حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در انتخابات دوم نوامبر ۲۰۰۲ با کسب ۳۴ درصد آرای شهروندان ترکیه به حزب حاکم این کشور تبدیل شد. در انتخابات بعدی در ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۷ همین حزب با نزدیک به ۴۷ درصد آرا، قدرت خود را تثبیت کرد تا در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۱ میزان آرای خودش را به ۵۰ درصد(!) برساند و هنوز هم این حزب حتی در صورت باخت انتخابات پیش رو، بزرگترین حزب سیاسی این کشور است.
این رفتار رأی دهندگان ترکیه را چطور باید فهمید؟ کشوری که عمر متوسط حکومتهایش ۱۷ ماه بوده است و حکومتهای مستعجل یک ماهه را هم بیاد دارد، چگونه به این درجه از وفادارای به حزب حاکم متقاعد شده است؟
حق آن بود که حتی در صورت ارائه درخشانترین نمونه رهبری و پیشرفت در همان دو دور اول، این حزب حداقل برای یک دوره به استراحت اجباری اعزام میشد. همانطور که در انتخابات ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۱ در نروژ، با یکی از موفقترین حکومتهای تاریخ این کشور به رهبری ائرنا سولبرگ (Erna Solberg) شد. مردم حق دارند که خوشی زیر دلشان را بزند و در تاریخ کشورهای دارای انتخابات آزاد، این امر چندان نادر نیست. بگذریم که میزان تورم، بیکاری و هزار و یک درد بیدرمان و با درمان دیگر جامعه ترکیه، ربطی به دوران واقعا طلایی نروژ تحت رهبری ائرنا سولبرگ و حزب محافظهکار در فاصله ۲۰۱۳ - ۲۰۲۱ ندارد. حرف من این است که اگر ترکیه ۲۰۱۱ بعداز دو دور رهبری حزب عدالت و توسعه به گل و بلبلی نروژ ۲۰۲۱ هم بود، در فضای بیثبات سیاسی ترکیه در یک منطقه متلاطم، بازهم رفتن این حزب از قدرت، منطقیتر از ماندش آنهم برای ۱۲ سال دیگر بود.
چرا چنین نشد؟ چرا هنوز هم ۲۱ سال بعداز اولین انتخابات موفق حزب عدالت و توسعه، میزان آرای این حزب و رهبر آن، زیر ۱۰ درصد و ۲۰ درصد و حتی زیر ۳۰ درصد پیشبینی نمیشود و برعکس در بزرگترین میادین شهرهای ترکیه دریایی از جمعیت به حرفهای رجب طیب اردوغان گوش میدهند؟
شاید تصور کنید که پایین کشیده شدن یک حزب سیاسی حاکم باید از طریق کاهش تدریجی آرای حزب صورت گیرد و ریزش یکباره آرای یک حزب حاکم با رهبری کاریزماتیک، امر چندان قابل انتظاری نمیتواند باشد. صرفنظر از نمونههای جهانی این گونه ریزشهای ناگهانی آرای حزب حاکم با رهبری کاریزمارتیک، نمونه این بیوفایی رأی دهندگان ترکیه به احزاب و رهبران محبوب دیروز خود هم در دست است. به عنوان مثال “حزب دموکراتیک چپ” که تحت رهبری یکی کاریزماتیکترین رهبران تاریخ سیاست ترکیه، یعنی بولنت اجویت در فاصله ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ به صورت یک پایه مهم ائتلاف در اقتدار سیاسی بود، بدون هیچ روند تدریجی و به سرعت آرای خودش را از دست داد. این حزب که در انتخابات ۱۸ آپریل ۱۹۹۹ با ۲۲ درصد از مجموع آرای ریخته شده به صندوقها، بزرگترین حزب سیاسی ترکیه شد، در انتخابات بعدی به تاریخ سوم نوامبر ۲۰۰۲ در حالی که شخص بولنت اجویت در مقام نخستوزیری بود زیر دو درصد آرای رأی دهندگان ترکیه را کسب کرد. (۱.۲۲ درصد)
میزان سیاسی بودن جامعه ترکیه، سابقه طولانی انتخابات و دست به دست شدن اقتدار حکومتی از سوی صندوق رأی امری عادی در ترکیه است. در این کشور حتی احزابی که به دنبال کودتای نظامی موافق اراده ضمنی کودتاگران به حاکمیت میرسیدند در یک انتخابات بعدی بهراحتی از حاکمیت عزل میشدند و مثل کشورهای کودتایی آمریکای لاتین، حکومت بعداز کودتا، عمری طولانی پیدا نمیکرد.
در همه موارد شکست حزب سیاسی برکشیده شده از سوی کودتاگران، حزب حاکم در حالی از سوی رأی دهندگان به زیر کشیده شده است که کلیه امتیازات ناشی از تصاحب قدرت حکومتی در اختیار آن حزب حاکم بوده است.
مددگیری قشر صاحب امتیاز ترکیه از راهکارهای غیردمکراتیک برای غلبه بر حکم رأی دهندگان در صندوق رأی، در جریان کارزارهای انتخاباتی منجر به پیروزی اردوغان در سوم نوامبر ۲۰۰۲ ادامه داشت و بعداز آن تاریخ در این ۲۱ سال هم هرگز هوس توسل به شیوههای غیردمکراتیک برای خزیدن به قدرت از سر صاحبان سنتی امتیازات بیرون نرفته است. از جمله همین امروز میتوان در ویدئوی بهجای مانده در یوتیوب، شاهد این تلاش دنیز بایکال رهبر وقتت حزب جمهوریخواه خلق ترکیه شد.
در آن مناظره که اوغور دوندار، ۹ روز قبل از انتخابات ۳ نوامبر ۲۰۰۲ مدیریت میکند، علیرغم سیر درست مسیر و تکنیک بحث و نحوه استدلالهای طرفین، دنیز بایکال سعی در توسل به شیوههای غیردمکراتیک برای حذف رقیب جوان خود رجب طیب اردوغان را دارد. وی رندانه به اردوغان یادآوری میکند که حکم محکومیتی (بهخاطر خواندن یک شعر در مورد اذان و مناره) در انتظار وی است. دنیز بایکال که آشکارا در مناظره کم میآورد با القای غیرممکن بودن نخستوزیری اردوغان، در صدد ناامید کردن طرفداران وی برمیآید. بعدها حزب جمهوریخواه خلق هرگز قدرت سیاسی برآمده از اراده رأی دهندگان مخالف خودش را به رسمیت نشناخت و این برخورد تفرعنآمیز با رأی دهندگان را تا به امروز حفظ کرده است.
محافظهکاری جامعه ترکیه
در اینکه جامعه ترکیه به درستی صفات مؤمن و محافظهکار را با خود دارد، بحثی نیست. بحث مهم این است که این ایمانداری و محافظهکاری چه تأثیری در رفتار انتخاباتی جامعه ۸۵ میلیونی ترکیه دارد و اردوغان چه مقدار از موفقیت سیاسی شگرف خود و حزبش را مدیون این محافظهکاری است.
