه گمگشتگی در زمان و مکان است. گویی نه از ترکیه دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خبر دارد و نه از کشوری بنام ترکیه. گویی سقوط چهل هزار برابری ارزش پول ملی ترکیه مربوط سه دهه قبل ترکیه نیست و گویی اسلام با پیروزی حزب عدالت و توسعه تبدیل به دین غالب در میان اهالی کشور شده است و انگار محافظهکاری وسیع و ریشهدار جامعه ترکیه محصول تدابیر و توطئه اردوغان بوده است. واقعیت آن است حزب عدالت و توسعه و رهبران آن محصول جامعه ترکیه هستند و نه برعکس. مانیفست “میللی گؤروش” مقدم بر ورود اردوغان به عالم سیاست و تأسیس حزب عدالت و توسعه است و این تقدم و تأخیر، ما را برای یافتن رابطه علت و معلول در بلبشوی سیاست ترکیه راهنمایی میکند. مانیفست مزبور در سال ۱۹۶۹ صادر شده است یعنی زمانی که رجب طیب اردوغان نوجوانی پانزده ساله بود. (برای دیدن سیر ارزش لیر ترکیه در طول زمان به گرافیک شماره ۲ نگاه کنید)
این نکته از نظر فهم رفتار سیاسی رأی دهندگان ترکیه حائز اهمیت کلیدی است. وقتی بیننده خارجی از بیرون، انتقادات جدی و بهجای اپوزیسیون از اوضاع کشور را میخواند و میشنود اما اکثریتی از رأی دهندگان ترکیه همچنان در نگهداشتن اردوغان و حزبش بر سر اقتدار، سماجت بخرج میدهند، این ناظر بیرونی حق دارد که شوکه بشود. آنچه رأی دهنده ترکیهای از آب باخبر است و ناظر بیرونی از آن بیخبر است، سیر منطقی حوادث و نازل نشدن حزب عدالت و توسعه به مانند صاعقهای از آسمان آفتابی است.
اپوزیسیون اصرار دارد که رأی دهندگان بایستی بیخیال زمان و مکان شوند. زمانی که رأی دهندگان باید فراموش کنند، دوران قبل از حزب عدالت و توسعه است و مکانی که هم ارزش اهمیت دادن ندارد، همان جغرافیای منطقه و مکانی بنام کشور ترکیه است. یکی از نمایندگان حزب جمهوریخواه خلق بنام پروفسور محمت بکاراوغلو در سال ۲۰۱۶ در گزارش خود به موارد جدی از علل ناکامی حزب خودش در جلب آرای مردم اشاره کرد که مانند همه موارد مشابه، نشنیده و ندیده ماند.
هرکسی در تجربه خود با آدمهایی مواجه بوده است که بعلت کهولت سن و بیماری، متوجه نیستند که کجا هستند و نمیدانند که در لحظه مورد نظر، تاریخ و ساعت و روز هفته چیست. نام فارسی این علامت بیماری “گمگشتگی در زمان و مکان” هم گفته شده است که در زبان علمی کنفوزیون confusion نامیده میشود.
اصرار اپوزیسیون برای گمگشته کردن رأی دهندگان در زمان و مکان قابل فهم است. در اصل اگر زمان و مکان را از معادله حذف کنیم، اپوزیسیون باید براحتی حمایت نزدیک به صد در صد جامعه را کسب کند.
اما مثلا اگر عنایتی به زمان و مکان داشته باشیم و بیاد بیاوریم که در دوران تصدی ۷ ماه وزارت کشور ترکیه از سوی خانم آکشنر جنایتهای سیاسی موسوم به “فاعل مجهول” (مشابه قتلهای زنجیرهای ایران اما طبق یک آمار با ۱۹۶۴ قربانی و تداوم دهساله) کمتر نشده است و حتی افزایش یافته است. (گرافیک شماره ۳)
این قیاس را میتوان به همه عرصهها تسری داد. مثلا اگر افت ارزش پول ملی را مد نظر قرار دهیم، دو و نیم برابر شدن نرخ دلار در سه سال اخیر، اصولا باید هر پادشاه قدر قدرتی را از تخت قدرت به زیر میکشید. اما اگر دچار گمگشتگی در زمان و مکان نشویم و بدانیم که ارزش پول ملی کشور در ۵۰ سال اخیر در ترکیه چه مسیری را طی کرده است، میتوانیم رأی نیمی از رأی دهندگان ترکیه به رجب طیب اردوغان را بهتر بفهمیم. (گرافیک شماره ۲ نشان میدهد که برای نمره دهی به افت ۱۵ باری ازش لیر در قبال دلار، میتوان ارزش ۴۰ هزار برابری لیر در دوران ماقبل اردوغان را برای قیاس انتخاب کرد)
یکی از توجیهات حزب جمهوریخواه برای شکستهای پیاپی، اشاره به تسلط حزب عدالت و وتوسعه بر رسانههای ملی است. این احتجاج نشان از این دارد که گویا رسانههای ترکیه قبل اردوغان از نظر رعایت عدالت بین اتدار حاکم و اپوزیسیون مثل سوئد عمل میکرده است. اپوزیسیون گویی نه زمان قبل از ۲۰۰۲ خبر دارد و نه از مکانی بنام ترکیه.
اگر اپوزیسیون ترکیه توان دچار گمگشتگی در زمان و مکان نبود، میتوانست ببیند که رهبر حزب اصلی اپوزیسیون خودش به میل خودش “نمایندگان” حزبی انتخاب کرده است که قدرت عزل و نصب وی را دارند. مثل شورای نگهبان منتخب رهبر جمهوری اسلامی که قدرت عزل و نصب وی دارد. همین اوپزیویسیون وقت و بی وقت خواهان استعفای اردوغان میشود. در اصل فهم این نکته که ورود به انتخاب برای یک رئیس جمهور در قدرت، یعنی استعفا و به انتخاب گذاشتن پست خود در انتخابات. اگر اردوغان در پست خود ابقا میشود، به اعتبار اراده رأی دهندگان است. اما شخص کمال قلیچداراوغلو که رکورد پرشکستترین رهبر سیاسی دنیا را بنام خود ثبت کرده است، هنوز هم بر سر قدرت است.
تغییر کیفی در معادله
پیروزی دوم نوامبر ۲۰۰۲ حزب عدالت و توسعه را باید نقطه عطف تغییر موازنه به نفع فراموششدگان هفت دهه اول تاریخ جمهوریت نامید. از این تاریخ تا به امروز، بلوک نیرومند شکست ناپذیری در مقابل سروری ساکنان شهرهای ساحلی و حزب جمهوریخواه خلق ایجاد شد، گسترش یافت و سیر تکامل پیمود. اینکه نتایج ملموس اقتدار این بلوک اقتدار حکومتی در سالهای منتهی به ۲۰۲۰ کاهش یافت، دلیل ضعف در استحکام این بلوک نیست و انتخابات ماه مه ۲۰۲۳ هم این ادعا را به اثبات رساند. آنچه اینبار بنحو محسوسی تازگی داشت، پیروزی علیرغم تبعات سنگین بحران پاندمی کرونا و زلزله فوریه امسال در بخش بزرگی از ترکیه بود.
اگر در دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ حاکمان سنتی عنان امور را علیرغم ناتوانی در دست داشتند، امروز بلوک تازه به دوران رسیده آک پارتی از پی ناکامیهای چند ساله قادر به تجدید قوا و ارائه یک کابینه جدید متشکل از بوروکراتهای خوشنام و خوشسابقه است و این حزب جمهوریخواه خلق است که خسته از کوفتن بر قلعه محکم قدرت حکومتی ناتوان از نوسازی رهبری خود و ارائه یک آلترناتیو اثباتی است.
از نظر مادی بخش مهمی از حکایت ناعدالتی اقتصادی تعدیل شده است و انحصار قدرت سیاسی در دست اقلیت صاحب امتیاز تنها در خاطره نسل پا به سن باقی مانده است و بخش بزرگ جدیدی از اهالی از مناطق سنتی روستایی به شهرها منتقل شدهاند. اصولا در این مرحله بایستی بلوک قدرت رو به سستی میرفت و موضوع این مقاله نیز طرح این سوال است که چرا چنین نشد؟ دو جواب منطقی در پاسخ این میتوان ارائه کرد:
۱. نیاز طبقه جدید حاکم به روایت مظلومیت. کشور ترکیه به گروههای اتنیکی، مذهبی و سیاسی و ایدئولوژیک تقسیم شده است و برای کسب و حفظ اقتدار سیاسی بلوکی شامل نصف به اضافه رأی دهندگان لازم است. نتیجه همه انتخابات در این کشور با دو سه درصد آرای رأی دهندگان تعیین میشود. فلذا تعریف در بر گیرنده یک بلوک اکثریت (ولو ۵۱ یا ۵۲ درصدی) نقش تعیین کننده در قدرت بسیج این بلوک و پایداری آن در قبال حملات بلوک رقیب را دارد. هنوز هم در ترکیه، حکایت مظلومیت “فراموششدگان و محرومان” برای بسیج همچو بلوکی تنها نسخه موفق است. شاید در واقع رأی دهندگان جمع شده در بلوک اتحاد جمهور (به رهبری حزب عدالت و توسعه) چندان هم فراموش شده یا محروم نباشند. مهم ارائه خود این روایت است که در کنار ارائه موفق تصویر تیمی نیرومند از مدیران و مجریان پروژههای توسعه و پروژههای نظامی بزرگ قادر به بسیج کمی بالای ۵۰ درصد رأی دهندگان است. در همه این سالها، تلاش حزب جمهوریخواه برای بسیج بلوکی حول ارزشهای سکولار، عدالت و دموکراسی برای بسیج بلوکی بزرگتر از بلوک قبلی کافی نبوده است.
