با وجودی که بخش مهمی از زنان شجاع ایرانی مقاومت مدنیشان را علیه حجاب اجباری ادامه میدهند و به اعتراف دبیر شورای انقلاب فرهنگی به علت “شمار بالای” زنان بیحجاب، نیروهای سرکوبگر جمهوری جهل و جنایت توانایی بازداشت آنها را ندارند، و با وجود کشتارهای وحشیانه از معترضین در سیستان و بلوچستان، مردم این استان در سی و چهارمین هفته بدون وقفه اعتراضی، به تکرار شعار “مرگ بر خامنهای” ادامه میدهند، اما افول نسبی جنبش در استانهای دیگر و کاهش فراگیری آن، پسلرزههای منفی گوناگونی در پی داشته است.
۱- افزایش اعدامها: با انتصاب رئیسی قصاب به ریاست جمهوری از سوی خامنهای، فردی که به داوری روحانی در چهل و چند سال گذشته جز اعدام و زندان کار دیگری انجام نداده بود، و در خواست ۲۲۷ نماینده مجلس فرمایشی در آبان ماه ۱۴۰۱ از قوه قضاییه مبنی بر اعدام معترضین، افزایش بیسابقه اعدامها پس از افول جنبش اعتراضی دور از انتظار نبود.
بنا به گزارش محمود امیری مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، تنها در ۲۵ روز ماه می، ۱۲۳ نفر، و تنها در طی ۷ روز، ۲۶ نفر در ایران اعدام شدند. افزون برین اعدام مانند داعش در ملاء عام، اعدام دو نفر به خاطر اظهار عقیده و سه نفر به جرم شرکت در اعتراضات، و از جمله تآیید حکم “محاربه” برای حداقل ۷ نفر دیگر و برنامهریزی برای کشتن کودک مجرمان نیز گزارش شده است.
در جریان جنبش زن زندگی آزادی، شمار اعدامها به خاطر “مصلحت نظام” فروکش کرد. اما با افول آن، انتقامگیری از کنشگران معترض، ایجاد رعب و وحشت و بازدارندگی از جنبش فراگیر تازه، قتلهای حکومتی جایگزین کشتار در خیابانها شده است. محکومیتهای درازمدت زندان نیز علیه کنشگران سیاسی مانند حکم زندان حشمتالله طبرزدی به مدت ۴۵ سال نیز از جمله اقدامات سرکوبگرانه پسا جنبش زن زندگی آزادی رژیم به شمار میآید.
۲- ریاست نماینده ایران بر مجمع اجتماعی حقوق بشر: جنبش فراگیر و مداوم زن زندگی آزادی و سرکوب وحشیانه نیروهای سپاه و بسیج، کشورهای غربی را که برای دههها در تله هستهای خامنهای گرفتار و در پی آن نقض حقوق بشر در ایران به حاشیه رانده میشد، ناچار ساخت پس از برقراری تحریمهای گسترده علیه نهادها و عناصر سرکوب، جمهوری اسلامی را از کمسیون شورای مقام زن سازمان ملل اخراج و کمیته حقیقتیاب برای تحقیقات مستقل در باره سرکوبها در ایران تشکیل دهند.
اما به تازگی رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل علی بحرینی را به عنوان رئیس مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل برای سال ۲۰۲۳ برگزید که تنها کاندید پیشنهادی از سوی منطقه آسیا بود. این در حالی است که دو روز پیش از آن، شورای حقوق بشر در اطلاعیهای نسبت به موج اعدامها در ایران ابراز نگرانی کرده بود. به احتمال زیاد این گزینش با بند و بستهای پشت پرده با کشور پیشنهاد دهنده (فیلیپین) همراه بوده و نبود سازوکار مناسب برای دورنگه داشتن کشورهای دشمن حقوق بشر همچون جمهوری کشتار، از ریاست نهادهای حقوق بشری به تحقق این گزینش یاری رساند.
۳- فعال شدن ابزار گروگانگیری: خمینی از آغاز، گروگانگیری را بیتوجه به منافع ملی، برای سرکوب احزاب و گروههای دگراندیش به کار گرفت که در پی آن به قطع رابطه سیاسی با آمریکا و برقراری تحریمهای اقتصادی بیشماری علیه کشور منجر گردید. خامنهای نیز از این ابزار به بهترین وجه برای باجگیری از اروپاییان و آمریکا بهره برده است.
در جریان جنبش زن زندگی آزادی شمار بالایی از اتباع کشورهای اروپایی و ایرانیان دوتابعیتی در ایران به گروگان گرفته شدند. خامنهای به خوبی میدانست و میداند که گروگانها دارای ارزش سیاسی مهمیاند که به باجخواهی رژیم تحقق میبخشند.
در تیرماه ۱۴۰۱ پارلمان بلژیک معاهده همکاری بین جمهوری اسلامی و بلژیک را با هدف آزادی توریست بلژیکی که به ۴۰ سال زندان محکوم شده بود به تصویب رساند. دولت بلژیک با توجه به جنبش زن زندگی آزادی و سرکوب وحشیانه آن موقعیت را برای مبادله اسدالله اسدی تروریست با امدادگر بلژیکی مناسب نمیدانست اما با تایید آن از سوی دادگاه قانون اساسی بلژیک و افول جنبش در ایران، دیپلمات تروریست در میان بهت نهادهای حقوق بشری به ایران بازگردانده شد.