سابقه تاریخی به ما میگوید که نجمالدین اربکان بهعنوان پدر جنبش بازگشت به خویشتن اسلامی در ترکیه هرگز نتوانست میزان آرای خودش در انتخابات را به ۲۲ درصد برساند. (۲۱.۴ درصد در انتخابات ۲۴ ماه دسامبر ۱۹۹۵) باید به خاطر داشت که نجمالدین اربکان تنها یک سیاستمدار محافظهکار مسلمان نبود بلکه دکترای رشته مکانیک با سابقه تحصیل و کار در صنایع اتوموبیلسازی آلمان بود و در ترکیه نیز ابتکارات موفقی برای توسعه صنایع کشور به کار بسته بود.
نکته مهم قابل ذکر در این مورد آنکه، درجه محافظهکاری جامعه ترکیه در همه دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه و در همه زمینهها، سیر نزولی داشته است. اگر رأی این حزب تأثیر شدیدی از محافظهکاری جامعه ترکیه میداشت، آرای این حزب نیز پابهپای رشد درجه سکولاریزاسیون جامعه و کاهش محافظهکاری جامعه باید سقوط میکرد. موفقیتهای اردوغان و حزبش با اشاره به رأی دادن از سر محافظهکاری و تعصب دینی حتما بخشی از واقعیت است اما به تنهایی نمیتواند اقتدار ۲۱ ساله یک حزب در کشور متلاطمی مثل ترکیه را توضیح دهد.
وفاداری توده رأی دهنده
میتوان ادعا کرد که حزب عدالت و توسعه دارای یک توده رأی دهنده ثابت است که مثل طرفداران متعصب یک تیم فوتبال، در هر هوایی طرفدار حزب و رهبر محبوب خود هستند. ارقام مربوط به انواع انتخابات و رفراندومها از ۲۱ سال گذشته، این مدعا را تأیید نمیکند.
واقعیت آن است که حزب عدالت و توسعه بهمراتب کمتر از هر حزب دیگر ترکیه، از حمایت ایدئولوژیکی و بیش از هر حزب دیگری، متکی به آرای حمایتی براساس دستاوردهای مادی و رفاه عمومی است. از جمله، کاهش آرای این حزب به دنبال رکود اقتصادی ترکیه (در ادامه رکود جهانی ۲۰۰۸) مؤید این ادعاست. در انتخابات محلی ۲۹ مارس ۲۰۰۹، حزب عدالت و توسعه کمترین آرای دوران اقتدار خود یعنی ۳۸ درصد را بهدست آورد و بعدها در جریان انتخابات محلی استانبول، همین رأیدهندگان حزب عدات و توسعه، حزب خود را با تنبیه مجبور به پذیرش باخت خود در قبال رقیب کردند.(۲۳ ژوئن ۲۰۱۹)
آزادی انتخابات، دانش رأی دهندگان و وجود آلترناتیو برای دادن رأی
داشتن حق رأی به معنی قطعی بودن نتیجه انتخابات به نفع دموکراسی و توسعه نیست و نمونههای تاریخی رأی دادن مردم به آلترناتیوهای جنگطلب و نژادپرست کم نیست. همین امروز در پیشرفتهترین کشورهای دمکراتیک غربی، آلترناتیوهای قهوهای (مهاجرستیز، دیگرستیز و نژادپرست) بهراحتی آرای حول ۱۰ تا ۲۰ درصد را دارند و مثلا در آستانه انواع انتخابات در فرانسه، امکان جدی پیروزی ناسیونالیستهای افراطی مطرح میشود.
مهمترین نقطه قوت دموکراسیها، دادن امکان رأی به شهروندان نیست. دموکراسیها از این رو (لااقل در طولانی مدت) شکستناپذیر میشوند که تیمهای متعدد توانا در مدیریت اقتصاد، علم و سیاست کشور را طی سالیان طولانی تربیت میکنند. شایستهپروری و شایستهسالاری ابتدا در درون این تیمها (همان احزاب سیاسی) عمل میکند و تواناترینها را در جایگاه کادر رهبری حزبی جایگزین میکند. در دور بعدی طی یک سلسله مسابقات دائمی (انتخابات ادواری) توانایی این احزاب در سطح ملی و محلی امتحان میشود و شهروندان به عنوان “هیئت ژوری” این مسابقات، تواناترینها را به رهبری کشور، ایالت و شهر انتخاب میکنند.
در این سیستم بینظیر و در این تنها سیستم کشف شده کارآمد از سوی انسانها، “بازندگان” انتخابات حذف نمیشوند. احزاب برخوردار از حدنصاب معینی از آرای مردم، کمک مالی حزبی از خزانه دولت دریافت میکنند، در سطوح پایینتر قدرت، در شهرداریها و ارگانهای ایالتی، در دادگاهها و کمیتههای متعدد جذب میشوند تا از این گردونه چرخشی قدرت حکومتی به دنیای شرکتهای صنعتی و تجاری و مالی جذب نشوند.
در این سیستم، اگر حزب یا احزاب حاکم از خود وزیر اقتصاد یا تحصیلات و ... دارند، هر حزب جدی اپوزیسیون هم یک “سخنگوی اقتصادی” و یک “سخنگوی امور تحصیلی” و ... دارند. این سخنگویان چهبسا که در هیبت نمایندگان پارلمانی از احزاب اوپوزسیون، در کمیسیونهای مربوطه در پارلمان یا در ارگانهای مشابه در سطوح ایالتی و شهری ارتباط خود با حوزه تخصصی خود را حفظ میکنند و در صورت پیروزی در انتخابات بعدی، کادرهای متخصص رهبری حوزههای تخصصی خود باشند.
ترکیه از نیمه دهه ۱۹۴۰ دارای انتخابات چند حزبی بوده است و منهای موارد مداخله نظامیان در امور دولتی، سرنوشت اقتدار سیاسی در مرکز و ایالتها و شهرها از طریق ریخته شدن آرای مردم به صندوقهای رأی تعیین شده است. از نظر تخصیص بودجه دولتی به احزاب اپوزیسیون و امکان تمرین مدیریت سیاسی و اجرایی در مقام حزب اپوزیسیونی در این کشور وجود داشته است. با این وجود، امروز مثل ۲۱ سال اخیر، حداقل در نگاه درصد معینی از رأی دهندگان، اردوگاه نیرومند مخالفات حزب عدالت و توسعه، علیرغم داشتن حمایت بینالمللی و چهرههای دانشگاهی و روشنفکران و روزنامهنگاران مجرب، فاقد یک یا چند تیم دارای توان اجرایی برای خارج کردن کشور از بحرانهای متعدد اقتصادی است.
از نظر موضوع این مقاله، اینکه آیا واقعا اردوگاه اپوزیسیون در این زمینه ناتوان است یا این ناتوانی حاصل موفقیت شگردهای تبلیغاتی حزب حاکم و ناتوانی اپوزیسیون در تبلیغ خود به عنوان یک آلترناتیو لایق است، نکته مهمی نیست. در هر دو صورت (ناتوانی واقعی یا القایی اپوزیسیون) رأی دهنده در تعیین سرنوشت اقتدار سیاسی از استنباط فردی خودش از واقعیت عزیمت میکند و نه از واقعیتی که خبر از آن ندارد.