۲. استیصال پایه اجتماعی حزب جمهوریخواه خلق در باز پس گرفتن قدرت از بلوک حاکم قدرت در ۲۱ سال اخیر، کارزار اهانت به پایه اجتماعی بلوک قدرت را به ستیز مستقیم و حملات آشکار در رسانههای اجتماعی کشانیده است. اگر کمال قلیچداراوغلو مثل همه سیاسیون دیگر در تریبونهای رسمی مدعی نمایندگی ۸۵ میلیون شهروند کشور میشود اما نزدیک به ۲۸ میلیون رأی دهنده طرفدار اردوغان، از سوی طرفداران قلیچداراوغلو به نفرتآورترین وجه ممکن زیر رگبار دائمی دشنام و توهین هستند. روستایی، فقیر، بی سواد، گوسفند و هر اتیکت وهنآور دیگر از تریبونهای غیررسمی در مقیاس وسیع به آدرس آن ۲۸ میلیون ارسال میشود و قشر سکولار، مرفه و شهری این توده بزرگ را هم به اندازه فقرا و روستائیان و محجبهها آزرده کرده و برای ادامه حضور آنان در بلوک نیرومند اقتدار اردوغانی انگیزه کافی به آن بلوک تزریق میکند. از میان هزاران هزار نمونه در دنیای مجازی کافی است به فیلم شماره ۱۸ ضمیمه این مقاله نگاه کنید. در این ویدئو، ۱۳ میلیون اهالی مناطق زلزه زده با نخوتی تهوع آور از سوی طرفداران حزب جمهوریخواه خلق، با القابی چون “گوسفند”، “جاهل”، “عاشق جلاد خود”(!) و توصیفات زشت غیرقابل ترجمه استفاده میکنند. در صحنه پایانی این ویدئو دو دختر نوجوان در جلوی یک میدان تنیس رسما رأی دادن به حزب عدالت و توسعه را نه یک انتخاب سیاسی و حق دموکراتیک شهروندان بلکه یک “بیماری” مینامند.
از میان دو عبارت “خارجی لعنتی” و “آلمانی لعنتی” عبارت دومی، حاوی یکصدم باروت نفرت موجود در عبارت اول نیست. در نتیجه توهین متقابل به پایه اجتماعی حزب جمهوریخواه خلق هم، حاوی چنان بار توهینی قوی نیست که بتواند بلوک آنان را گسترش دهد و قوام و دوام بخشد.
پیشتر به مورد مکانیسم ورود دائمی روستائیان و محرومان به میان طبقه متوسط شهری اشاره شد. توهینهای نژادپرستانه از نوع محتوای ویدئوی شماره ۱۸ مانع پیوستن لایههای تازه به دوران رسیده به طبقه متوسط شهری در مفهوم سنتی آن میشود. یعنی ورود افراد جدید به جرگه برخورداران از نعمت و ۴ برابر شده تعداد عددی آنها (بخاطر چهار برابر شده تولید سرانه ناخالص ملی) که در شرایط نورمال به دلایل عینی، میبایستی پایه اجتماعی حزب جمهوریخواه خلق را تقویت میکرد، بنا به دلالی ذهنی برشمرده، به بتونیزه شدن بلوک قدرت آک پارتی و از سوی دیگر ثبات عجیب آرای حزب جمهوریخواه خلق در حد ناکافی برای پیروزی منجر شده است.
ورود “نامشروع” اکثریت به صحنه سیاست ترکیه
اشاره شده که اکثریت جامعه تنها حق شرکت در انتخابات و مثلا “انتخاب” یک رهبر سیاسی با ۱۰۰ درصد آرا را داشت و تنها کارکرد این نمایش، مشروعیت بخشی به اقتدار بلامنازع نخبگان حاکم بود. داشتن راننده و کلفت و نوکر و کارگر از میان رعایا، برای “صاحبان” کشور ساکن در استانبول و ایزمیر و آنکارا کافی نبود. آنان چند سال یکبار نیاز به رأی دهنده هم داشتند.
مشکل از جایی شروع شده که طبق روند مشروح در سطور پیشین، سطح سواد و میزان شهر نشینی و اسکان در حاشیه شهرهای بزرگ بالا رفت و از میان رعایا هم کسانی شروع به کردن پا در کفش “بزرگان” کردند. این پروسه کشدار، زمان بر بود و در سطوح متفاوتی شکل گرفت و قوام یافت.
شیوه اعمال تبعیض و تحقیر علیه اکثریت
نحوه رفتار اقلیت پرمدعای برخوردار از نعمت و قدرت، با اکثریت محافظهکار کشور ترکیه چگونه بوده است؟ جواب کوتاه این سئوال ، «تبعیض و تحقیر» است. شاید مهمترین سمبل این تحقیر در زمان گذشته نزدیک به زمان ما، ممنوعیت ورود دختران محجبه به دانشگاهها بود. معنی آزادی ورود این دختران به مدارس متوسطه و ممنوعیت ادامه تحصیل آنها در دانشگاهها چیزی نیست جز اینکه آنها لایق شغلهای دارای استاتوس اجتماعی پایین مثل پرستاری، فروشندگی و باغبانی هستند و نه بیشتر.
از سوی دیگر، القابی چون «مرتجع»، «عقبمانده ذهنی»، «کله بتون» و «کهنه کله» بهراحتی نثار اکثریت جامعه میشد وهنوز هم میشود. گذاشتن بالاترین حد نصاب جهانی برای ورود به پارلمان (۱۰ درصد) هم اگر از سویی برای جلوگیری از نیروهای رادیکال چپ و سیاسیون کُرد بود از سوی دیگر برای جلوگیری از ورود نیروهای سیاسی منتسب به اکثریت محافظهکار کشور بود. «ترک کوهی» نامیدن اقلیت پرتعداد اهالی کرد، به غیراز بار سنگین اهانت اتنیکی، بار سنگین توهین طبقاتی هم داشت.
در فیلمها، کانالهای تلویزیونی و تولیدات فرهنگی این دوره، اکثریت جامعه ترکیه غایب بود. از گویندگان کانالهای تلویزیونی تا مهمانداران شرکتهای هواپیمایی جولانگاه دختران جوان موبور و بدون حجاب بود. تاریخ تحقیر اکثریت جامعه در ترکیه داستانی پر آب چشم است.
”چرا رأی من با رأی یک چوپان کوهی، برابر باشد؟”!
یکی از معروفترین مواردی که نابرابر اعلام کردن شهروندان و تقسیم آنان به درجات حاکم و محکوم، مربوط به دختر جوان هنرمندی بنام آیسون کایاجی است. در یک برنامه تلویزیونی، «مژده آر»، پینار کور و آیسون کایاجی شرکت داشتند. آنچه در فیلم باقی مانده از آن برنامه دیده میشود، نحوه رفتار و سخنان سرشار از نخوت و تحقیر اکثریت جامعه از سوی پینار کور و آیسون کایاجی، است. این دیالوگ تلویزیونی به جای اینکه، یک مورد استثنایی از اظهارنظر انفرادی از سوی یک دختر جوان باشد، انعکاس روحیه حاکم بر اقلیت صاحب امتیاز حاکم بود و در همان موقع موج وسیعی از بحث عمومی در کل ترکیه را موجب شد. (لینک کلیپ ویدئوئی برنامه تلویزیونی مورد اشاره)
جالب است که نوع شدیدتر این نوع تحقیر از سوی فتحالله گولن بر علیه رهبران کنونی حکومت ترکیه از حزب عدالت و توسعه انجام میشود. علیرغم اینکه خاستگاه طبقاتی و خانوادگی شخص فتحالله گولن از میان فقیرترین قشر روستایی ترکیه است و خودش حتی از تحصیلات حداقل مدرسهای محروم است، از رهبران حزب عدالت و توسعه برخاسته از خانوادههای شهری و دارای تحصیلات آکادمیک، بهعنوان ساکنان دیروزی حلبیآبادها که امروز صاحب قصر شدهاند، یاد میکند!
آیسون کایاجی با زیر سوال بردن ارزش برابر آرای شهروندان ترکیه، حرف دل بسیاری از متمولین متکبر این کشور را برزبان آورد و با این صداقت خود، هنوز هم در یادها مانده است. جمله اصلی وی که در تیتر خبر روزنامه حریت از سخنان وی هم جای گرفته است، به اندازه کافی حرف دل بسیاری در ترکیه است: “رأی من نمیتواند با رأی یک چوپان در صحرا برابر باشد” او حتی به صراحت میگوید که اصل دموکراسی برای وی مورد سوال است. چنین صراحتی را نمیتوان از هیچ سیاستمداری انتظار داشت.
در فیلم شماره دو، سخنان صریح یک رأی دهنده قلیچداراوغلو در جریان انتخابات اخیر را میشنویم که عین سخنان آیسون کایاجی است. او هم در این فیلم، اصل دموکراسی را زیر سوال میبرد.
آیشه نور آرسلان از پروپاگاندیستهای اصلی حزب جمهوریخواه خلق، بعداز انتخابات، جمله قدیمی خود در تحقیر اکثریت مردم را تکرار کرد: “فقرا، چطورید؟” طبعا وی با مردمان فقیری که به حزب جمهوریخواه خلق رأی دادهاند دچار هیچ مشکلی نیست. فقرا حق و حتی وظیفه دارند که اسباب حکومت حزب جمهوریخواه خلق را فراهم کنند. اما اگر اینان به حزب دیگری بهخصوص یک حزب غربتی مثل حزب عدالت و توسعه رأی بدهند، باید حالشان را گرفت. توهین به رأی دهندگان حزب عدالت و توسعه در موارد زیادی شامل این جمله است که “ما هم در ترکیه زندگی مرفه بهتر از شما داریم، هم زبان خارجی و بلدیم و هم در همه جای دنیا برای ما جاهست. وای به حال شما بدبختها”
در آخرین نمونه از نگاه تحقیرآمیز به مردم، کمال قلیچداوغلو، در مصاحبه با تلویزیون “سوزجو” روستائیان خریداری شده با ۵۰۰ لیر (۲۰ دلار) در ماه از سوی حاکمیت را مسئول شکست خود اعلام کرد.
