iran-emrooz.net | Sun, 05.11.2006, 22:47
اتحاد جمهوری خواهان، سه سال بعد...
دكتر جمشید اسدی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سه سال پس از تشکيل، اتحاد جمهوری خواهان (اجا) کارنامهای بیتعارف بیتأثير بر روند سياسی کشور از خود به جای گذاشته است.
البته اين کارنامه کممايه زيانمند نبود و نيست. چه به قول برخی، تا پيش از تشکيل اجا، بسياری از رفقا يکديگر را نمیشناختند و حالا به لطف اجا همديگر را میشناسند و افزون بر آن نشان دادهاند که در بحث و گفتگو شکيبايند و با وجود مخالفتهای بسيار، به يکديگر نمیتازند و دشنام نمیدهند و انشعاب نمیکنند. بديهی است که اگر انقلابیگری آشتیناپذير بيشتر رفقا را در آستانه و آغاز انقلاب به ياد آوريم، همين شکيبايی، هرچند که در حد بردباری میماند و تقريبا هرگز به بار عملی نمینشينند، نکته مثبتی در کارنامه اجاست.
اما اگر کارنامه را در پرتو مقصد و آرمان اجا که همانا برقراری دموکراسی در کشور است، بسنجيم، هيچ امتياز قابل اتکا و دفاعی در آن نخواهيم يافت. مهمترين کارهای عملی اجا، در تشکيل همايش و نشست و گفتگوی پالتاکی و انتشار چند اعلاميه خلاصه شدهاند. جريانی که به درستی به کمکاری و فرصتسوزی اصلاحطلبان در دوره هشت ساله حکومتشان ايراد میگيرد، خود در کشورهای دموکراتيک و به دور از خشونت عناصر خودسر، چه کارنامه موفقتری، نه در سطح مام وطن، نه حتی در سطح جمهوری خواهان خارج از کشور، بلکه دست کم در چارچوب اعضای امضاء کننده بيانيه مشترک خود انجام داده است؟ تقريبا هيچ!
وضع کارنامه جمهوری خواهان در مقام مقايسه با همتايان چگونه است؟ خوب و بد! اگر کارنامه اجا را با ديگر جمهوری خواهان مقيم خارج از کشور بسنجيم، صد البته هيچ جای نگرانی نيست. اين درست است که برخی از جمهوری خواهان برون مرز، در ميان سلطنتطلبان و برخی ديگر در ميان کمونيستهای انقلابی متحدينی يافتهاند، اما درست به همين دليل، اجا که تا به امروز بیمتحد مانده است و با وجود فشار بسياری از اعضايش گرفتار آزادیخواهی غيرقابل اتکای سلطنتطلبان و کمونيستهای انقلابی نشده است، کارنامه روشنتری دارد.
البته نگارنده اين سطور بر اين باور نيست که هر پيرو نظام شاهنشاهی يا مسلک اشتراکی، غير دموکرات است و در نتيجه مناسب همکاری نيست. اما نگاهی به بسياری از رسانههای عمومی سلطنتطلبان و حذف هواداران اصلاح طلب از برنامهها و مهمتر از همه سکوت سرسختانه درباره ماهيت استبدادی سلطنت محمدرضا شاه فقيد نشان میدهد که گفتمان آزادی خواهی ايشان بيشتر از سر دشمنی با استبداد عريان جمهوری اسلامی است تا باور به آزادی خواهی. قصد ما آن نيست که دشنه بر زخم کهنه بگردانيم و از دوستداران سلطنت و بويژه شاهزاده رضا پهلوی بخواهيم که از محمد رضا شاه فقيد بگسلند و به او دشنامی دهند. اما اين قدر هست که برای رسيدن به دموکراسی، تنها میتوان با کسانی متحد شد که درک قابل اتکايی از دموکراسی دارند. پس چگونه میتوان با کسانی متحد شد که حتی به اشارهای استبداد محمدرضا شاهی را به نقد نکشيده اند؟ شاهزاده رضا پهلوی تا کنون بارها به روشنی جنبش صد ساله مشروطه را پاس داشتهاند و انقلاب اسلامی 27 ساله را نکوهش کردهاند. اما هربار که صحبت از کودتای 1332 و حکومت پدر فقيدشان میشود، اظهار میدارند که در اين مورد نظری ندارند و در انتظار نتايج قطعی پژوهشگران و تاريخ نويسانند. عجب که در ذهن ايشان همه چيز در مورد صد سال پيش و 27 سال پيش روشن است و قابل بيان، اما بين اين دو، کودتا و حکومت استبدادی پدرشان که حدود 50 سال پيش رخ داد و سی و اندی سال به طول انجاميد، همچنان نکته تاريخی ناروشنی در تاريخ معاصر ماست! چگونه میتوان به دموکراسی خواهی وی و يا مشاورانی که چنين گفتهای در دهان وی گذاشتهاند مطمئن بود!