شاید پاسخ سوال اصلی این مقاله یعنی رأی آوردن حزب عدالت و توسعه را هم باید در این کمبود جدی دمکراسی ترکیه جستجو کرد. برای مقایسه میتوان مثلا به ایران ۱۳۵۶ - ۱۳۵۷ اشاره کرد که حتی در میان اقتدار سیاسی حاکم یعنی درباریان هم، تیم توانایی برای اداره کشور وجود نداشت و کل سیستم اراده کشور توسط رژیم پهلوی با خروج شاه از کشور، فرو ریخت. حداقل یک دهه پایانی عمر رژیم شاه، حتی وزرا هم نقشی در اداره امور نداشتند و از آنجایی که در بیرون از دربار و در بیرون از طرفداران نظام آریامهری هم نه تیمی آماده تحویل گرفتن اقتدار سیاسی بود نه حتی شخصیت توانایی از نوع علینقی عالیخانی، شد آنچه شد. اگر امروز نیمی از جامعه ترکیه مستعد دادن رأی به یک حزب و رهبر خسته و ناموفق در مدیریت اقتصاد کلان و معیشت مردم، هستند، یا واقعا اپوزیسیون به صورت نیروی توانا در حل معضلات کشور نیست یا آن نیمه مستعد رأی دادن به حزب حاکم، چنین میاندیشند.
نبود یک تیم از توانایان در اداره کشور در میان اپوزیسیون ترکیه
این ادعا قبل از هر چیز، نشانی از پیچیدگی دموکراسی و نیاز دموکراسی به حداقلی از مجریان و مدیران لایق است و الا نه داشتن حق انتخاب به معنی انتخاب “درست” و نه به معنی انتخاب شایستهترینها و نه وجود درایت در میان انتخابکنندگان به معنی تضمین وجود تیمهایی از شایستگان در امر اداره کشور است.
بود و نبود توانایی کافی برای اداره کشور در میان اپوزیسیون امروزی ترکیه، موضوعی محل اختلاف در فضای سیاسی ترکیه امروز است. اما بدیهی است که اگر کسی به حزب حاکم رأی میدهد به معنی عدم اعتماد وی به توانایی رهبری کشور از سوی اپوزیسیون است. آیا اپوزیسیون و حزب اصلی آن، برای ارائه سیمای یک آلترناتیو موفق از خود کوتاهی نکرده است؟
در پاسخ این سوال خودم باید بگویم که حداقل تا انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری قبلی اینطور بوده است. به عنوان مثال رهبر این اپوزیسیون خودش تا دور فعلی انتخابات خودش را مستعد ورود به رقابت انتخاباتی و توان اداره کشور ندیده است و در دو انتخابات ریاست جمهوری گذشته یعنی هم انتخابات ۲۰۱۴ و هم در ۲۰۱۸ افراد دیگری را به جای خودش به مصاف انتخاباتی رجب طیب اردوغان فرستاده است.(بهترتیب اکملالدین احساناوغلو و محرم اینجه) در ثانی دوران مدیریت وی نمونه یک کارنامه ضعیف مدیریتی و اجرایی بوده است. او خودش دوران اقتدار رجب طیب اردوغان را “حکومت فردی” مینامد اما بعداز آنکه خودش در ماه مه ۲۰۱۰ به دنبال یک رسوایی مشکوک ناموسی در رأس حزب، محکم به قدرت و صندلی ریاست حزبی چسبیده است. معلوم نیست که اگر بازنده همه رقابتهای انتخاباتی میتواند در جای خود بماند، چرا ماندن برنده همه رقابتهای انتخاباتی لایق اسم “حکومت فردی” است!
من به دلایل استنباطی خود از علت احتمالی این “قحط التیم” (نبود “تیم”) اشاره میکنم اما متوجه هستم که اثبات این دلایل نیازمند کاری تحقیقی در فرصتی فراختر است.
“حزب جمهوریخواه خلق” یک تشکیلات همزاد قدرت بلامنازع، یک دولت قدرقدرت برخوردار از مشروعیتی بیپایان بعداز “قورتولوش ساواشی” و تأسیس جمهوری ترکیه است. این حزب قبل از رسیدن به قدرت یک روز هم در اپوزیسیون نبوده است. سالیان طولانی را به عنوان تنها حزب مجاز موجود در کشور در اقتدار تضمینشده از پیش بود و به عنوان نماینده سیاسی قشر صاحب امتیاز کشور و حزب مورد اعتماد نظامیان شناخته شده است. فرماندهان این نظامیان، خود، شاخصترین نمایندگان قشر حاکم و صاحب امتیاز بودهاند. طبق یک سنت جاافتاده در ۱۰۰ سال اخیر تا ۲۰۰۲، نظامیان ترکیه در سیاست داخلی ترکیه مدافع قشر شهری، بوروکرات، نظامی و سکولار و صاحبامتیاز موسوم به “بیاض تورکلر” (ترکان سفید) بودهاند.
به عنوان مثال، میزان آرای این حزب قبل از دو کودتای نظامی ۲۷ مارس ۱۹۶۰ و ۱۷ مارس ۱۹۷۱ به مقام دوم سقوط کرده بود اما در اولین انتخابات بعداز این کودتاها، در هر دو مورد، این حزب به جایگاه بزرگترین حزب سیاسی کشور، بر کشیده میشود تا سر فرصت بعدی از سوی رأی دهندگان تنبیه شود.
در ۲۸ فوریه ۱۹۹۷، در جریان به اصطلاح کودتای پست مدرن ترکیه، اعلامیه “شورای امنیت ملی” بر علیه “ارتجاع” نخستوزیر قانونی کشور (نجمالدین اربکان) به دنبال یک کشاکش چهارماهه و برآوردش از موازنه قوا، چاره کار خودش را در استعفا از پست قانونی خودش مییابد.(۳۰ ژوئن ۱۹۹۷)
در عملیات دیگری در ۲۷ آپریل ۲۰۰۷ فرماندهی کل قوای نظامی ترکیه در آستانه انتخابات پارلمانی، “دلواپسی” خودش در مورد آینده لائیسته را اعلام میکند! رجب طیب اردوغان که درس خودش را خوب خوانده بود، بعداز پیروزی ۴۷ درصدی در انتخابات پارلمانی، اعلام رفراندوم قانون اساسی میکند که در این مورد هم بزرگترین پیروزی خود و حزبش در یک مراجعه به آرای عمومی را با ۶۹ درصد آرای موافق، ثبت میکند.