کشف گاز، نفت، توسعه صنایع، ایجاد زیرساختها
بخشی از تحقیر اکثریت از سوی رهبران حزب جمهوریخواه خلق، زیر سوال بردن توانایی آنان در حل معضلات مهم ترکیه است که بزرگوارانی از نوع قلیچداراوغلو تا سال ۲۰۰۲ توان انجام آنها را نداشتهاند. از این قبیل تولید اتوموبیل برقی انکار شد و گفتند پلاتفورم تولید وجود ندارد و اتوموبیلها از خارج به محل کارخانه ادعایی وارد میشوند! قلیچدار اوغلو ابتدا خبر تولید اتوموبیل برقی ترکیه را ”فریب مردم” نامید و سپس از شرکت در مراسم پیاده شده اولین اتوموبیل از باند تولید خودداری کرد.
کشف گاز از دریای سیاه از سوی همه مخالفین اردوغان انکار شده و دروغ نامیده شده است. جالب است که بعداز ورود گاز این منابع به شبکه توزیع گاز ترکیه هم این انکار ادامه دارد. قبول اینکه تحقق ولو بخشی از آرزوی قدیمی ترکیه به رهبری شهروندان درجه دو متشکل در حزب عدالت و توسعه ممکن شده باشد، برای رهبران حزب جمهوریخواه خلق یا دروغ است یا شوخی و اگر شوخی و دروغ نیست پس کابوس است.
ده نفر از مخالفین اردوغان به صراحت خبر کشف و استخراج گاز در دریای سیاه را دروغ میخوانند. واقعیت این است که ناوگان نیرومندی از کشتیهای لرزه نگاری و حفاری در آبهای شمال و جنوب ترکیه سرگرم اکتشاف هستند و اخیر خبر کشف بزرگترین منبع نفت با ظرفیت تولیدی روزانه ۱۰۰ هزار بشکه اعلام شد.
دموکراسی؟
برای بخش مهمی از اپوزیسیون ترکیه، “دموکراسی” همچو آدامسی است میتواند تا ابد جویده شود. شاید هم شبیه “ذکر” دراویش و مؤمنین همیشه بر لب آنان است، بدون اینکه خودشان متوجه معنی آن باشند. ادبیات طرفداران جریان مارکسیستی لنینیستی حزب کارگران کردستان (و طرفداران غیرمسلح آن) که خون ۴۰ هزار نفر بر گردن آنان سنگینی میکند، یک در میان شامل کلمه “دموکراسی” است. شخص کمال قلیچدار اوغلو که جز ناتوانی در مدیریت و شکست در سیاست چیزی در پرونده خود ندارد، غلیرغم همه اعترضات و فشارها بر کرسی ریاست خودش بر حزب جمهوریخواه خلق چسبیده و تاکنون نتایج هیچ انتخاباتی را قبول نکرده است. انتخاباتی که حزب وی در همه صندوقها نماینده دارد. همه نتایج در صورتجلسات صندوقها از سوی نمایندگان حزب وی امضا شده و جمع این آرا، عمل حساب ساده است.
اخیرا جونئیت اؤزدمیر ژورنالیست مخالف اردوغان که از انتخابات آشکارا طرفدار قلیچداراوغلو بود، با صراحت بیان کرد که طبق مکانیسم “دموکراسی” درون حزبی حتی اگر آتاتورک هم در برابر قلیچداراوغلو برای کسب مقام دبیرکلی حزب وارد رقابت شود، رقابت به نفع قلیچداراوغلو تمام خواهد شد.
علت آن است که “همه نمایندگان حزب” دستچین شده از سوی قلیچداراوغلو هستند و طبعا هوسی برای سلب کرسی رهبری از دست ولی نعمت خود ندارند. مصاحبه ۹ ماه ژوئن کمال قلیچداراوغلو با کانال تلویزیونی اپوزیسیون بنام “سؤزجو” آب پاکی بر روی دست همه باور کنندگان به طرفیت دمکراتیک درون حزب جمهوریخواه خلق ریخت. در این مصاحبه، کمال قلیچداراوغلو، سیمایی نه چندان متواضع و نه چندان دموکرات از خود نشان داد که کرسی ریاست خود را مهمتر از سرنوشت ۸۵ میلیون اهالی کشور میداند.
شما را به دریا میریزیم!
در آستانه رفراندوم اصلاح قانون اساسی در ۱۶ آپریل ۲۰۱۷، دو نفر از نمایندگان پارلمان ترکیه از حزب جمهوریخواه خلق (CHP) مخالفین خود را تهدید به ریختن به دریا نمودند. یکی از آن دو، دنیز بایکال نماینده این حزب از آنتالیا و دبیرکل سابق این حزب بود. او گفت که چنانچه طرفداران «آری» ببازند، خوشحالی ما به اندازه خوشحالی پدرانمان از ریخته شدن دشمنان خارجی در ازمیر به دریا خواهد بود! یک هفته بعد در ۲۳ ماه آپریل [۲۰۱۷ با باختن طرفداران «آری»] چنان جشنی خواهیم داشت که شادی ما مثل روزهای ۹ سپتامبر ۱۹۲۲ به هنگام ریختن دشمن از ازمیر به دریا خواهد بود! (لینک کلیپ ویدئویی سخنرای دنیز بایکال)
دیگر نماینده پارلمانی حزب جمهوریخواه خلق که وعده ریختن طرفداران «آری» و حزب عدالت و توسعه از ازمیر به دریا را داد، فردی بنام حوسنو بوزکورت نماینده مردم کونیا بود. فرق این دو پیام عجیب و غریب در این نکته بود که دنیز بایکال وعده شادی بزرگ در صورت شکست آلترناتیو «آری» را میداد اما از عجایب منطق حاکم بر ذهن «حوسنو بوزکورت» وعده ریختن طرفداران آلترناتیو «آری» در صورت پیروزی آنها بود!
یعنی اگر طرفداران «آری» شکست میخوردند، دنیز بایکال به جشن بزرگ خود میرسید و اگر پیروز میشدند، از سوی حوسنو بوزکورت به دریا ریخته میشد! ترجمه سخنان حوسنو بوزکورت:
«ما انقلابی هستیم... نتیجه رفراندوم ۶۰ الی ۶۵ درصد به سود آلترناتیو «نه» خواهد بود. اما رفقا! اما رفقا! تصور کنید که «آری» برنده شده. هیچکسی دچار توهم نشود!...ما بازهم از سامسون شروع میکنیم، به آماسیا میرویم، به سامسوم میرویم، به آنکارا میرویم، به اینونو، ساکاریا و دوملو پینار میرویم، اگر ما شما را تا ازمیر تعقیب نکردیم، شیر مادر حراممان باد. شما و هفت پشت خاندان شما را، امپریالیستها را هم از ازمیر به دریا خواهیم ریخت. این کشور را به حرامزادههایی مثل شما نخواهیم داد. روز ۱۶ آپریل، «نه» پیروز خواهد شد و شما مثل قذافی، مثل صدام حسین، مثل هیتلر، مثل موسولینی، محو شده و خواهید رفت. در عرض یک سال ما حکومت را تشکیل خواهیم داد.» (لینک کلیپ ویدئویی سخنان حوسنو بوزکورت نماینده حزب کمالیست CHP از شهر کونیا)
دو بیان فوق، در اصل بخشی از تحقیر اکثریت جامعه و هیچ حساب کردن آرا و نظرات آنان است. هر دوی این نظرات موجی از انزجار در جامعه ترکیه بر علیه دو نفر مزبور ایجاد کرد که در نهایت به پیروزی آلترناتیو «آری» کمک کرد.
دادن رفرنس به جنگ رهاییبخش ملی (۱۹ ماه مه ۱۹۱۹ـ ۲۴ ژوئن ۱۹۲۳) از سوی رهبران حزب جمهوریخواه خلق هم خالی از اهمیت نیست. رهبران این حزب بهتر میدانند که در تاریخ ترکیه بجز انتساب به آتاتورک و جنگ رهاییبخش ملی هنر دیگری در تاریخ این حزب ثبت نشده است. در انتخابات اخیر نیز، بازار تهدید اردوغان و رأی دهندگان حزب عدالت و توسعه به گرفتار آمدن به سرنوشت یونانیهای اشغالگر در مقطع جنگ رهایی بخش ملی داغ بود.
اقلام دیگر تحقیر اکثریت
نوع تحقیر اکثریت جامعه و توهین به هویت و شعور و کدهای مشخصه آنها در جامعه متنوع است. تاوقتی که مداخله اکثریت در امر اداره کشور شبیه رابطه هوادران بود و در نمایشات انتخاب با صد در صد آرا (!؟) شرکت میکردند یا هم خود را مصروف انتخاب باب میل کودتاگران نظامی از میان امرای لشگری و کشوری مینموند، همه چی بر وفق مراد بود. اولین اقدام عملی از سوی از سوی دکتر نجم الدین اربکان برداشته شد. صدور مانیفست “میللی گؤروش” (نگاه ملی)، حکم اعلام جنگ به مقدساتی را داشت که کارکردشان مشروعیت بخشی به اقتدار بلامنازع اقلیتی متفرعن بر اکثریت جامعه بود. اربکان بهعنوان یک محافظهکار و توسعهگرا، بنحو روشنی رفرنسهای جدیدی برای طرح توسعه خودش ارائه کرد.
بحثی در این ادعا نیست که، طبقه متوسط شهری ستون ثبات و ضامن کارکرد دموکراسی در یک دموکراسی است. اما در پروسه تکوین دموکراسی و رشد کمی و کیفی طبقه متوسط، مناسبات طبقه اندک شمار متوسط و قشر حاکم با اکثریت بزرگی که هنوز به اعضای تام و تمام این طبقه متوسط تبدیل نشدهاند، چگونه باید باشد؟ آیا آنهایی که موقعیت ممتاز اقتصادی و برخورداری از نعمت تحصیل را در دوران قبل از جمهوریت با خود داشتند و آنهایی که زودتر از دیگران به بدنه نحیف این طبقه پیوستهاند، حق تحقیر اکثریت بیرون از این طبقه را دارند؟
عجیب نخواهد بود اگر یک پزشک یا یک وکیل دعاوی از بیمار و موکل خودشان باسوادتر باشند. اما اینان حق تحقیر بیمار و موکل خودشان را هم دارند؟ اشاره به این نکته از آنجا مهم است که این بحث جنبه مستکبر ستیزی و پوپولیسم و فقرپرستی بخود نگیرد.
