این روزها هواداران نظام پادشاهی، از راه بهتان و دشنام، به اصطلاح “پنجاه هفتیها ” را به عنوان کسانی که به ادعای آنها انقلاب ۵۷ را رقم زدند، مقصر اصلی این رویداد به شمار میآورند. در این داوری، نقش پهلوی دوم در پروبال دادن به روحانیت و رویکرد مستبدانه وی در اداره امور کشور که زمینهساز سرنگونی نظام سلطنتی گردید نفی و یا نادیده گرفته میشود. در دو بخش مقاله “چگونه شاه روحانیت را به قدرت رساند” به بیان رویکرد وی در یاری رساندن به انقلاب ۵۷ پرداختهام.
اما از عوامل مهم دیگری که در این رویداد دخیل بود میتوان به رشد بیسابقه دینخویی در اوایل دهه ۵۰، ضعف سازمانها و احزاب سیاسی غیر مذهبی و یا کمتر مذهبی مخالف استبداد سلطنتی در پی سرکوبهای ساواک و مهمتر از همه فریبکاریهای خمینی و پنهانسازی هدفهای سیاسیاش در باره نوع نظام جایگزین، هنگام اقامت در پاریس بود که نه تنها بخش مهمی از روشنفکران دموکراسیخواه اما ناآگاه داخل و اقشار مختلف جمعیت، بلکه از جمله روشنفکرانی همچون فوکو، ریچارد فالک فعال حقوق بشر در آمریکا و برخی از رهبران کشورهای بزرگ مانند رییس جمهوری وقت فرانسه را نیز فریب داد.[۱]
با روی کار آمدن خمینی، دروغگویی و فریب (تقیه) و وارونه جلوه دادن واقعیات به یکی از پایههای نظام استبدادی ولایت فقیه تبدیل شد. خامنهای که ۳۴ سال پیش، همزمان با مرگ خمینی، در مجلس خبرگان به کارگردانی رفسنجانی به سمت ولایت فقیهی دست یافت، و در همان جلسه به بیصلاحیتیاش برای احراز چنین سمتی اقرار کرده بود، امسال با وقاحت تمام کوشید از خمینی جنایتکار که بسیاری از جوانان و دانش آموزان با آتش زدن تصاویر و بنرهایش در جریان جنبش زن زندگی آزادی، به داوری از رویکرد حکمرانیاش پرداختند، چهرهی بزک شده ارائه دهد
- خامنهای در کنار گور خمینی که به روایتی گرانترین مقبره دنیا و با هزینه تهیدستتر شدگی تهیدستان کشور بنا شده است[۲]، شخصیت خمینی را حتی از ابن سینا وسیعتر سنجید[۳].
- خامنهای مدعی شد که خمینی مرتجع، سه تحول بزرگ بیسابقه، یکی در سطح کشور، یکی در سطح امت اسلامی و یکی در سطح جهان ایجاد کرد. بنا به ادعای وی در کشور “مردمسالای” را جایگزین ساخت سیاسی سلطنتی کرد. وی همچنین مدعی شد که آزادی و هویت ملی جایگزین استبداد شد. اما واقعیتها ادعاهای دروغین خامنهای را برملا میسازند.
مردمسالاری که ترجمه واژه دمکراسی است دارای ویژگیها و ارزشهایی است که بدون رعایت و احترام به اصول آن نمیتوان ساختارهای استبدادی را که در قانون اساسی یک کشور غیر آزاد تجلی یافته است، دمکراتیک نامید.
دمکراسی دارای ارکانی است که شامل انتخابات آزاد و منصفانه، جامعه مدنی و مشارکت فعال شهروندان در آن، مطبوعات آزاد، تفکیک قوا، احزاب آزاد، تکثرگرایی و احترام به حقوق زنان و دگراندیشان، اقلیتهای قومی و ملی و دینی و سرانجام انتقال نرم قدرت میگردد.