این اولین ناکامی نظامیان در مداخله در امر سیاسی بود. ناکامی دوم آنان در کودتای نظامی ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶، خونین و شبیه یک حماسه برای مخالفان کودتا بود. این کودتا آشکارا بر علیه حزب عدالت و توسعه و بر علیه شخص رجب طیب اردوغان و خانواده و نزدیکانش بود اما با اینکه از دستگاه مافیایی فتحالله گولن سازمان یافته بود بهنحو معنیداری مخالف کمالیستها نبود و در شب کودتا نه تنها تلاشی علیه شخص کمال قلیچدار اوغلو و دیگر رهبران حزب جمهوریخواه خلق متوجه نبود بلکه در فیلمی بهجا مانده از حوادث آن شب میبینیم که با خروج از سالن VİP فرودگاه آتاتورک استانبول در ساعت ۲۳ و ۲۹ دقیقه با راهنمایی کودتاچیان از لابلای تانکها عبور کرده و از محوطه دور میشود. (لینک تصاویر ثبت شده مربوطه با قید ساعت و تاریخ از دوربینهای اطراف فرودگاه)
علاوه بر این، در جریان یک تظاهرات دستچپیها بر علیه حزب عدالت و توسعه بدون این که این تظاهرات از سوی حزب جمهوریخواه خلق ترکیه سازمان یافته باشد، ترکیبی مشابه با پایه اجتماعی رأی دهنده این حزب، پلاکارد “اوردو گؤروه” بودیم. ترجمه فارسی این دو کلمه میشود: “ارتش باید برای انجام وظیفه خودش بر علیه حکومت انتخابی مشروع حزب عدالت و توسعه وارد عمل شود”.
اهمیت بودن در اپوزیسیون و کار از پایین برای رسیدن به رأس هرم قدرت، قابل چشمپوشی نیست. احزاب، رهبران سیاسی و فعالین و کادرهای حزبی در ادوار اپوزیسیون بودن نیز، تجربیات عملی و توانایی فرمولبندی خواستهای موکلین خودشان را پیدا میکنند و مهمتر از همه، مکانیسم شایستهیابی و شایستهپروری در درون حزب و اوپوزیسیون به امید پیروزی در انتخابات پیش رو، وارد کار میشود. این همان پروسهای بود که نجمالدین اربکان بعد از انتشار مانیفست “میللی گؤروش” (نگاه ملی) کلید زد و از میان احزاب سیاسی موفق و ناموفق و تجربهاندوزی در همه سطوح، خود نجمالدین اربکان تا عالیترین سطوح، کشور ترکیه را رهبری کرد و از میان کادرهای تربیت شده و حاصل مکانیسم شایستهپروری و شایستهیابی، کادرهای بیشمار حزب عدالت و توسعه به میان آمد که حداقل تا دوران شورش مشکوک پارک گزی، منشأ خدمات بیشماری به جامعه ترکیه شدند.
در مورد حزب جمهوریخواه خلق به رهبری امروزی کمال قلیچدار اوغلو، چنین سابقهای در میان نیست و بهنظر میرسد که هیچ شکستی را جدی نگرفته و همیشه حتی بعداز باخت انتخابات با دو برابر تفاوت (اکثرا ۲۵ به ۵۰) مدعی پیروزی بوده است. این حزب برخلاف هرگونه پرنسیپ دموکراتیک، بهطور معمول آرای رأی دهندگان ترکیه را به هیچ شمرده و خواهان “استعفا”ی حزب حاکم شده است! هیچ موردی از تبریک گفتن رهبر به رقیب برنده انتخابات در تاریخ اخیر این حزب من سراغ ندارم. در سال ۲۰۱۸ محرم اینجه که با اختلاف ۱۵ درصد به اردوغان باخته بود، بعداز قطعی شدن نتایج انتخابات رخت به غیبت کشید و تنها یک اس ام اس با مضمون “حریف پیروز شد” به یک خبرنگار فرستاد. خود همین پیام چون متضمن قبول واقعیت باخت انتخابات بود، به شدت خشم رهبران حزب جمهوریخواه خلق علیه نامزد این حزب یعنی محرم اینجه را موجب شد. در سنت این حزب، باید نتایج انتخابات مغشوش اعلام میشد و.... محرم اینجه که از سنت حزبی حزب خودش باخبر بود، استدلال کرد که فرق چنان زیاد بود که جای چون و چرا نمانده بود.
چرا مردم ترکیه به حزب عدالت و توسعه رأی میدهند؟
راستی چرا؟
اخیرا کمال قلیچداراوغلو با خودش چند پیاز را در مقابل دوربین تلویزیونها نمایش داد و به درستی به گرانی مایحتاج اساسی مردم اعتراض کرد. در ترکیه امروز، گرانی بهطور کلی و گرانی مواد اولیه غذایی بیداد میکند. آیا کسانی که طبق همه نظرسنجیها به حزب عدالت و توسعه و در میزان بالاتری به رجب طیب اردوغان رأی میدهند، از گرانی مواد غذایی بیخبرند؟ آیا آنها ثروتمندتر از طرفداران قلیچداراوغلو هستند؟
کسانی که هنوز هم علیرغم گرانی گوشت و سیب زمینی و پیاز از اجتماعات انتخاباتی حزب عدالت و توسعه به مقیاس بزرگ شرکت میکنند و به این حزب رأی میدهند، اطلاعات دیگری از جنم کمال قلیچداراوغلو و تواناییهای وی دارند. آنها احتمالا فکر میکنند که او بهعنوان مدعی پست رهبری شاید قادر به کنترل تورم و کاهش قیمتها نشود. رأی دهندگان اردوغان که از نظر اجتماعی فقیرتر و دارای خانوادههای کثیرالاولاد هستند، نیاز بیشتری به پیاز ارزان دارند. آنان اگر به قلیچداراوغلو رأی نمیدهند، احتمالا نگران گرانتر شدن پیاز در صورت پیروزی وی هستند.
بعداز شلیلک شبانه دو گلوله به یکی از دفاتر “ایی پارتی” خانم مرال آکشنر، چند مشت گلوله یا پوکه را با خشم در جریان سخنرانی در فراکسیون پارلمانی خودش پرتاب کرد و حاکمیت اردوغان را بهطور ضمنی مسئول این شلیک اعلام کرد. بلافاصله بعداز این حادثه، نگهبان یک کارگاه ساختمانی به این خاطر دستگیر شد و گفت که قصدش ترسانیدن کسانی بوده که احتمالا به قصد دزدی به کارگاه نزدیک شده بودند.
کسانی که اردوغان رأی میهند، خواهان شلیک شبانه یا روزانه گلوله به دفتر احزاب سیاسی نیستند. آنها احتمالا خبر دارند که در دورانی که وزارت کشور مسئولیت امنیت تحت ریاست خانم مرال آکشنر بود، صدای شلیک شبانه گلوله در شهرها عادی بود. در دوران ریاست خانم آکشنر بر مسند وزارت کشور، مأمورین دولتی قادر به جلوگیری از کشتار اهالی نبودند. در آن دوران، تروریستهای پ ک ک و دیگر گروههای تروریست چپ، جان قربانیان خودشان را میگرفتند و مأمورین امنیتی تحت فرمان خانم آکشنر بهجای جلوگیری از ترور یا دستگیری تروریستها و تسلیم آنان به قانون، جنازه افراد مشکوک به دست داشتن در ترور را جمع میکردند.