تحقیر اقشار کم سواد، فقیر و روستایی برای خوانندگان ایرانی این سطور، نا آشنا نیست. اما به علت بی اهمیت بودن انتخابات در فضای سیاسی ایران، ورود این تحقیر به فضای سیاست در ایران نمود زیادی نداشته است. شعار “هرکس که بیسواده، با احمدینژاده” در انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران، مثال روشنی برای تحقیر بخش مهمی از مردم در میدان سیاست در ایران است اما نمودهای این مسئله در ترکیه، گستردهتر، آشکارتر و مخربتر بوده است.
یکی از نمودهای این تحقیر به رسمیت نشناختن رأی اکثریت رای دهنده به نیروهایی است با دهن کجی به صاحبان امتیاز در جامعه، تبلور اراده “غربتی”ها در سیاست ترکیه است. علیرغم اینکه اسلام و محافظهکاری دو رکن غیرقابل انکار از واقعیت جامعه ترکیه است اما ورود محافظهکاری دارای رنگ اسلامی، حتی از کانال برنده شدن در انتخابات مشروع با رعایت همه محدودیتهای سیستم رسمی حاکم، نامشروع حساب میشود.
در ۲۸ فوریه ۱۹۹۷، در جریان به اصطلاح کودتای پست مدرن ترکیه، اعلامیه “شورای امنیت ملی” بر علیه “ارتجاع” نخست وزیر قانونی کشور (نجم الدین اربکان) به دنبال یک کشاکش چهارماهه و برآوردش از موازنه قوا، چاره کار خودش را در استعفا از پست قانونی خودش مییابد. (۳۰ ژوئن ۱۹۹۷)
برپایی روز محشر در تاریخ جمهوریت،
مکان پارلمان ترکیه، زمان دوم ماه مه ۱۹۹۹
اشاره شد که جمهوریت با اعتبار معنوی بیپایان مصطفی کمال آتاتورک تأسیس و با مدیریت تعداد بسیار قلیلی از بوروکراتها و دارندگان تحصیلات از میان طبقات فوقانی عصر پایانی عثمانی تأسس شد. در این میدان، شروع سیستم تحصیلات عمومی به معنی ناگزیر تربیت استعدادهایی از میان اکثریت مطلق جامعه و انتقال آنان به میان مدیران و رهبران کشور بود. این پروسه همانقدر که “طبیعی” و ضروری بود، بدون درد و بحران نبود. پروسه تبدیل تدریجی بخشی از محرومان قرنها، قرار بود وارد کلوب برخورداران از ناز و نعمت شوند. یک “دیگرسازی” از اکثریت جامعه بطور سنتی در دوران عثمانی موجود بود. درست مثل لغو بردهداری در ایالات متحده آمریکا که آثار آن هنوز هم همه جا قابل مشاهده است، اعلام برابری همه اتباع سابق عثمانی در هیبت شهروندان جمهوری، به معنی از میان رفتن تفاوتها مابین “ما” و “آنها” نبود. همانطور که لائیک شدن نظام اداره کشور در متن قوانین به معنی زندگی سکولار شهروندان نیست و هنوز هم زندگی زندگی سکولار، شیوه زندگی همه اهالی جمهوری ترکیه نیست.
در دوران عثمانی نیز یک آپارتاید رسمی حاکم نبود و هم رعایای مسلمان و هم غیرمسلمانان از حقوق قانونی کم و بیش مساوی برخوردار بودند. در نتیجه وجه مشخصه “آنها” جایی تعریف نشده بود. خصوصیاتی از قبیل ثروت، تحصیلات، روستانشینی، زندگی در شهرهای درون فلات آناطولی، زندگی در شهرهای ساحلی، زندگی در محلات غیرقانونی حاشیه شهرهای بزرگ، زندگی در محلات معروف اعیان نشین استانبول و دیگر شهرهای ساحلی و مهمتر از همه داشتن حجاب برای زنان، فاکتورهایی بود که تعلق اهالی به “ما” و “آنها” را نشان میداد.
پیشتر گفته شد که در پس صحنه سالانه هزاران نفر از جمله از طریق موفقیت در تحصیلات، کار و کسب و با رشد توریسم از طریق فروش زمینهای سابقا کم ارزش زراعی به صاحبان سرمایه در صنعت توریسم، به میان طبقات متمول شهری نقل مکان میکنند. از آنجایی که رعایای فقیر عثمانی مانند بردگان ایالات متحده آمریکا بعداز لغو بردهداری نشانی از رعیت بودن بر خود نداشتند، حجاب بنوعی به آیکون فراموش شدگان و اکثریت در حاشیه مانده جمهوری ترکیه بود. دارندگان حجاب با یک سیاست آشکارا راسیستی از سیستم تحصیلات عالی حذف میشدند. در نتیجه کسی از این غربتیها با ظهور در مراکز قدرت و ثروت مزاحم منظره عمومی نمای بیرونی آراسته با سیمای ترکان بور چهره نمیشد. انسان فقیر آناطولی بدون دسترسی به تحصیلات عالی (همان آسانسور طبقاتی) امکان صعود به جایی نداشت که خاری در چشم صاحبان برخوردار از نعم مادی و قدرت دولتی بشود.
برخلاف ترکیه با ۹۹ درصد اهالی مسلمان، در دنیای کفار مسیحی در بلاد غرب، آپارتاید زن ستیزانه بر علیه زنان محجبه اعمال نمیشد. در نتیجه برخی از دختران فلک زده محجبه برای کسب تحصیلات آکادمیک راهی غرب شدند. خطری که این مسئله ایجاد میکرد، قابل پیش بینی بود. هرچند حکام مستقر در شهرهای ساحلی، مثل همیشه این بمب ساعتی را دست کم گرفته بودند.
برآمد یک زن، به نام “مروه”!
مروه کاواکچی یکی از دختران محرومی بود که در یک کشور مسلمان با اکثریت ۹۹ درصدی مسلمان زاده شده بود. بعداز دو سال تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه آنکارا بخاطر مقررات منع داشتن حجاب در دانشگاهها، ترک تحصیل کرده به ایالات متحده آمریکا رفت. در دانشگاه تگزاس شروع به تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر کرد. مسیر مروه زندگی کاواکچی از چند ازدواج، کسب مدرک دکترای علوم از دانشگاه هاروارد، تدریس در همان دانشگاه و دانشگاه جورج واشنگتن هم گذشت و اینک سفیر کبیر جمهوری ترکیه در مالزی است.
در دوم ماه مه ۱۹۹۹ برخلاف تمهیدات اعیان و اشراف حاکم بر آنکارا و استانبول و ایزمیر، او با داشتن لیستی از شایستگیهای آکادمیک و مشروعیت سیاسی ناشی از کسب آرای رأی دهندگان ترکیه برای ادای سوگند وارد سالن اصلی مجلس ملی ترکیه شد. در این زمان او در حالي كه ۳۲ سال داشت، از حزب فضيلت به عنوان نماينده مردم استانبول به نمايندگي پارلمان تركيه انتخاب شده بود. در اين روز، قرار بود او در مجلس ملي تركيه، مراسم سوگند خوردن خود را بجا بياورد. نمايندگان “حزب چپ دموكرات” DSP به رهبری بولنت اجویت در رأس حکومت اقلیت (۵۶ـمین حکومت ترکیه یا حکومت چهارم اجویت) برای رفع این “فتنه” به پا خاستند و شعار “ديشاري، ديشاري، ديشاري!” (بيرون!) سر دادند. بولنت اجويت سوسیال دموکرات در مقام رهبر حکومت اقلیت گفت: “حد و مرز اين زن را بهش روشن كنيد” مروه كاواكچي از طرف نمايندگان “حزب چپ دموكرات” DSP از ساختمان پارلمان اخراج شد. سپس بخاطر داشتن تابعيت آمريكايي، شهروندي وي در جمهوري تركيه ملغي شد...
او یک بار در گذشته براي فرار از دست پليسها و سگهاي مستقر در وروي دانشگاههاي تركيه به دانشگاه تگزاس در ايالات متحده آمريكا رفته بود اینبار راهی دانشگاه هاروارد شد و ... وی در ۲۸ ماه مه ۲۰۰۱ به “دادگاه حقوق بشر اروپا” از دست دولت تركيه تظلم برد. پروسه قضايي، با حكم دادگاه در محكوم كردن رفتار دولت تركيه به نفع وي پايان يافت.
این اقدام مروه کاواکجی، تنها یک نقطه عطف در مبارزات نادیده گرفتهشدگان جامعه ترکیه برای ابراز وجود در سطح اداره کشور بود اما نه اولین مورد بود و نه آخرین نوع آن. مبارزه فرزندان رعایای سابق عثمانی برای تبدیل شدن به شهروند جمهوریت هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم دیواری بلند در مقابل این اکثریت محروم در جامعه محسوس است. یک نشانه روشن و مهم این فشار، نادرست از آب درآمدن ۹۵ درصد نظرسنجیهای قبل از انتخابات ماه مه امسال بود. یک علت این اشتباه گسترده مؤسسات نظرسنجی، فشار جامعه بر روی اقشاری از مردم بخاطر نوع لباس، شیوه زندگی و اعتقادات آنهاست.
متوجه هستم که خوانندگان این مقاله به هزار دلیل موجه، دل پُری از حجاب، محجبهها و طرفداران حجاب دارند. اتفاقا کلید فهم منظره پیچیده ترکیه در اینجاست که حجاب اجباری و ممنوعیت اجباری حجاب را از یک جنس و هردو را ناقض حقوق بشر و آزادیهای اساسی فرد ببینیم. اگر کمی عمیقتر از سطح ماجرا را ببینیم، کشف خواهیم کرد که، هم حجاب اجباری در ایران امروز و هم ممنوعیت اجباری حجاب در ترکیه قبل از ۲۰۰۲، هر دو مورد، تمهیداتی برای اعمال کنترل بر جامعه از طریق کنترل حریم شخصی افراد هستند. (لینک خبر اخراج مروه کاواکچی از پارلمان ترکیه به دلیل محجبه بودن و اخراج وی به دستور بولنت اجویت در سایت اینترنتی بی بی سی بینالمللی)
قدت شگرف قابله خالی برای سرنگونی حکومتها
در انتخابات اخیر ترکیه نیز، نام برخی از بزرگان سیاست از دنیا رفته بخاطر نقل قول زیاد جملات قصار آنان ورد زبانها بود. از جمله این سخن سلیمان دمیرل که “اقتدار سیاسی که قابله خالی از عهده سرنگونی آن برنیاید، وجود ندارد”.