گذشته از سلطنت طلبان، نمیتوان در عين حال با کمونيستهای معتقد به مبارزه طبقاتی و حکومت محتوم کارگری و نفی مالکيت خصوصی متحد شد و کماکان برای دموکراسی مبارزه کرد. اين دو مانع الجمعاند. کسی که حرکت تاريخی را ناشی از مبارزه طبقاتی و پيروزی قطعی فلان طبقه میداند، چه دليلی دارد که وقت خود را صرف نطر سنجی و رأی گيری کند؟ او که میداند قرار است در تاريخ چه اتفاقی بيافتد. گيرم برای دوره ای، طبقهای را دارای خصلت مترقی بداند و بر او نتازد چنين تفکری میتواند اما در دورهای بعد، نقش تاريخی آن طبقه را تمام شده ارزيابی کند و در نتيجه سرکوب آن را هم جايز شمارد. اين از مقايسه اجا با همتيان برون مرز. اما در مورد همتايان درون مرز چطور؟
به يک کلام کارنامه اجا در مقام مقايسه با همتايان درون مرز حتی در مقايسه با کارنامه پر انتقاد اصلاح طلبان بد است! چه اجا نکته قابل ذکری در کارنامه ندارد و در عوض، هزار و يک نصيحت و رهنمود و عتاب دارد که چرا چنين نکرديد و بايد چنان مي کرديد و در هر حال ما که گفته بوديم ... رفقای اجا يک بار با خود انديشيدهاند که در محيط امن فرنگ چه کردهاند؟
هر چند کمتر کسی از ميان اعضا، با چنين صراحتی به کارنامه اجا اشاره میکند. اما در درون اتحاد، ديگر هيچ کس نسبت به کمبودهای عملی اجا توهمی ندارد. از همين روست که برای برون رفت از اين وضعيت ناهنجار رفقای اجا تقريبا هر هفته چندين پيشنهاد، در درون يا برون اجا، مطرح میکنند. سيل پيشنهادهای نوشتاری و گفتاری که در همايش سوم مطرح شد، شاهدی بر اين مدعاست.
اما بنابر تجربه عملی و نيز تحليل نظری، انتظار نمیرود هيچ يک از پيشنهادها رهگشا باشند و راهی بر مشکلی بنمايند. آنچه خواهد شد بحث و بحث و بحث در مورد پيشنهادهاست و تشکيل کميسيونهای کار برای بررسی "عميق و اصولی" پيشنهادها و سرانجام دست يافتن به پيشنهادهای جديد و از نو همان دور آشنای بحث و پيشنهاد و بحث و پيشنهاد و ...
در مورد دلبستگی رفقای اجا به دموکراسی ترديدی نيست، ترديد در مورد شيوه کار حاکم بر اجاست که در بهترين حالت سترون و در حالتی نگران کننده غير دموکراتيک است.
سترون است چون مشکل بتوان تصور کرد که از طريق بحث، نظرهای گوناگون سرانجام، در ديدگاهی يکتا و "درست" به هم رسند. چگونه ممکن است هواداران بازار آزاد و پيروان اقتصاد ارشادی و مالکيت اشتراکی به نظری واحد بسند؟ چگونه ممکن است آمريکا ستيزان اجا که از هرگونه تماس با يانکیها، به ويژه اگر مقام و رتبهای در دستگاه ديوانی ينگه دنيا داشته باشد، هم چون کفر ابليس میگريزند و رفقای هوادار مناسبات بدون تنش و دوستانه با قدرتهای جهانی و بويژه ثروتمندترين دموکراسی جهان در راستای منافع ايران، به نقطه مشترکی رسند؟ چگونه ممکن است هواداران براندازی (چه رفقايی که به روشنی طرفدار انقلابند و چه آنهايی که به طی راه با شتر، گاو، پلنگ اصقلاب باورند) و رفرميستهای اجا بر سر استراتژی مبارزه با استبداد جمهوری اسلامی سرانجام هم نظر شوند؟ توهم نسبت به نظر مشترک ميان رفقای اجا، سترون است، چون شدنی نيست و نتها وقت میسوزاند.
چنين روشی اما خطرناک نيز هست، چون غير دموکراتيک و در نهايت توتاليتاريستی است. در دل چنين شيوهای از کار، اين توهم است که با حسن نيت و پشتکار و بحث سرانجام رفقا به فکر "درست" دست خواهند يافت و در اين مورد وحدت نظر خواهند داشت. چنين توهمی، خويشاوند که نه، بلکه عين باور هواداران ولايت فقيه به فکر "اصلح"، ايمان پيروان استالين به تئوری "عملی" مارکسيستی - لنينيستی و اعتقاد نژادپرستانه به فرادستی فرهنگ اين يا آن تيره قومی است.
دموکراسی، فکری درست و رمزآلود نيست که گويا قرار است سرانجام خود را در نظری درست و عمل به منتظران و تشنگان آزادی بنماياند. نکته کليدی دموکراسی، توافق نه بر سر نظری درست، که بر سر قواعد بازی ميان پيروان نظرات گوناگون و مختلف است. به بيان ديگر، دموکراسی بر هيچ فکر و نظری به عنوان فکر و نظر درست و مرجع مهر تأئيد نمیگذارد، بلکه بدون داوری ميان نظرها و ديدگاهها، همه را دارنده حق حيات و ابراز وجود میداند.
مهمترين تفاوت نظری ميان استبداد و آزادی نيز در همين نکته است. مستبد بويژه مستبدی که صادقانه به تئوری علمی سوسياليسم يا دين اصلح يا فکر قومی برتر، باور دارد میکوشد تا ديگران را نيز به اين ارزشهای نجات بخش رهنمود سازد. با مسالمت مثل رفقا در اجا يا با خشونت مثل جناح ارتجاع در جمهوری اسلامی.
آزادی خواه اما در پی مبارزه برای پيروزی گفتمان خاصی نيست، بلکه در پی برقراری قاعده بازی است که بر مبنای آن همه نظرات و افکار بتوانند فعاليت کنند و به رقابت برخيزند. از اين ميان، بر مبنای همان قاعده بازی، پيروان اين يا آن نظر برای مدتی عهده دار امور خواهند شد.
اگر اجا اين قاعده بازی دموکراتيک را نپذيرد دموکراسی را نپذيرفته است. غير از اين است؟