در دوره ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ که دوران ۸ ماهه تصدی پست وزارت کشور از سوی خانم مرال آکشنر در آن اتفاق افتاده است، به ترتیب ۷۸ و ۱۰۹ جنایت موسوم به “فاعل مجهول” اتفاق افتاده است. شاید برای پی بردن به میزان بزرگی این ارقام، مقایسه آنها با تعداد جنایات رژیم جمهوری اسلامی در جریان قتلهای زنجیرهای مورد مناسبی است. کل این دوران دهساله وقوع جنایتهای “فاعل مجهول” بنا بر یک آمار از سوی انجمن حقوق بشر ترکیه İHD، جمعا خون ۱۹۶۴ انسان بدون محاکمه و در تاریکی شب ریخته شده است که به علت پیدا نشدن جانیان (احتمالا تحت حمایت ارگانهای دولتی) به جنایات “فاعل مجهول” موسوم شده است.(لینک منبع)
آقای قلیچدار اوغلو که در ناتوانترین روزهای اقتدار حزب حاکم، توان افزایش آرای حزب تحت رهبری خودش را نداشته است، اینک با سعه صدر در برخورد به تروریسم و مدافعان ترور، سعی در استمداد از جریان مدافع پ ک ک دارد. احتمالا رأی دهندگان به اردوغان، مخالف ارزانی پیاز نیستند، آنها باید در میان دو آلترناتیو زیر یکی را نتخاب بکنند:
۱. وسوسه باور به احتمال ارزانی پیاز و مواد غذایی دیگر یا،
۲. وحشت از احتمال شروع امواج ترور پ ک ک.
اگر در انتخابات ۴ روز بعد ترکیه، کسی به آلترناتیو اول رأی داد، مخالف ارزانی پیاز نیست بلکه شاید در کنار دلایل دیگر از جمله به این خاطر که احتمال دوم را بیشتر باور میکنند. شاید با توجه به کارنامه خالی کمال قلیچدار اوغلو از نظر موفقیت در مدیریت و رهبری، چندان هم بدبین نیستند.
در این مورد هم، خود تصویر رأی دهندگان از واقعیت مهمتر است تا اصل واقعیت. اما آیا حزب جمهوریخواه خلق و ایی پارتی خانم آکشنر در شکلگیری ذهنیت منفی رأی دهندگان در مورد امنیت در ترکیه تحت اقتدار کمال قلیچداراوغلو، سهمی ندارند؟ آیا دادن شعارهای خونخواهی و قصاص از سوی طرفداران پ ک ک در میتینگ انتخاباتی دوم ماه مه کمال قلیچداراوغلو به ایجاد اعتماد به وجود امنیت در فردای پیروزی اپوزیسیون در انتخابات ۱۴ ماه مه ۲۰۲۳ کمک میکند؟
سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در هر زمینهای، مخالفان جدی دارد و از میان حوزههای مختلف سیاست خارجی کشور، رابطه خوب با جمهوری آذربایجان بیشتر از هر مورد دیگری محل اجماع شهروندان ترکیه است. این اجماع از جمله به این خاطر است که رابطه با جمهوری آذربایجان به عنوان کشور مهم از نظر میزان سرمایهگذاری خارجی در ترکیه، برای ترکیه سود خالص اقتصادی است.
بخشهای مختلفی از علویان، کُردها و شهرهای مرزی حتما به خاطر سیاستهای حزب عدالت و توسعه به نمایندگان این حزب رأی نخواهند داد. اما کسانی که به اردوغان و حزب وی از سر دفاع از سیاستهای خارجیاش رأی خواهند داد، احتمالا مدافع سیاست اتحاد استراتژیک این کشور با جمهوری آذربایجان هستند و اگر کسانی که درست به خاطر سیاست خارجی در دادن رأی به حزب جمهوریخواه خلق و رهبر این حزب کمال قلیچدار اوغلو دچار تردید بشوند، علت این تردید احتمالا بهخاطر اظهارات نسنجیده سخنگویان این حزب در ارتباط با حمایت از جمهوری آذربایجان میتواند باشد. به عنوان مثال اونال چئویکاؤز (Ünal Çeviköz) از رهبران تراز اول این حزب با سابقه سفیر بودن در جمهوری آذربایجان، در حساسترین روزهای جنگ دوم قرهباغ، سیاست حمایتی حکومت حزب عدالت و توسعه در حمایت از آذربایجان را به باد انتقاد گرفت.
دو روز قبل نیز شخص کمال قلیچدار در پخش مستقیم تلویزیون یک فکر خام را به عنوان پروژه رویایی خود معرفی کرد که آماتور بودن طراحی روی کاغذ قابل قیاس با حماقت نهفته در پس این پروژه بود. بر اساس این پروژه وی، مسیرهای آماده و در حال کارکرد ارتباط زمینی و ریلی ترکیه با چین (از طریق گرجستان و آذربایجان) باید با یک مسیر غیر آماده عوض شود و به جای جمهوری آذربایجان دارای سرمایه و زیرساخت و مقبولیت جهانی، ایران تحریمی بدون سرمایه و فاقد زیرساخت حداقلی جایگزین شود!
در دو دهه اخیر، نیمی از کرهای ترکیه به حزب عدالت و توسعه رأی دادهاند. آنها از شراکت حزب ناسیونالیست ترکیه در قدرت با حزب عدالت بیخبر نیستند و اگر همچنان به این حزب رأی میدهند، به معنی بیتوجهی آنان حقوق خود در جامعه ترکیه نیست. هر کردی در ترکیه طعم تلخ تبعیض را چشیده و به فراخور سن و محل زندگی خود، تجربیات دست اولی از شهروند درجه دو بودن را دارد. کسانی از شهروندان کرد ترکیه که به حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان رأی میدهند، قطعا آدمهای خام یا کماطلاعی نیستند و از هزار و یک کانال خبری در باب نقد و تحلیل اوضاع سیاسی حاکم بر کشور خود، کسب اطلاع میکنند.
پس شاید رأی دادن آنها به حزب عدالت و توسعه، معلول مقایسهای میان ترکیهای است که شهروند ترکیه بودن معادل ترک بودن بود و پرداخت مالیات و رعایت قوانین، دلایل کافی برای اثبات وفاداری یک ترکیهای کُرد به وطن و دولت خودش نبود. آندسته از شهروندان ترکیه که به حزب عدالت و توسعه رأی میدهند، احتمالا این تعریف را که [”تُرک بودن” و “کُرد بودن” زیباست اما “تُرکچی” بودن و “کُردچی” بودن بد است]، از زبان اردوغان را قابل قبولتر از خشونت عریان دوران و وحشت ناشی از انتشار اخبار مربوط به شکنجهگاههای زندان دیاربکر در “روزگار خوشی” لائیکهای بیاض است. شاید هم امکان کسب و کار و داشتن یک زندگی حداقلی برای تعداد بیشتری از کُردها در ترکیه، برای اولین بار در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه ممکن شده است.