تفاسیر مملو از کین و نخوت بیخبران از احتمال خالی بودن قابلمه، نسبت به رأی دهندگان اردوغان در فردای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در ۲۸ ماه مه بازی با این سخن سلیمان دمیرل بود. جملات زننده زیادی در شبکههای اجتماعی متوجه اکثریتی شد که به رجب طیب اردوغان رأی داده بودند. جملاتی با این مفهوم که “پس قابلمهتان خالی نبوده!” یا “پس شکمتان سیر است!” “ما رو ببین که به چه کسانی دلسوزی میکردیم، ما که حالمان خوش است”
پیش از این یکی مخالفین اردوغان به هم جبههایهای خودش هشدار داده بود که اگر اسیر گرمای مطبوع میکروکلیمای رسانههای مخالفین اردوعان هستید، دنیا را هم بکام خود میبینید. اما تضمینی نیست که این “دنیا”ی شما، همان دنیای واقعی باشد. علت شوک انتخابات اخیر ترکیه بر جبهه قلیچداراوغلو، بریدن آنان از زمان و مکان و ندیدن چیزی بود که شهروند رأی دهنده به اردوغان آنرا میبیند، آنان اصولا بهتر از هر کسی میدانند که میزان خالی بودن قابلمه مردم امری نسبی است. سوال منطقی در این مورد آن است نسبت به کجا و نسبت به چه زمانی؟
راستی آیا پسرفت اقتصاد ترکیه در سالهای اخیر، را نسبت به کدام کشور و چه زمانی باید قیاس کرد؟ جواب علمی و قطعی برای این سوال وجود ندارد. اما یک رفرنس دم دست برای رأی دهندگان ترکیه اقتصاد کشور ترکیه در دو دهه اخیر است. البته اگر اوضاع امروز را با اوضاع دو سه سال قبل مقایسه کنیم، وضعیت اقتصاد و معیشت کشور دشوارتر شده است. آما انتخابات اخیر ترکیه، انتخاب میان چه و چه بود؟ به آلترناتیوهای زیر توجه کنید:
۱. ادامه وضعیت امروز.
۲. برگشت به روزهای بهتر چند سال قبل.
۳. برگشت به دو دهه قبل.
۴. ساختن فردایی بهتر از امروز.
از میان چهار آلترناتیو فوق، خواست اول و دوم، به معنی رأی دادن به حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان است. معمار و مسئول اوضاع دو دهه قبل در نظر عموم اهالی ترکیه حزب جمهوریخواه خلق است. یعنی زمانی که طبق جدول شماره ؟؟ حداقل دستمزد معادل یک چهارم امروز بود.
مخالفین اردوغان قصد داشتند به رأی دهندگان بقبولانند که انتخاب کمال به معنی آلترناتیو چهارم است. کارزار انتخاباتی آنها هم برای متبادر کردن تصویری مثبت چون “بهار” از پی دو دهه “زمستان” تحت زعامت حزب عدالت و توسعه بود.
با توجه به نتیجه انتخابات میتوان نتیجه گرفت که اکثریتی از رأی دهندگان، وعده اجرای آلترناتیو چهارم از سوی اپوزیسیون را باور نکردهاند بلکه با توجه به سابقه قلیچداراوغلو و حزب وی از دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، از وحشت برگشت به سال ۲۰۰۱ (سال قبل از اقتدار حزب عدالت و توسعه) و کاهش حداقل درآمد به یک چهارم مبلع امروزی، به حزب حاکم رأی دادهاند.
این نکته از آنروز حائز اهمیت است که در فردای شکست کمال، سیلی از اهانت به اکثریت جامعه در فضای مجازی جاری شد. منطق پشت سر این موج اهانت این بود که شما (۵۲ درصد رأی دهنده به اردوغان) بر ضد منافع مادی خود رفتار کردهاید. ارقام و آمار نشان میدهد که رفتار انتخاباتی این ۵۲ درصد مستقیما مبانی عقلانی و مادی و دنیوی داشته است.
تنزیل مقام انسان فقیر
نوعی انسانیت زدایی از انسان و تنزیل نیازهای مشروع آن به احتیاجات مادیاش در حد غذا و مسکن و نامشروع یا مشکوک اعلام کردن نیاز انسان به چیزهای غیرمادی در ترکیه مرسوم بوده است.
در جایی دیگر از این مقاله به قدرت قابلمه خالی از زبان سلیمان دمیرل اشاره شد. فرق انسان با دیگر موجودات در قدرت فانتزی، زیبایی شناسی، ایدالیسم، آرزو و امید است. بر این اساس است که فردی فقیر، لباسی برای خود یا نزدیکان خود میخرد که از نظر عقلانی خارج از توان مالی خودش است. یک انسان میتواند خانواده خودش را به مسافرتی ببرد که برای تأمین مالی آن نیازمند وام بانکی است. در همه کشورهای غربی پدیده ماههای کم پولی بخشی از جامعه، از پی مسافرتهای قرضی و قسطی تابستانی یک پدیده شناخته شده است. به همین سیاق افتخار به یک فضانورد هموطن یا یک محصول ساخت وطن یا یک اختراع وطنی امری بیگانه با انسان معمولی نیست.
مضمون بخش مهمی از اهانتهای سالهای اخیر به اکثریت جامعه ترکیه، با این خصوصیت عادی انسانی مربوط بوده است. اوتوموبیل تمام برقی توگ TOGG در آستانه انتخابات وارد بازار شد. ترکیه در سال گذشته بجز تأمین احتیاجات بازار بزرگ داخلی خودش، صادرات ۳۱،۵ میلیارد دلاری در این زمینه داشت و تولید یک اوتوموبیل مارک داخلی و ملی از آرزوهای ملی و قدیمی آحاد مردم ترکیه بوده است. پروژه تولید اوتوموبیل برقی گامی عقلانی و اقتصادی بود که با پیگیری اردوغان عملی شد. درست مثل حمایت از تیم فوتبال شهری یا کشوری، حمایت طرفداران اردوغان از این اتوموبیل هم قابل فهم بود. اما همین مسئله موجب راه افتادن کارزار زشتی از توهین به اکثریت جامعه در کانالهای تلویزیونی و یوتیوبی طرفدار قلیچداراوغلو شد. خشم این کانالها بهخصوص متوجه کسانی بود که نسخههای اولیه نمایشی این ماشین را بوسیده بودند! جملات تحقیرکننده از این قبیل که مگر توان خرید این ماشین را دارید، مدام شنیده میشد. “فاتح پرتغال” پروپاگاندایست و ژورنالیست شماره یک اردوگاه مخالفین اردوغان با نخوت گفت: من توان خرید این ماشین را براحتی دارم اما تو [فقیر بدبخت] که هرگز نخواهی نتوانست صاحب این ماشین بشوی از عرضه آن ذوق زده شدهای؟!
مضمون این توهینها، این بود که شما که امکان خرید این اوتوموبیل را ندارید، چرا از عرضه به بازار اینهمه خوشحالید؟ ظرفیت تولید کارخانه فعلی سالانه ۱۷۰ هزار دستگاه است. اما موضوع این نیست که آیا این اوتوموبیل به تعداد خانوادههای طرفدار اردوغان تولید خواهد شد یا نه. سوال این است: آیا فردی امکان خرید این محصول را ندارد، نمیتواند از تولید آن خوشحال یا مغرور باشد؟ آیا کسانی از صعود فضانوردان کشور خود به فضا احساس غرور میکنند، بایستی ابتدائا شرایط فضانورد شدن را داشته باشند؟ آیا انسان فقیر حتما فاقد احساس زیبایی شناسی هم هست؟ آیا انسان فقیر غرور ملی ندارد؟ آیا انسان فقیر حتی اگر امروز نتواند یک ماشین برقی بخرد نمیتواند خودش یا فرزندش را در پشت فرمان همچو ماشینی تصور بکند؟ مگر وقتی کسی از دیدن اهرام باستانی مصر به وجد میآید، به امکان خرید این اهرام فکر میکند؟!