در رابطه با آزادی بیسروصدای دوتن از اتباع فرانسوی گروگان در ایران پس از تحقق باجخواهی سیاسی خامنهای از فرانسه نیز به سرانجام رسید. در این ربطه وزیر خارجه ایران پس از آزادی دوگروگان به طور سر بسته به “گامهای مثبت” فرانسه در جهت منافع دو کشور و “رفع برخی سوء تفاهمها” بین دو کشور اشاره کرده بود. ظاهرا پس از چرخش سیاسی فرانسه در مورد اعتراضات در ایران آزادی ۴ گروگان دیگر فرانسوی در ایران نیز در دستور کار قرار گرفته است. ایران از ملاقات مکرون با چهار شخصیت سیاسی مخالف و انقلاب خواندن جنبش در ایران بسیار ناخشنود شده بود. اخیرا ملاقاتهایی میان نمایندگان دولت آمریکا و ایران در عمان نیز برای آزادی گروگانهای دو تابعیتی ایرانی- امریکایی نیز گزارش شده است.
۴- موج احضار وکلای مستقل به دادسرای امنیت زندان اوین: بنا بر گزارشها احضار وکلا به دادسرا که از اسفند ۱۴۰۱ آغاز شده بود در اردیبهشت امسال شدت یافته است. دادسرا از وکلایی که از متهمان اعتراضات زن زندگی آزادی دفاع و رویکرد رژیم را در مواجه با این جنبش مورد انتقاد قرار دادهاند خواسته میشود که ندامت نامهای را امضاء و پایبندیشان را به “قوانین کشور و نظام” ابراز دارند. شمار این احضارها به بیش از ۱۰۰ نفر در سراسر کشور رسیده است.
۴- کاهش حضور ایرانیان خارج کشور در تجمعهای اعتراضی: تحول چشمگیر دیگر با آغاز جنبش مهسا امینی در ایران و در پی فراخواههای حامد اسماعلیون، حضور گسترده و بیسابقه ایرانیان خارج کشور در ۱۵۰ شهر جهان و تجمع ۱۰۰ هزار نفری در شهر برلین بود که با پشتیبانی از جنبش داخل، از جمله قراردادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی کشورهای اروپایی را هدف قرار میداد.
با افول جنبش و رویکرد مخرب راست افراطی پادشاهخواه در تلاش برای برهم زدن تجمعهای اعتراضی ایرانیان، تخریب سرمایه اجتماعی شخصیتها و در نتیجه یاری رساندن به جمهوری ولایی در تفرقهاندازی میان مخالفین، حضور در تجمعهای اعتراضی بهطور محسوس کاهش یافته است. افزون برین به نظر میرسد، بسیاری از ایرانیان که در جریان جنبش، از ارسال کمکهای مالی خود برای ادامه اعتصابات و یاری رساندن به خانوادههای داغدار قربانیان سرکوب فعالانه شرکت میجستند، انگیزهشان در این مورد را از دست دادهاند. این رویداد به افسردگی برخی از کنشگران فعال داخل کشور در این زمینه نیز دامن زده است.
با این حال با توجه به خودکامگی خامنهای، ناکامی رژیم در رفع بحرانهای اقتصادی، محیط زیستی، فقر گسترده و فساد نهادیه شده، برجا ماندن تبعضهای گوناگون علیه زنان، اقوام و ملیتها و اقلیتهای دینی، کمک به پوتین در جنگ اوکراین و روابط ناپایدار و تنشزا با جهان خارج، باید به خیزش دوباره جنبش امیدوار بود. پشتکار بسیاری از زنان ایرانی در ادامه نافرمانی مدنی علیه حجاب اجباری و ناکامی خامنهای و سپاه در سرکوب جنبش در بلوچستان تاکنون، باید منتظر جرقه تازهای بود که خرمن خشم ایرانیان را اینبار با هدف سوزاندن پایههای تاج و تخت خامنهای به آتش کشد.
به تازگی گزارشهایی در مورد غیبت خامنهای در بیت به خاطر ترس از اقدامات عناصر نفوذی و تصفیههای گسترده در سپاه نیز گزارش شده است.
خامنهای میکوشد با برقراری روابط دوباره با برخی از کشورهای خلیج فارس، فشار بر طالبان برای افزایش ورودی آب هیرمند به کشور و سرکوبهای گوناگون، چالشهای منطقهای و کمآبی در سیستان و بلوچستان را با هدف کاهش هواداری از مولوی عبدالعزیز و اوج گرفتن مجدد جنبش خنثی سازد. با این وجود فرمانده سپاه اصفهان به تازگی گفته است: “دیر بجنبیم لشگری در برابر ما شکل خواهد گرفت.” وی همچنین از خشم و نارضایتی عمیق مردم از روحانیون و سپاه اظهار نگرانی کرده است.
خرداد ۱۴۰۲
mrowghani.com