شخص اردوغان و حزب عدالت و توسعه بیش از حد بر روی کارت برنده احیای غرور ملی مانور دادهاند. از خوابگاههای دانشجویی یا اتوبان، قطار سریعالسیر تا صنایع نظامی و فضایی و کمک ترکیه به جمهوری آذربایجان برای عملی کردن احکام چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و صدها خبر مشابه دائما در تبلیغات حزب عدالت و توسعه تکرار میشوند. اخیرا به عنوان یک تاکتیک انتخاباتی بیسابقه، ناو جنگی به تازگی ساخته شده آناتولی در چندین شهر ساحلی بر روی بازدیدکنندگان باز شده است و زمان برگزاری سالانه “تکنو فست” استانبول به کارگردانی داماد اردوغان (معماران پروژه پهپادهای بایراکتار، آکینجی و کیزیل ائلما) مطابق با نیاز اردوغان به تبلیغات مثبت در آستانه انتخابات دچار دستکاری شد. وظیفه حکومتها زمینهسازی رشد صنایع و اقتصاد و امثالهم است و رسم است که حکومتها، کارنامه موفقیتهای خودشان را به عنوان وثیقهای برای وعدههای خود به رخ رأی دهندگان بکشند. با این وجود، نرخ پیاز و گوشت و دیگر اقلام مواد غذایی چنان حیاتی است که هیچ بنیبشری در درگیری روزمره خود با نرخ فزاینده زندگی، گول تبلیغات اینچنینی را نخورد.
آیا آن نیمه یا ۴۰ درصدی که قرار است به اردوغان رأی بدهد از این نکته غافل است؟ آیا نیمی از یک جامعه ۸۵ میلیونی میتواند چنین دغار خبط بشود؟ آیا کسی که برای خرید گوشت و مرغ و سیب زمینی دچار مضیقه مالی است، میتواند شکم فرزندان خود را با خبر پیشرفتهای صنعتی و نظامی کشورش سیر کند؟ پاسخ مسلما منفی است. رأی دهندگان اردوغان هم به اندازه رأی دهندگان احزاب مخالف، نیازمند مسکن و غذا و امید به آینده فرزندان خود هستند و اگر به اردوغان رأی میدهند و دلیلی برای بیاطلاع نامیدن آنها وجود ندارد، شاید اردوغان را با پروژههای اجرایی حزب جمهوریخواه خلق کمال قلیچدار اوغلو مقایسه میکنند که شامل افتتاح چیزهای مانند شیر آب آشامیدنی یا مجسمههای فاقد هرگونه ارزش هنری است. آنان شاید به این خاطر به کمال قلیچدار اوغلو رأی نمیدهند که به یاد دارند در دوران ریاست او بر س س کا (سازمان تامین اجتماعی)، کودکان از نیمه شبه در جلوی مراکز درمانی تحت مدیریت وی، برای گرفتن جای در صف از خانه بیرون میزدند و والدین بیمار آنها در بهترین حالت، در هنگام غروب آفتادب، در جایی شبیه انباری کثیف دچار چیزی شبیه “مداوا” میشدند.
پروژههای اجرایی ۲۱ سال گذشته در ترکیه، موضوع این نوشته نیست اما چرا این پروژهها میتوانند در انتخاب رأی دهندگان مهم باشند؟ درست آن است که پروژههای بزرگ ملی مثل سیاست خارجی از موضوع اثرگذار بر انتخابات کنار گذاشته شود. راه این کار در هر دموکراسی هم این است که احزاب اپوزیسیون با هیچ پروژه ملی موفق مخالفت نمیکنند و خود متقابلا وعده حفظ و گسترش بیشتر آنها را میدهند. سیاست اپوزیسیون ترکیه در این مورد هم خطای محض انتخاباتی بوده است. احزاب متعدد اپوزیسیون این پروژهها را به طرق متعددی زیر سوآل بردهاند. مثلا کشف گاز در دریای سیاه را از ابتدا انکار کردهاند و علیرغم بهرهبرداری از آین گاز و وصل به شبکه ملی توزیع گاز کشور، حاضر به انتقاد از خود نشدهاند. در مورد اتوموبیل تمام برقی توگ TOGG هم بهنحو عجیبی منکر واقعی بودن آن شدند و دهها مورد دیگر.
ارزش پاسپورت و پول ملی حتی برای کسانی در عمر خود یکبار مسافرت نکردهاند و نخواهند کرد به دلایل منطقی و عاطفی مهم است. ارزش پول ملی ترکیه هم سیر دائمی نزولی داشته است. با این وجود، چرا برخی در ترکیه هنوز هم به حزب حاکم علیرغم افت ارزش پول ملی رأی میدهند. آیا اگر این رأی دهندگان حزب عدالت و توسعه باور کنند که در صورت پیروزی کمال قلیچدار اوغلو، نرخ برابری لیر ترکیه با دلار از ۲۰ لیر به ۱۰ لیر کاهش خواهد یافت، حداقل ده درصد طرفداران اردوغان به قلیچداراوغلو رأی نخواهند داد؟ پر واضح است که در همچو صورتی قلیچدار اوغلو نیز از رسوایی ایجاد تماس و گاوبندیهای پشت پرده با طرفداران ترور و تروریسم نجات مییافت. پس چر این اتفاق نمیافتد؟ اگر اتهام بلاهت به بخش بزرگی از اهالی یک کشور بزرگ نزنیم بایستی بتوانیم این رفتار توضیح دهیم.
بهنظر من بخشی از اهالی کشور ترکیه که دچار حب و بغض ایدئولوژیکی نیستند، با عقل ساده و حساب و کتاب ساده خود در انتخاب سیاسی خود تصمیم میگیرند. آنها شاید بدون اینکه متخصص امور مالی و پولی باشند اینطور فکر میکنند: نرخ دلار آمریکایی به پول ترکیه از زمان اصلاحات پولی و مالی ترکیه در سال ۲۰۰۵ یعنی طی ۱۸ سال از ۱،۳۳۸۶ (یک لیر و سی و سه صدم لیر) به نرخ امروزی ۱۹،۵ لیر تغییر کرده است. یعنی کمی کمتر از پانزده بار از ارزش آن کاسته شده است. اما اتفاقی که در ۱۸ سال قبل از آن تاریخ اتفاق افتاده است چی بود؟ یعنی اگر در ۱۸ سال حکومت اردوغان پول ملی ۱۵ برابر کم ارزشتر شده است، در ۱۸ سال قبل از انجام اصلاحات مالی و پولی یا ۱۸ سال قبل از اقتدار اردوغان، موضوع چی بوده است؟ یعنی نسبت به سال ۱۹۸۴ یا ۱۹۸۷.
بهطور خلاصه و ساده بگویم که اگر اردوغان مشغول تخریب ارزش پول ملی است و حقیتا هم وی در این مورد متهم ردیف اول است، تخریبات وی در ۱۸ سال اخیر، معادل ۱۵ بار کاهش ارزش لیر در برابر دلار آمریکا بوده است. اما همین پدیده در ۱۸ سال منتهی به اقتدار اردوغان (از ۱۹۸۷) ۱۶۷۰ برابر و در دوران ۱۸ ساله منجر به اصلاحات پولی و مالی (از سال ۱۹۸۴) ۳۸۳۰ برابر بوده است. حال کیست که نداند کاهش ۱۵ باری ارزش واحد پول ملی طی ۱۸ سال بد است اما اگر این کاهش ۱۶۷۰ بار یا ۳۸۳۰ بار (در دوران اقتدار انواع نیروهای موسوم به کمالیست) باشد، بدتر است.