فاجعه زلزله
مخالفان حزب عدالت و توسعه، کاهن وار، زلزله را نشان قطعی پایان دوران اردوغانی اعلام کردند. اینک هزاران ادعا در حافظه دیجیتال بشر ثبت است که جملگی شکست حزب عدالت و توسعه را در انتخابات ماه مه صرفا بخاطر فاجعه زلزله، با قطعیت پیش بینی کرده بودند. یک جستجو در گوگل برای جمله “Depremle geldi, depremle gidiyor” ۱۷۹۰ جواب پیدا میکند. معنی جمله که این هم مثل نقل قول مربوط به قابلمه خالی، از زبان سلیمان دمیرل نقل قول میشد، چنین است: “با زلزله آمد، با زلزله هم میرود” جان دوندار ژورنالیست مخالف مقیم آلمان، در آن روزهای سخت بعداز زلزله چنان با قاطعیت این جمله را تکرار میکرد که گویی یک دقیقه قبل در ملاقات با هاتف غیب بوده است. بالاخره روز محشری که طبق وعده جان دوندار و همه مخالفان اردوغان باید حکم داوری صادر میشد، در ۱۴ ماه مه ۲۰۲۳ فرا رسید. صرفنظر از نتیجه هر دو دور انتخابات، طبق ارقام ارائه شده در گرافیک شماره ۶، در همان دور اول و در ۱۱ ایالت زلزده میزان آرای اردوغان، نسبت به آرای وی در انتخابات سال ۲۰۱۸، کمی کمتر از ۹ درصد افزایش یافت. نمونه توهین به زلزلهزدگان
کارزار توهین به زلزلهزدگان
توهینهای در لفافه و حتی آشکار و گاه بسیار زشت به زلزلهزدگان از نیمه شب منتهی به ۱۵ ماه مه، بلافاصله بعداز روشن شدن نتایج انتخابات شروع شد. جهنمی که قرار بود اردوغان و حزب عدالت و توسعه را در درون خود بسوزاند، برپا نشد. نمایندگان اقلیت متفرعن طرفدار قلیچداراوغلو، در رسانههای رسمی و سوسیال مدیا، زلزله زدگان را ناسپاس خواندند. از نظر آنان نه دولت مرکزی ترکیه بلکه طرفداران قلیچداراوغلو به داد مناطق زلزله زده شتافته بودند. منظره گویای این کارزار توهین در شهر تکیرداغ اتفاق افتاد. در این شهر تعدادی از زلزله زدگان شهر کاهرامان ماراش در هتلی از سوی شهرداری ایالتی (از حزب جمهوریخواه خلق) اسکان داده شده بودند و قرارداد اسکان آنها تا سه ماه دیگر اعتبار داشت. علیرغم باقی ماندن از مدت اعتبار این قرارداد، تنها چند روز به افراد زلزله ده مسکون در هتل وقت داده شد تا این محل را ترک کنند! (گرافیک شماره ۸)
نوع نگاه خفته در پس این عمل، همانا از جنس نگاه از بالا به پایین از سوی طبقات صاحب امتیاز سنتی ترکیه است که اکثریت جامعه را مشتی سربار و نیازمند کمک از متمولین ساکن در شهرهای ساحلی میدانند و در قابل ارائه این کمک طالب اطاعت بی چون و چرای این رعایا از اراده اربابان خود هستند! امروز دهههاست که رسانههای بینالمللی دنیای غرب، تصویر کلاسیک دختران جوان موبور اروپایی توزیع کننده غذا در بین گرسنگان جهان سوم را منتشر نمیکنند. اما در ذهن برخی جماعت از خود راضی ترکیه، مناطق زلزله زده ترکیه بایستی بخاطر ارسال کمکهای انسانی، ۱۰۰ درصد به کمال قلیچداراوغلو رأی میدادند.
پیاز و کشتی جنگی تیسیجی آنادلو!
از کسانی که خود را صاحب انحصاری قدرت و نعمت در ترکیه میدانند و حزب جمهوریخواه خلق، اکثریت جامعه باید در فکر نان شب و اجاره مسکن خود باشند. مسائلی مثل ارتش، دفاع، تکنولوژی نظامی، توسعه اقتصادی، معماری سیاست منطقهای و جهانی اموری در حد و اندازه فقیر فقرا نیست. این جماعت دماغ سربالا که طی دهههای قادر رشدی لاک پشتی در مدرنیزه کرده صنعت و تولید و رشد اقتصادی داشتند و بحرانهای بزرگ ۱۹۹۴ و ۲۰۰۱ جزو اعمال فراموش نشدنی آنها در تاریخ جدید ترکیه است، در بهتاند که چرا مردم کوچه و بازار بهجای پرداختن به نرخ پیاز اینهمه علاقهمند سرنوشت توسعه تکنولوژی نظامی، اوتوموبیلسازی، صنایع فضایی و امثالهم هستند. در نتیجه همه موارد حمایت رأی دهندگان از موفقیتهای ترکیه در عرصههای متفاوت، با کینه از سوی طرفداران قلیچداراوغلو مواجه شد.
کشتی جنگی تیجیسی آنادولو که مدرنترین و بزرگترین ناو جنگی ترکیه است، کمی پیش از انتخابات به آب انداخته شد و عموم مردم امکان بازدید از آنرا یافتند. رشد صنایع و توسعه تکنولوژی سوپر مدرن نظامی و بنای مستمر زیرساختها برای جبران رخوت دهههای قبل همه از نظر رهبران حزب جمهوریخواه خلق دروغی بیش نیستند و درونهای بایراکتار که از سوی ارتشهای ترکیه، آذربایجان، اوکراین و لهستان استفاده میشوند، از سر هم کردن قطعات خریداری شده از پورتال اینترنتی “علی بابا” سر هم شدهاند!
آیشه نور اصلان مجری کانال تلویزیونی “هالک تی وی” ارگان تبلیغات حزبی حزب جمهوریخواه خلق، نفرت خود از کشتی جنگی نامبرده را با بیان آشکار اینکه در این کشتی با یک حمله هوایی قابل انهدام است، بیان کرد و طرف صحبت وی در برنامه زنده، چاره تسکین نفرت خود را در سناریوی فرود آمدن دو بمب از بالا بر سر این کشتی جنگی اعلام میکند!
با توجه به این حزب جمهوریخواه خلق از سوی شخص مصطفی کمال آتاتورک تأسیس شده و رهبری این حزب طی این صدسال به خوردن نان حاصل اعتبار نام آتاتورک مشغول بودهاند، تصور اینکه پیشرفتهای ترکیه در همه عرصهها از نظر آنها بد است، ممکن نیست. تنها توجیه قابل توسل به این انکار و نفرت، این است که رهبران حزب مزبور، حزب متشکل از شهروندان درجه دو را لایق رهبری چنین پروژههایی نمیدانند.
پوپولیسم ارزان
توسل به ابزار مذهب و ناسیونالیسم و پناهنده ستیزی از اجزاء ثابت دیگر سیاستهای مخالفان اردوغان در سالهای اخیر بوده است. جالب است که این سیاستها، نتیجه لازم را نداده است و این ناکامی پوپولیسم در عصر شکوفایی جهانی این ویروس سیاست را بایستی نشان بلوغ جامعه ترکیه دانست. پوپولیسم بصورت “خرید رأی” با وعده انتخاباتی غیرقابل تحقق در ترکیه ریشهدار است. سلیمان دمیرل در انتخابات عمومی سال ۱۹۹۱ وعده وعدهها را داده بود: “هر کس هرچه میدهد، من ۵ برابر آنرا میدهم”!
در انتخابات اخیر در مناطق زلزله زده، مردم علیرغم وعده اعطای مسکنهای مجانی، به قلیچداراوغلو و حزب او رأی ندادند. وعده افزایش بی سابقه حقوق مأموران دولتی به بالای ۲۱ هزار لیر (!) هم برای برنده شدن قلیچداراوغلو در انتخابات کافی نبود. تظاهر به دینداری هم برای این حزب رأی نیاورد. اکرم امام اوغلو شهردار استانبول بزرگ به تلاوت سوره یاسن از قران پرداخت و حضور در نماز جمعه را در برنامه بازدید خود از شهر بورسا جای داد و تبلیغ کرد. (گرافیک شماره ۷)
آنچه خطرناک بود و با توجه به همه فشارهای اقتصادی، تورم و بیکاری امکان موفقیت داشت، پناهنده ستیزی بود. این پوپولسیم پناهنده ستیز حزب خود بنام “ظفر” و رهبر آن اومیت اؤزداغ را هم دارد. این جریان در نوع خود جدید است. چون دیگرستیزی در خاورمیانه بر خلاف اروپا میتواند متوجه اقلیتهای اتنیکی داخل کشور باشد اما بطور سنتی، پناهندگانی که بهعنوان نیروی کار ارزان توسط کارفرمایان استثمار میشوند، آماج این دیگر ستیزی نیستند. هم اومیت اؤزداغ و هم حزب جمهوریخواه خلق و بقیه مخالفین اردوغان سعی در سوار شدن بر موج مخالفت با مهاجرین داشتند. بخشی از این کارزار شامل وحشت افکنی و تحریک جامعه از طریق نشر آمار کذب بود. اومیت اؤزداغ از رقم “۱۳ میلیون” و قلیچدار اوغلو به فراخور حال از ارقام بزرگتری برای این مقصود استفاده میکردند.
درست مثل احزاب و دستجات پناهنده ستیز اروپایی، انتشار اخبار بزهکاری پناهندگان در ترکیه نیز در جریان است. سلیمان سویلو وزیر کشور سابق در پاسخ به این تبلیغات بود که در هفتم ماه ژوئیه ۲۰۱۹ اعلام کرد که میزان بزهکاری در میان پناهندگان سوری نصف این میزان نسبت شهروندان این کشور است. تاکنون جعلی بودن موارد متعددی از اخبار و ویدئوهای بظاهر نشان دهنده هجوم تعداد زیادی از شهروندان افغانستان به مرزهای ترکیه از سوی سایتهای کنترل فکت انجام شده است.
در شبکههای اجتماعی، کلیپهای زیادی، با کنایه از تازهمسلمان شدن تعداد زیادی از سیاسیتمداران اپوزیسیون منتشر شدند و استنباط عموم این بود که کسی بخاطر قرائت قران از سوی اکرم ایمام اوغلو یا انتشار خبر حج رفتن کمال قلیچداراوغلو(؟!) به حزب متبوغ آنان رأی نخواهد داد و همنشینی یاران سابق اردوغان با اوپوزیسیون، موجب جلب آرای محافظهکاران نخواهد شد.
نوع دیگری از توهین به اکثریت
یکی از محورهای ثابت مواجهه اقلیت صاحب امتیاز سنتی ترکیه و اکثریت محروم، به رسمیت نشناختن فاعلیت این اکثریت است. این قشر پرمدعا به رهبری حزب جمهوریخواه خلق و کمال قلیچداراوغلو، هنوز بعداز ۲۹ سال شکست پی در پی و بدون انقطاع از اردوغان و طرفدارانش، یکبار هم که شده به شکست خودشان اعتراف نکردهاند. همیشه پیروزی اردوغان و حزب عدالت و توسعه را معلول تقلب، دزدی آرا، جهالت رأی دهندگان، حمایت غرب (در گذشته) و روسیه (امروز) از آنان، غیرقانونی و غیرمشروع اعلام کردهاند. توهینهای شدید به شخص اردوغان، تبریک نگفتن پیروزیهای وی، دروغ اعلام کردن همه موفقیتهای حزب عدالت و توسعه، نشر وقیحانه اکاذیب و دروغهای شاخدار در مورد اردوغان و دیگر رهبران حزب عدالت و توسعه جملی تکههای پازلی هستند که در مجموع منظره ناخوشایند به رسمیت نشناختن اکثریت جامعه و اراده سیاسی آنها طی ۲۹ سال اخیر را تشکیل میدهند.