براساس اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی “کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد”. براساس این اصل، شورای نگهبان که عملا از سوی ولی فقیه و یا منصوب وی در سمت رئیس قوه قضائیه، انتخاب میشوند، اجرای ارکان دمکراسی برای نمونه انتخابات آزاد را در یک حکومت کاملا دینی که رهبریاش در دست ولی مطلقه فقیه قرار دارد ناممکن ساخته و آن را در حد تائید اراده رهبر و منصوبانش از سوی شهروندان، در پای صندوقهای رای تقلیل میدهد. در این نظام، سرنوشت احزاب آزاد، تکثرگرایی و حقوق زنان و دگراندیشان و دیگر ارکان دمکراسی نیز سرنوشتی یکسان با انتخابات آزاد خواهند داشت.
بر اساس شاخص دمکراسی سنجی “واحد اطلاعاتی اکونومیست”، در سال ۲۰۲۰، رژیم سیاسی ولایت مطلقه خامنهای یک رژیم تمامیتخواه سنجیده شده و رتبه آن در دموکراسی ۱۵۲ از ۱۶۷ و در انتهای فهرست کشورها از نظر دمکراسی قرار داشته است.
آزادی در جمهوری ولایی
خمینی از آغاز دوران تسلطش بر قدرت تا پایان عمر به جز کشتار مخالفین و نابودی دستآوردهای دوران مدرنسازی هرچند آمرانه دوران سلطنت دستآورد دیگری به جای نگذاشت. وی با اعدامهای فلهای بازماندگان رژیم گذشته، قربانی کردن صدها هزار نفر در جنگ ایران و عراق با شعار راه قدس از کربلا میگذرد، سرکوب تمام احزاب و گروههای سیاسی، لشکر کشی به کردستان و دستور اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نظامی به مراتب مستبدتری را جایگزین نظام پادشاهی ساخت. براساس سازوکارهای نظام رتبه بندی “خانه آزادی”، ایران کشور غیر آزاد با نمره ۱۷ و هم ردیف کشورهای ،مانند چاد در آفریقای مرکزی و امارات متحده عربی سنجیده شده است.
بنا به ادعای خامنهای، خمینی “جریان بیداری اسلامی” را در دنیای اسلامی به راه انداخت. این ادعا در واقعیت امر برانگیختن بنیادگرایی اسلامی در گوشه و کنار کشورهای اسلامی و تشکیل گروههای تروریستی از جمله حزبالله لبنان و شبه نظامیان دست نشانده سپاه قدس است که جنگ داخلی در سوریه و یمن، بیثباتی سیاسی و بحرانهای اقتصادی از جمله در لبنان و عراق را به برخی از کشورهای منطقه تحمیل کرده است. در این زمنیه خامنهای در ۳۴ سال گذشته پی گیر راه خمینی بوده است.
- نگرانی و یاس خامنهای از به بن بست رسیدن نظام تحت سلطهاش در حل ابر بحرانهای کشور در ادامه گفتههایش نمایان است: “هر کس ایران را دوست دارد، هر کس منافع ملی را دوست دارد، هر کس بهبود اوضاع اقتصادی را دوست دارد، هر کس بدنبال جایگاه با عزت ایران در نظم جهانی پیش روست، باید برای ترویج ایمان و امید در ملت تلاش کند.”[۴] خامنهای میداند که اکثریت ملت از بهبود شرایط کشور ناامید شده است. برپایه نظرسنجی موسسه گمان که در بهمن ماه سال گذشته انجام شد، ۸۱ درصد ایرانیان موافق پایان جمهوری اسلامی بودهاند.
- خامنهای برپایه واکنشهای دیرینهاش نسبت به خیزشهای مردمی علیه استبداد دینی، جنبش زن زندگی آزادی که برای ماهها آرامش بیت رهبری و سرداران سپاه را بههم ریخت، از برسمیت شناختن این جنبش پرهیز کرد و آن را “اغتشاشات توسط دستگاههای امنیتی غربی” نامید. بنا به ادعای خامنهای مخالفینش “ملت ایران نیستند”. معترضین جوان و جان بر کف را “پیاده نظام [مزدوران خارجی]، ترکیبی از آدمهای مغرض و بیشتر از آن افراد غافل و برخی اراذل و اوباش” نامید.
- خامنهای از بسیج دانشجویی در دانشگاهها و بسیج اقشار در تمام شهرها به عنوان نیروهای سرکوب یاد میکند که ” به وظایف خودشان عمل کردند.”