احتمال دارد که برخی از رأی دهندگان اردوغان متوجه اهمیت رابطه امنیت و اقتصاد ملی و فردی هم باشند. در اینصورت آنها میدانند که با انفجار هر بمب و حمله به هر مدرسه یا مرکز نظامی و امنیتی از سوی پ ک ک، پول ملی، صنعت توریسم و همه ارکان اقتصادی و امنیت اقتصادی، دچار صدمه خواهند شد. از اینرو دادن وعده بهبود اصلاحات و همزمان نرد عشق باختن با نیروهای طرفدار ترور، چندان موجب اعتماد و اعتبار مدعیان مخالف اردوغان نخواهند بود.
معضل امروزی ترکیه در برهم خوردن بازی الاکلنگی “اقتدار اپوزیسیون” است. لازمه موفقیت دموکراسی برای تأمین بهترین مدیریت کشور، وجود سه پیش شرط مهم است:
۱. حق رأی،
۲. رأی دهندگان آگاه و دارای احساس مسئولیت شهروندی
۳. وجود آلترناتیوهای توانا در امر اداره کشور در میان انتخاب شوندگان یا متقاضیان رأی مردم.
آشکار است که پای دمکراسی ترکیه از نظر این مؤلفه سوم لنگ است و الا حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان به هر دلیلی از ماجرای وحشتناک پارک گزی به بعد، فاقد قدرت ابتکار و انرژی لازم برای اداره کشور بوده است و همانطور که باخت این حزب در انتخابات شهرداریهای استانبول، آنکارا و آنتالیا نشان داد، چوبی لای چرخ سیستم انتخاباتی کشور نیست که قادر به دستکاری نتیجه انتخابات باشد.
حزب عدالت و توسعه و اقتدار کاریزماتیک رجب طیب اردوغان، ابدی نخواهد بود و بخصوص اگر ترکیه بعداز اردوغان، بتواند سر و سامانی به اقتصاد و امر مهم توسعه کشور بدهد، سوال اصلی این مقاله سالهای سال مورد بحث خواهد بود که چرا سقوط این حزب و رهبر آن از اقتدار سیاسی ترکیه اینهمه به درازا کشید؟ آیا دو عامل ناتوانی اپوزیسیون در بازی سیاسی و مهارتهای رجب طیب اردوغان در سخنوری و بازی قدرت، در کنار یکدیگر این طول عمر بیسابقه در تاریخ انتخابات ترکیه را موجب نشدند؟ نقش پروژههای بزرگ اجرا شده از سوی حزب عدالت و توسعه در خنثی کردن اثر تورم و بیکاری در میزان آرای این حزب، چقدر بوده است؟
تصور من این است که احدی از خوانندگان این مقاله حق رأی در انتخابات پیش روی ترکیه ندارند و اگر هم چنین کسانی باشند، قابل باور نیست که به جای دریایی از اطلاعات و تبلیغات در ترکیه از این سطور مختصر بر انتخاب آنها تأثیر بگذارد. اگر در جمهوری ترکیه نتیجه انتخابات از ۲۴ ماه می ۱۹۵۰ موجب دست به دست شدن اقتدار سیاسی شده است ما در ایران هیچ تجربه قابل قیاسی در تاریخ خود نداریم. مطالعه تحولات ترکیه برای کسانی که خواهان انشای یک دموکراسی حتی در حد انتخابات آزاد هستند، اگرچه تجربه دست اول نیست اما چیزی است نزدیک به آن.
علیرضا اردبیلی
ایزمیر، دهم ماه مه ۲۰۲۳
آدرس تماس با نویسنده: .(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ مقاله جالبی بود. اما نویسنده یک نکته مهم درباره حزب حاکم عدالت و توسعه را نادیده گرفته یا مغفول گذاشته است. و آن مسئله سلامتی شخص اردوغان، یا درست تر، بیماری وی است که حتا در یک مصاحبه هم وخامت حالش به نمایش گذاشته شد، و این پرسش را در ذهن حتا طرفداران وی نشاند که آیا اردوغان به راستی خواهد توانست، در صورت پیروزی دوباره در انتخابات، کشور را با این همه دشواری های پیش رو با تنی رنجور به مانند گذشته اداره و رهبری کند؟
شاهین خسروی
■ آقای خسروی، مسئله ابعاد بیشماری دارد. برای محدود کردن حوزه احاطه موضوع و ممکن کردن امر نوشتن در این موضوع پرشاخه، من فرض را بر لزوم رفتن اردوغان و غیرطبیعی بودن ماندن او و حزبش در انتخابات گذاشتهام. امکان بیماری وی، هم ممکن است ترفند مخالفین برای ناامید کردن طرفداران وی باشد و هم میتواند امری واقعی باشد. در صورت دوم، تنها اهمیت سوال اصلی مقاله فوق بیشتر میشود، یعنی اگر وی واقعا بیمار است پس معمای رأی دادن نیمی از جامعه ترکیه به او، بزرگتر میشود. اردوغان به دلایلی مهمتر از بیماری، از جمله چسبیدن به یک تئوری مندرآوردی و جرجیسی در توضیح رابطه نرخ بهره بانکی و تورم، دست و پای حکومت خود را فلج کرده است. او معتقد به “علت” بودن اولی (بهره) و “معلول” بودن دومی است. برای بقیه دنیا، این رابطه معکوس است.
با سپاس / علی رضا اردبیلی
■ موضوع یا موضوعات مقاله بسیار گسترده و در گستردگی یک کتاب است، که متاسفانه جای رفرنس ها خالی است. در برخی پاراگرافها حلقه ارتباطی و مفهومی را من خواننده ی کنجکاو گم میکنم. رویهمرفته نوشتار با ارزشی است سپاسگزارم از نویسنده.
بابک
■ با درود به آقای اردبیلی، مقالۀ قابل تأملی است، اما با بابک موافقم. بهتر بود در انسجام مطالب برای درک ساده تر و بهتر بیشتر دقت میکردید.
سعید
■ مواردی در نوشتار شما نیاز به اصلاح دارد: اگر حزب جمهوریخواه خلق نماینده نظامیان میبود هرگز با کودتای ۱۹۸۰ فعالیتش برای بیش از ده سال ممنوع نمیشد! از همین رو فرق است بین حزب جمهوریخواه خلق و یا «خلق فرقهسی» که مصطفیکمال پایه گذارش بود با حزب جمهوریخواه خلق کنونی که در سال ۱۹۹۲ طی رفع ممنوعیت ده ساله دوباره تجدید سازمان میکند و جز نام هیچ قرابتی با «خلق فرقهسی» ندارد! البته ذهنیت هواداران اردوغان جز این نیست که حزب جمهوریخواه خلق را نماینده نظامیان و شکلگیری هرگونه احزاب کرد را نماینده پ ک ک بدانند و در سطح گستردهای تبلیغ کنند.