سکولاریسم و لائیسته
سیاست حجاب در ترکیه ربطی به سکولاریسم و لائیسیته نداشته است. تعریف صاحبان امتیاز از این مسئله تنها یک ابزار برای دور نگداشتن اکثریت جامعه از قدرت سیاسی و رفاه بوده است. شاهد ساده این مدعا نگاه به تعریف نامبرده است. طبق این تعریف، داشتن داوطلبانه روسری در دانشگاهها، پارلمان و مراکز دولتی، مغایر با ماهیت سکولاریسم و لائیسیته است! با این تعریف هیچ کشور اتحادیه اروپا و بقیه دموکراسیهای دنیا سکولار نیستند!
در این فیلم سلیمان دمیرل به روشنی این ادعا را دارد و دارندگان حجاب را به عربستان حواله میدهد. حداقل امروز همه میدانند که ترکیه با آزای حجاب خانمها در دانشگاهها و پارلمان، نه تبدیل به ایران شده و نه تبدیل به عربستان سعودی. جالب است که این ادعای دروغ طبقه حاکم در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ از متولیان این نگاه معیوب به آزادی فردی و سکولاریسم و ترکیب این دو، بعدا به اشتباهات خود اعتراف نکردند. از جمله در گزارش مهم سفارشی از سوی حزب جمهوریخواه خلق از پروفسور مئحمت بئکاراوغلو میخوانیم که باید به این خطاها و جفاهای گذشته اعتراف کرد. اما شیوه مدافعان تز معیوب سکولاریسم از نوع آنچه در فیلم مورد اشاره از زبان سلیمان دمیرل میشنویم، انکار واقعیت است. واقعیتی که در کلیپهای ویدئویی رنگ پریده از دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ موجود است و از سوی فعالین سوسیال مدیای حزب عدالت و توسعه هرگز موقعیت “موضوع روز” بودن را از دست نمیدهد. ویدئوهای بیشماری از مخالفت رهبران امروزی و دیروی حزب جمهوریخواه با ورود دختران محجبه به دانشگاه همراه ویدئوهای مربوط به انکار امروزی آنها در قالب کلیپهای واحد، در سوسیال مدیا فک و فراوان است.
رابطه با ترور، HDP، PKK و PYD
برخیها، ابهام در مواضع حزب جمهوریخواه نسبت به ترور، HDP، PKK و PYD را عامل باخت کمال قلیچداراوغلو نامیدند. کمال قلیچداراوغلو در طی این انتخابات از نام بردن پ ک ک بهعنوان سازمان تروریستی خودداری کرد. او استدلال میکرد که در سایت وزارتخانههای امنیتی و نظامی، اسامی گروههای تروریستی یک به یک ردیف نشده است و او هم نمیخواهد گروه خاصی را به نام ببرد و این کار را حتی تبلیغ آن گروه تروریستی میداند. این کار میتواند از مقامات سوئیس یا لوکزامبورگ پذیرفته شود اما اگر کاندیدای مقام ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا از نام بردن مشخص داعش یا القاعده بهعنوان تروریست علیرغم اصرار خبرنگاران خودداری کند، دچار عاقبت قلیچداراوغلو خواهد شد یعنی باخت انتخابات. بهخصوص روشن بود که این تقیه وی، بخاطر نیاز به آرای حزب دمکراتیک خلقها یا همان HDP است.
طی انتخابات کلیپی مونتاژ شده از سخنان قلیچداراوغلو، رهبران HDP و رهبران PKK از سوی جبهه اردوغان منتشر شد. مونتاژ بودن این فیلم روشن بود و اردوغان هم با صراحت مونتاژ بودن آنرا اذعان کرد. “مونتاژ” چیزی جز کنار هم نهادن سخنان افراد برشمرده نبود. آنچه اصیل بود و جبهه قلیچداراوغلو سعی در انکار آن نکرد، اصالت “عناصر فیلم” بود. انرژی بیپایانی از سوی کمپ قلیچداراوغلو بر علیه این “مونتاژ” بکار رفت. اما بجز جونئیت اؤزدمیر آنهم تنها یک بار از دهها مورد طرح مسئله، به این سوال جواب داده نشد که اگر مونتاژ یعنی کنار هم نهادن کلیپهای متفاوت از افراد متفاوت مسلم و مشهود و نادرست است آیا اصل این حرفها از سوی افراد مزبور بر زبان آمدهاند یا نه؟ علت عدم طرح این سوال هراس از جواب سوال بود که مثبت است. یعنی هم دفاع رهبران HDP از پ ک ک واقعی است و بارها اتفاق افتاده است و هم دعوت رهبران پ ک ک برای سرنگونی اردوغان واقعی بود.
در کشوری که زخم چهل هزار قربانی ترور پ ک ک را برتن دارد، دعوت رهبران این جریان که نام تک تک آنها در صدر لیست تروریستها در ترکیه و بقیه دنیا ثبت شده است، نمیتوانست بیتأثیر باشد اما مسلما این تأثیر در جهت موافق میل کمال قلیچداراوغلو نبود. قلیچدار اوغلو یکبار هم خطاب به این پیام آورگان مرگ و تشنگان خون، نگفت که من به حمایت شما نیازی ندارم. برای دیدن ویدوئوهای حمایت رهبران پ ک ک از کمال قلیچداراوغلو میتوانید در یوتیوب با عبارت PKK’dan Kılıçdaroğlu’na destek سرچ کنید.
مضمون توافقات پشت پرده کمال قلیچداراوغلو با HDP هرگز افشا نشد اما یکی از رهبران این حزب بنام “سری ثریا اؤندر” Sırrı Süreyya Önder در این فیلم میگوید که بدنه حزب جمهوریخواه خلق باید از مضمون این توافقات مطلع بشود. کمال قلیچداراوغلو هرگز بخود زحمت نداد که وجود توافقات مخفی را منکر شود و از این طریق به شائبه وجود چنین توافقاتی دامن زد. در ویدئوی ۱۲ دیده میشود که یکی از عوامل حزب جمهوریخواه خلق آشکارا میگوید که خواهان آرای طرفداران پ ک ک هم هست. در ویدئوی شماره ۱۳ “فیلیز کوچعلی” از HDP به صراحت از اهمیت حمایت پ ک ک از HDP و حزب جمهوریخواه خلق صحبت میکند. در ویدئوی شماره ۱۴ صلاح الدین دمیرتاش صراحت میدهد که رأی به BDP (حزب قبلی تحت رهبری وی) در اصل حمایت از اوجالان است.
آنچه کمال قلیچداراوغلو حاضر به بیان آن نشد یعنی جنس و میزان همکاری با HDP در جدول شماره ؟؟ قابل ماشده است. در این جدول میزان آرای حزب جمهوریخواه خلق در انتخابات پارلمانی و میزان آرای کمال قلیچداراوغلو در انتخابات ریاست جمهوری در مناطق کردنشین دیده میشود. مثلا در مورد دیاربکر میبینیم که از ۸۰ درصد آرای قلیچداراوغلو تنها کمتر از دو نیم درصد آن از سوی طرفداران حزب وی داده شده است و بقیه آرای وی، از طریق ائتلاف با HDP تأمین شده است. مسلما معامله این همه رأی با HDP یکطرفه و بدون وعده متقابل از سوی حزب جمهوریخواه خلق نبود. ایراد کار اولا در مخفی ماندن ماهیت بده بستان بود. ایراد دوم در این محاسبه نادرست بود که کسب همزمان آرای یک جریان ناسیونالیست کردی و دو جریان ناسیونالیست ترکی، نمیتوانست به معنی جلب همه آرای دوطرف ناسیونالیست باشد.
از عوامفریبی و دیگر فریبی تا خود فریبی
ادعاهای نصر من الله و فتح القریب از سوی اپوزیسیون منطقی است. کسی که در انتخابات شرکت میکند، یعنی هم مدعی پیروزی است و هم به این پیروزی اعتقاد دارد. اما ۲۱ شرکت نظرسنجی از میان ۲۵ شرکت موجود، پیش بینی نادرست به نفع اپوزیسیون داشتند. خیل ژورنالیستها هم با اطمینان از پیروزی کمال قلیچداراوغلو سخن میگفتند. مثل همه ۲۱ سال گذشته بندرت کسی از بین این بیشمار پیش بینی کنندگان شکست حزب عدالت و توسعه، معذرت خواهی به کنار، حتی توضیح دادند. کسی مثل “محمت ییلماز” استثنایی بر این قاعده کلی بود. او روز ۱۵ ماه مه طی مقالهای اعتراف کرد که نتوانسته است خوانش درستی از جامعه خودش داشته باشد.