- بخش پایانی سخنان خامنهای به “هزاران هسته مقاومت در مساجد و هیآتها” اشاره میکند که “از این هستهها جوانانی بر میخیزند بعنوان شهدای مدافع حرم و مدافع امنیت و بسیج دانشجویی”[۵]. چنین اظهاراتی که برای اولین بار مطرح میشود برنامه احتمالی خامنهای را برای سرکوب فراز مجدد جنبش بیان میکند. خامنهای در صورت مواجه با تغیر موازنه قوا به سود جنبش آزادیخواهانه در آینده، خواهد کوشید الگوی سوریهای شدن و ایجاد جنگ داخلی را در کشور پیاده کند. در این الگو میتوان انتظار داشت که نیروهای بسیجی شستشوی مغزی شده، نقش داعش خانگی را در سرکوب جنبش ایفا نمایند.
با توجه به موقعیت ژئوپولوتیک کشور و میزان نارضایتیهای داخلی، یکسان سنجیدن شرایط کشور با اوضاع سوریه از سوی خامنهای داوری نادرستی است که بیشک به سرنگونی نظام ولایت و جدایی دین از دولت خواهد انجامید با این امید که مخالفین جمهوری جهل و جنایت با پختگی بیشتری از اختلافات پرهیز و تنها نظام فاسد و سرکوبگر خامنهای را نشانه روند.
خرداد ۱۴۰۲
mrowghani.com
————————————————
[۱] - در نشست گوادولوپ ژیسکار دستن تحت تاثیر گزارش قطب زاده به وزارت خارجه فرانسه، در باره اهداف رژیم جایگزین که بر پایه دروغهای خمینی تهیه شده بود، تلویحا از خمینی دفاع نمود. خمینی پس از اطلاع از این پشتیبانی از رئیس جمهوری فرانسه سپاسگزاری کرد.
[۲] - حرم امام خمینی گران قیمتترین مقبره دنیا، افکار نیوز، ۱۳۹۴. روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۷۱ در مورد این بنا نوشته است: وزنامه اطلاعات در سال ۱۳۷۱ نوشت: «مرقد و مصلای امام خمینی در بهشت زهرا بنایی شامل ۶۰۰ هزار متر مربع بنای سر پوشیده، مساحت مسقفی بطول یک کیلومتر و عرض بیش از نیم کیلومتر است که نظیر آن در هیچ یک از دیگر بناهای مذهبی جهان چه اسلامی چه مسیحی چه یهودی و چه مذاهب غیر توحیدی نمیتوان یافت.»
[۳] - رهبر انقلاب: فکر میکردند کار جمهوری اسلامی تمام شده؛ احماقها باز هم اشتباه کردند. آفتاب نیز، ۱۴ خرداد ۱۴۰۲
[۴] - همان
[۵] - همان
■ آقای روغنی گرامی، در تایید نظر شما میتوان اضافه کرد که انقلاب ۵۷ فقط مربوط به مردم انقلابی و نیروهای سیاسی که نظام پیشین را سرنگون کردند نمی شود، همه کسانی که در بوجود آوردن آن انقلاب سهیم هستند را میتوان پنجاه و هفتی نامید. از این گذشته کسانی که از تجربه تاریخی یک ملت با نفرت و تحقیر صحبت می کنند، نه در بسیج بخشی مهمی از مردم که به دلایل تاریخی و شناختی با انقلاب پیوند دارند موفق باشند و نه دموکراسی را جایگزین نظام کنونی کنند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده با سپاس از توجه شما، دقیقا همانطور که گفتهاید، انقلاب ۵۷ به همه کسانی که در تظاهراتهای میلیونی علیه رژیم شرکت کردند، به کسانی که عکس خمینی را در ماه دیدند، کارگران شرکت نفت و کارمندان دولت که با اعتصاب خود تیر خلاص را به رژیم شاه زدند، شاه که کشور را ترک کرد و ارتش را تنها گذارد و سرانجام همه ما و دیگران که از الترناتیو دکتر بختیار استقبال نکردیم تعلق دارد. تلاش افراطیون به متهم کردن کنشگر ان سیاسی دگراندیش جز تشدید تفرقه در بین مخالفین حاصلی ندارد و هم سوی با برنامههای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است.
با آرزوی موفقیت، م_ روغنی