دیگر اینکه “اکملالدین احسان اوغلو” در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ نمایندهی توافقی دو حزب جمهوریخواه خلق و حزب حرکت ملی بود و نه دلیل ترس قلیچدار اوغلو از رقابت با اردوغان! همچنین در انتخابات ۲۰۱۸ نامزد نشدن قلیچدار اوغلو، انتخابی بین «نامزد ریاستجمهوری شدن» یا «بر مسند دبیرکلی یک حزب» باقی ماندن بود. حرکتی نمادین در اعتراض به و بازگشت اردوغان به رهبری حزب عدالت و توسعه پس از نشستن بر صندلی ریاست جمهوری.
از کاریزماتیک بودن زنده یاد «بلند اجویت» و سقوط یکبارهاش در ۲۰۰۲ نوشتهاید اما چند پاراگراف پایینتر به قدرت رسیدن حزب جمهوریخواه خلق متعاقب کودتای ۱۹۶۰ را نکوهش کردهاید، غافل از آنکه برکشیده شدن حزب جمهوریخواه خلق در آغاز دهه هفتاد میلادی نه به پشتوانه کودتا، بلکه با رهبری کاریزماتیک همین «بلند اجویت» میسر شد.
با سپاس/ فرداد از دانشگاه دوکوز ایلول ازمیر (و نه ایزمیر)
■ ممنون از توجه دوستان گرامی بابک و سعید، موضوع ترکیه برای ما که امکان تمرین دموکراسی در کشور خودمان را نداریم، باید جالب باشد و باید با جد بدان پرداخت. نویسنده معمولا در نقد و تحلیل، در کنار تحلیل دادهها، هم آرزوهای خود را بیان میکند و هم قصد تأثیر بر انتخاب خواننده خود را دارد. در مورد ترکیه عنصر دیگر هم نفرت عمومی و بحق جامعه ایران از هر آن چیزی است که رنگ و بوی اسلام سیاسی دارد. از میان این چهار عنصر، سه تای آنها کیفیت تحلیل را تنزل میدهد. سعی من خودداری از ورود به آن سه حوزه مزاحم است که نگاه منتقد و تحلیل گر را دچار انحراف میکند.
در مورد گسترده بودن موضوع و نا آشنایی خواننده ایرانی به جزئیات و بخصوص گرفتاری خواننده ایرانی با جلوههای اسلام سیاسی، تأکید شما دوستان موجه است. اما حجم یک مقاله ولو طولانی کفاف پرداختن بیشتر به جزئیات و پس زمینه حوادث را نمی دهد. در مورد رفرنس هم همینطور یعنی آوردن جدول و نقل قول و اسناد و لینک، حجم مطلب را از آنچه هست و از حوصله خواننده متعارف خارج می کند. اگر دوستان رفرانس موضوع یا ادعای خاصی را در نظر دارند، حتما از طریق آدرس ایمیل در خدمت خواهم بود.
شاد باشید / اردبیلی
■ ممنون از توجه شما آقای فرداد:
۱. (حزب جمهوریخواه خلق): طبق برنامه ۳۵۰ صفحهای حزب جمهوریخواه خلق، صفحه ۱۲، از تشکیل این حزب در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۹۲۳ خبر میدهد. در بقیه منابع هم همین ادعا ذکر شده است.
در همه منابع فارسی هم، موضوع به همین منوال است. مثلا نگاه کنید به دانشنامه اسلام که اشعار میدارد: “جمهوریخواه خلق، حزب ، یکی از احزاب مهم ترکیه به بنیانگذاری مصطفی کمال پاشا (آتاتورک)... “
اینکه این حزب اسم عوض کرده است از جمله به علت تحولات زبانی کلمه “پارتی” جایگزین “فرقه” شده است، چیزی را عوض نمیکند. حزب کمونیست شوروی نیز، اسم خود را طی تاریخ خود، چند بار عوض کرده بود. برخی از احزاب سوئدی سابقهدار هم چند بار تغییر نام دادهاند.
۲. شما مینویسید: “اگر حزب جمهوریخواه خلق نماینده نظامیان میبود...”
من ننوشتهام که این حزب نماینده نظامیان است. این گزاره نادرست است و این حزب نماینده اعضا و رأی دهندگان خود است. آنچه من نوشتهام، جملات زیر است:
“”حزب جمهوریخواه خلق” یک تشکیلات همزاد قدرت بلامنازع یک دولت قدر قدرت برخوردار از مشروعیتی بیپایان بعداز “قورتولوش ساواشی” و تأسیس جمهوریت در ترکیه است. این حزب قبل از رسیدن به قدرت یک روز هم در اوپوزیسیون نبوده است. سالیان طولانی را بعنوان تنها حزب مجاز موجود در کشور در اقتدار تضمین شده از پیش بود و بعنوان نماینده سیاسی قشر صاحب امتیاز کشور و حزب مورد اعتماد نظامیان شناخته شده است. فرماندهان این نظامیان، خود، شاخصترین نمایندگان قشر حاکم و صاحب امتیاز بودهاند. طبق یک سنت جا افتاده در ۱۰۰ سال اخیر تا ۲۰۰۲، نظامیان ترکیه در سیاست داخلی ترکیه مدافع قشر شهری، بوروکرات، نظامی و سکولار و صاحب امتیاز موسوم به “بیاض تورکلر” (ترکان سفید) بودهاند.”
۳. هرگونه احزاب کرد ترکیه نماینده پ ک ک نیستند. اما آنهایی از میان احزاب کردی و ترکی و عربی و امثالهم که میگویند: “مجسمه صدر اوجالان را برپا خواهیم ساخت” تمایلات سیاسی خود را خودشان بیان میکنند و نیازی به تفسیر راوی از قضیه نیست. (سخنان صریح و بی پرده صلاح الدین دمیرتاش در نوامبر ۲۰۱۲ در میتینگ کیزیل تپه ماردین)
۴. اینکه نیات و مکنونات قلبی کمال الدین قلیچدار اوغلو در خودداری از کاندید شدن در دو دور متوالی انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ چه بود، برای ناظر بیرونی قابل اشراف نیست و تنها قابل حدس زدن است من به جنبه قابل مشاهده ماجرا یعنی عدم کاندید شدن وی اشاره کردهام.
۵. همینطور علت انتخاب شدن اجویت که مسلما وابسته به فاکتورهای متعددی است که از میان آنها برای دو مورد به دلیل بهبود موقعیت این حزب در نتیجه کودتا اشاره کردهام و فاکت مربوطه را ارائه دادهام. روابط پشت پرده یک کودتای نظامی همیشه جزو اسرار است و من وارد آن حوزه نشدهام. اما میزان آرای حزب جمهوریخواه خلق قبل و بعداز دو کودتای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۱ جزو اسرار مگو نیست و من صرفا به این فاکت قابل کنترل اشاره کردهام.
با تشکر، علی رضا