در کنار وی هزاران ژورنالیست و سیاستمدار در داخل و خارج از ترکیه وارد میدان پیشگویی و تجزیه و تحلیل شدند و وقتی که معلوم شد آرزوهای خود را بهجای تحلیل واقعیت عینی به خورد مخاطبان خود دادهاند، به روی مبارک نیاوردند. انگار نه انگار. مسلما، این بزرگواران بزودی با افتادن آب انتخابات ماه مه ۲۰۲۳ از آسیابها، دوباره وارد میدان خواهند شد تا رضایت خاطر مخاطبان خود را از طریق خوفریبی و دیگر فریبی به انجام به رسانند. تاوقتی که تولید کنندگان و مصرف کنندگان این تحلیلها بر سر سازش ناپذیری با واقعیت با همدیگر توافق دارند، کسی از بیرون نمیتواند در این رابطه برد برد مداخله کند. (مقاله محمت ییلماز)
نخوت رهبران حزب جمهوریخواه خلق
طی این مقاله تأکید زیادی بر عامل تکبر از سوی اقشار صاحب امتیاز ترکیه و رهبری حزب جمهوریخواه خلق شده است. این نخوت تنها متوجه اکثریت رأی دهنده به اردوغان نیست. بدنه حزب جمهوریخواه خلق و رأی دهندگان این حزب نیز از این نگاه از بالا به پایین در امان نیستند. همین امروز ده روز بعداز پایان دومین دور انتخابات ریاست جمهوری و مسجل شدن شکست، هنوز رهبران حزب یک توضیح ساده در مورد علل شکست به اعضای خود ندادهاند. جونئیت اؤزدمیر از جبهه طرفداران حزب جمهوریخواه خلق با برنامه یوتیوبی دارای ۶ میلیون مخاطب طی انتخابات و پیش از معرفی کاندیدای بلوک ملت به رهبری حزب جمهوریخواه خلق، این مسئله را با کلمات زیر بیان کرده است:
“[ما رهبران حزب جمهوریخواه خلق] از میان خودمان یکی را انتخاب خواهیم کرد و شما هم مثل خر تشریف برده و به او رأی خواهید داد. اوضاع امروز اینطوری است. هر که را که ما اراده کردیم به او رأی خواهید داد. اگر خواهان خلاصی از اردوغان هستید، محکوم هستید که به ما بچسبید. .... [اگر بگوییم] لطف کرده از ما [رأی دهندگان] هم بپرسید که چه کسی باید رئیس [جمهور] شود [بما خواهند گفت] این بشما مربوط نیست. اگر کتمان را در آورده و جایی آویزان کنیم باید بدان رأی بدهید. باید چهار دست و پا بروید و رأی بدهید!... چنین کار مزخرفی مگر ممکن است؟ آیا شما به همچو چیزی رأی میدهید؟ مگر مغز خر خوردهاید؟ (لینک کلیپ ویدئو و متن پیاده شده سخنان جونئیت اؤزدمیر)
این سخنان قبل از انتخاب کمال قلیچدار اوغلو بهعنوان کاندیدای ائتلاف ضد اردوغان بود. بعداز برنامه جونئیت اؤزدمیر با حرارت و قدرت تأثیرگداری بالایی که وجه مشخصه کارهای اوست، به حمایت از قلیچداراوغلو پرداخت اما بعداز دور دوم انتخابات اعلام کرد دیگر این چنین رأی نخواهد داد.
محرم اینجه
محرم اینجه از ایالت “یالووا”ی در شمال غرب ترکیه و ۵۹ ساله، برای شناخت حزب جمهوریخواه خلق و حتی آشنایی با نادیدنیهای سیاست و انتخابات در ترکیه پدیده مهمی است. او در سال ۲۰۱۸ از سوی حزب جمهویخواه خلق و کمال قلیچداراوغلو کاندیدای پست ریاست جمهوری شد و موفق به کسب ۳۸ درصد از کل آرا شد. وی بعدا مدعی رهبری پست دبیرکلی حزب شد و در ادامه اصرار خود برای کسب این مقام از حزب کنارهگیری کرد و حزب “مملکت” را تأسیس کرد و در انتخابات ریاست جمهوری ماه مه امسال نیز بهعنوان کاندیدای این حزب شرکت کرده بود. داستانهایی که از دوره رقابت انتخاباتی در سال ۲۰۱۸ نقل شدهاند گاه غیرقابل باور هستند. از جمله عدم همکاری مقامات حزبی و شهرداریهای تحت کنترل حزب جمهوریخواه با کمپین انتخاباتی وی و انتقاد رهبری حزب از مسئول کانال تلویزیونی حزب بخاطر بولد کردن محرم اینجه!
برخی از اصول سیاست و شکل دهی افکار عمومی در درسنامههای ابتدایی مختلف از جمله رتوریک تکرار میشوند. این اصول گاه چنان روشن و جا افتاده هستند که در میدان عمل بلافاصله میتوان تشخیص داد که مثلا یک مبلغ یا رهبر حزبی این دروس ابتدایی را خوانده است یا نه. در تعقیب نحوه پیشبرد کارزار انتخاباتی محرم اینجه در سال ۲۰۱۸ و امسال، روشن بود که دروس ابتدایی مورد اشاره را خوب خوانده است. از جمله پیشبرد کمپین مثبت بهجای کمپین نفرت از اردوغان و حزبش. نکته جالب دیگر از کمپین محرم اینجه، مخالفت نکردن با همه و همه چیز مربوط به ۲۱ سال اخیر بود. دوری از سیاست بدون بازده امید همزمان به آرای احتمالی از سوی ناسیونالیسم کردی در جنوب شرق، محافظهکاری در آناطولی مرکزی و سواحل دریای سیاه و آتاتورکیسم در غرب و شهرهای ساحلی. آنچه در کمپین وی ناکافی بود، نداشتن تیم بود که نه تیم حزبی داشت و نه تیمی برای اداره امور مملکت. در مقایسه باید گفت که حزب جمهوریخواه خلق تیم حزبی، تیم رهبری کارزار انتخاباتی و تیم رسانهای داشت اما نه تیمی برای اداره مملکت داشت و نه پروژهای.
رفتار حزب جمهوریخواه با محرم اینجه تنها با کلمه “لینچ” قابل توصیف بود. نظر استراتژهای حزب جمهوریخواه بر این بود که پیروزی حتمی است و نام تنها مزاحم احتمالی محرم اینجه است. از اینرو احساس میشد که فشار کمپین منفی قلیچداراوغلو بیشتر متوجه محرم اینجه است. برخی از نظرسنجیها میزان آرای محرم اینجه تا ۹ درصد هم پیش بینی میکردند. استدلال حزب جمهوریخواه خلق این بود که اگر ما باختیم، خون آن بر گردن تو خواهد بود و تو برای همیشه از سیاست ترکیه حذف خواهی شد. محرم اینجه هم که دستی بزن در رتوریک دارد با کنایه گفت: برای پیروزی کمال قلیچداراوغلو پیشنهاد میکنم که اردوغان هم از رقابت کنار برود!
محرم اینجه بالاخره تاب مقاومت در برابر کارزار لینچ حزب سابق خودش را از دست داد و قبل از دور اول انتخابات از رقابت کنار رفت. آنچه این ماجرا را از نظر مضمون این مقاله جالب میکند، موضعگیری وی در دور دوم انتخابات است. او که بقول خودش از نوجوانی زندگی خود را وقف حزب جمهوریخواه خلق کرده است، بعداز کناره گیری در دور اول، در دور دوم انتخابات تصمیم به بیطرفی گرفت. از آنجا که در مخالفت وی با حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان، کسی تردیدی ندارد، این موضع گیری وی با توجه به اطلاعات وی از درون حزب جمهوریخواه خلق، برای فهم ماهیت کمال قلیچداراوغلو و ساختار فعلی حزب نامبرده، حائز اهمیت است.
پایان سخن
عبارت “اینهمه نزدیک و اینهمه دور” در مورد جمهوری ترکیه، به شباهتها و در عین حال تفاوتهای میان ایران و این همسایه غربی اشاره دارد. نقش اسلام سیاسی و حجاب هم حاوی جنبههای مشابه و متفاوت کارکرد این دو عامل در دو جامعه همسایه است. در کنار نزدیکیهای غیرقابل انکار، سیر متفاوت اسلام سیاسی و نحوه تنظیم مناسبات با غرب و امر تجدد در این دو کشور حیرت انگیز است. حتی ناکامیهای ترکیه برای ایرانیان آموزنده است. نقش پوپولیسم راست و چپ و رفتار رأی دهندگان در یک جامعه قطب بندی شده میان بلوکهای سیاسی در ترکیه بسیار بیشتر از مکانیسم دموکراسی و انتخابات آزاد در دانمارک یا ژاپن آموزنده است. تلاش موفق ترکیه برای خروج از جرگه کشورهای فقیر و ورود به باشگاه کشورهای دارای درآمد میانی بدون اتکا به ثروتهای زیرزمینی، منشاء امید زیادی برای ایران آینده است. دادن میدان عمل به زبان کردی و ورود یک حزب دارای حمایت در مناطق کردنشین به بازیهای سیاسی در مرکز و تلاش برای برقراری عدالت میان گروههای اتنیکی موجود در هر دو جنبه موفق و ناکام این تلاشها، میتواند مورد مطالعه و درس آموزی نیروهای سیاسی ایرانی باشد.
هیجانات انتخابات این احساس را در بیننده القا میکند که این جامعه بهجای چشم دوختن به آسمان یا نیروهای خارجی به این نتیجه رسیدهاند که چاره عقب ماندگی در علم، صنعت، اقتصاد و دموکراسی و حقوق بشر در دستان خود آنان است و آنها برای حل این معضلات حداقل در قبال نسل آینده کشور خودشان مسئولیت دارند.
بهنظر من شکست ناپذیری بلوک قدرت اردوغان محصول ندانمکاری اپوزیسیون و استفاده هنرمندانه اردوغان از روایت محرومیت اکثریت و تحقیر این محرومان از سوی صاحبان قدرت و امتیاز در گذشته است. امروز علیرغم انتقال بخش قبل توجهی از محرومان دیروز به میان طبقه متوسط شهری و علیرغم تصرف قلعه قدرت طی دو دهه از سوی حزب عدالت و توسعه، هنوز هم روایت تبعیض و نادیده گرفتهشدن در گذشته، به استحکام بلوک اردوغانی کمک میکند. علت این استمرار در یک سو، ادامه تحقیر اکثریت رأی دهنده به اردوغان از سوی مشتی از خود راضی ساکن شهرهای ساحلی است و در سوی دیگر استفاده هنرمندانه حزب عدالت و توسعه از استمرار این اهانتهای نژادپرستانه و تکرار روایت مظلومیت.
از سویی دیگر حزب جمهوریخواه بهجای یک پروژه اجرای و یک تیم از مدیران دارای تجربه آماده اجرای پروژه، وارد حسابهای نادرست تاکتیکی و تأسیس یک کارتل صرفا حول ماده واحده نفرت از اردوغان شد. نتیجه این کوتاه بینی، تکرار رأی ۴۸ درصدی مجموع آرای مخالفان برای بار پنجم و شکستی دیگر برای شخص کمال قلیچداراوغلو شد و احتمال میرود که شکست فعلی، آخرین شکست وی و آخرین شرکت وی در انتخابات باشد. اگر او و پولیت بورو هاله زده بر اطراف وی بر ادامه این راه اصرار کنند، جز شکستی بزرگتر و از دست دادن رهبری شهرهای بزرگ در انتخابات محلی پیش رو، نتیجهای نخواهند گرفت.
استکهلم
۱۲ روئن ۲۰۲۳
علیرضا اردبیلی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)