iran-emrooz.net | Wed, 01.11.2006, 9:21
دغدغههای جمعیتی آقای رئیسجمهور
سعید پیوندی - استاد دانشگاه پاریس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۵
محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران در جریان دفاع از وزیر کشاورزی دولت خود که توسط جمعی از نمایندگان مجلس استیضاح شده بود گفت که "اینكه میگویند دو بچه كافی است، من با این امر مخالف هستم. كشور ما دارای ظرفیتهای فراوانی است. ظرفیت دارد كه فرزندان زیادی در آن رشد پیدا كنند، حتی ظرفیت حضور ١٢٠ میلیون نفر را نیز داراست ... این غربیها خود دچار مشكل هستند و چون رشد جمعیتشان منفی است، از این امر نگران هستند و میترسند كه جمعیت ما زیاد شود و ما بر آنها غلبه كنیم، به همین خاطر مشكل خودشان را به دیگر كشورها صادر میكنند".
سخنان محمود احمدی نژاد درباره ظرفیتهای جمعیتی ایران و اظهار تمایل آشکار او او به رها کردن سیاستهای جمعیتی بحثهای فراوانی را در ایران بوجود آورده است. هر چند وزیر بهداشت دولت با شتاب و بطور تلویحی اعلام کرد که این برخورد سیاست رسمی دولت را تشکیل نمیدهد و برنامههای تنظیم خانواده همچنان چون گذشته دنبال میشوند، اما شماری از نمایندگان، کارشناسان مسائل اجتماعی و جمعیتی و دانشگاهیان و نیز خبرنگاران زبان انتقاد از موضع رئیس جمهور گشودند و آشکارا خواستار تصحیح این برخورد شدند. نگرانی همگان بازگشت به سالهای رشد بیدر و پیکر جمعیتی دهه شصت شمسی در ایران است. در سال ١٣٥٩ موسوی اردبیلی امام جمعه موقت آنزمان تهران طی سخنان مشابهی از سیاستهای کنترل جمعیتی زمان شاه انتقاد کرده بود و گفته بود که ما میگوییم دو بچه کافی نیست. بقیه ماجرا را همگی خبر دارند. انفجار جمعیتی سالهالهای بعد در عمل دولت را ناچار به تجدید نظر اساسی در نگاه خود کرد و حتی از آیتالله خمینی برای تایید سیاستهای جدید جمعیتی کمک گرفته شد. جامعه امروز ایران هنوز در حال پرداختن بهای سنگین اجتماعی و اقتصادی رشد جمعیتی شتابان دهه شصت است.
نخستین پرسشی که در این میان طرح میشود این است که جامعه ایران تا چه اندازه از نظر اجتماعی و فرهنگی میتواند به آن دوران باز گردد و به عبارت دیگر آیا سخنان احمدی نژاد بطور واقعی تهدیدی برای تعادل جمعیتی کنونی ایران محسوب میشود یا خیر. پرسش بعدی این است که انگیزههای رئیس جمهور از مخالفت با سیاستهای جمعیتی گذشته کدامند؟
فراز و نشیبهای جمعیتی ایران
با وجود اجرای سیاستهای گسترده تنظیم خانواده، رشد متوسط جمعیت ایران در سالهای پیش از انقلاب از رقم ٢.٦ درصد در سال پایینتر نیامد (١). عدم دسترسی زنان به نظام آموزشی (٦٥ درصد بیسواد زن در سل ١٣٥٥) و یا ترک تحصیل زود رس و نیز ضعیف بودن نرخ اشتغال آنها در بازار کار (١٣درصد زنان بالاتر از ١٠سال) و یا میزان پایین شهرنشینی (٤٥ درصد) متغیرهای آماری قابل مشاهده این پدیده به شمار میرفتند. خانوادههای ٥ نفره و بیشتر حدود ٦٠ درصد خانوادههای ایرانی را در بر میگرفتند و سن متوسط اولین ازدواج زن به حدود ١٩.٥ درصد بالغ میشد. همه دادههای عینی آن دوره نشان میدادند سیاستهای رسمی که در صدد تحول ذهنیتی و فرهنگی ایرانیها بودند از کارایی مورد انتظار برخوردار نیستند. در ایران آن روزها دیرپایی رفتارهای سنتی جمعیتی حکایت از نوعی مقاومت میکرد و در پس این ارقام و شاخصها واقعیتهای فرهنگی و جامعه شناسانه مهمی پنهان بودند که به شرایط بغرنج جامعه در حال گذار کشور مربوط میشدند.
انقلاب ١٣٥٧ آغاز یک مرحله جدید در رفتارهای جمعیتی بود. دولت جدید انقلابی سیاستهای تنظیم خانواده را تا حدودی رها کرد، جنگ و دوران انقلابی به روانشناسی ضرورت "بازتولید" میدان داده بود و افت چشمگیر میزان اشتغال (یک سوم زنان شاغل در سالهای اول انقلاب شغل خود را از دست دادند) در کنار دلایل پیش گفته سبب شدند تا نه تنها روند مثبت کاهش رشد جمعیت متوقف شود که نمودار نرخ افزایش جمعیت با دیگر سیر صعودی پیدا کند. سرشماری ١٣٦٥ هشداری به مسئولین سیاسی کشور بود. نرخ متوسط سالانه رشد جمعیت تا رقم بی سابقه ٣.٥ درصد (بدون احتساب مهاجرین افغانی و عراقی) افزایش پیدا کرد و متولدین ثبت شده سالهای ٦٠ تا ٦٥ از رقم ٢.١ میلیون نوزاد فراتر رفت. مسئولین در انزمان با سرعت دریافتند که تلاش دولتهای پیش از انقلاب در جهت تنظیم خانواده و جلوگیری از افزایش جمعیت چندان هم "بی پایه" و نتیجه "دنباله روی از غرب" نبوده و و مهار رشد شتابان جمعیت شرط اساسی غلبه بر توسعه نیافتگی است. نرخ بالای رشد جمعیت برای همه حکومتها چالش بسیار مهمی زمینه تامین نیازهای گوناگون نسل جدید در زمینه آموزش، بهداشت، فرهنگ، مسکن و کار است و همزمان عامل بسیار منفی در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و بهبود شرایط زندگی مردم نیز به شمار میرود.
در پی پایان جنگ روند کاهش رشد جمعیت با شتاب چشمگیری از سر گرفته شد. ایران در زمانی کوتاه به جرگه کشورهای با رشد جمعیت متوسط رو به پایین پیوست. در سرشماری ١٣٧٥ نرخ رشد متوسط جمعیت ایران به زیر ٢ درصد کاهش پیدا کرد و برآوردهای دهه اخیر (از ٧٥ تا ٨٥) حکایت از رسیدن به نرخ بی سابقه ١.٢ درصد دارد. پایین آمدن شدید نرخ رشد جمعیت نشان میدهد که ایران در مدت کوتاهی دوران انتقالی دموگرافیک خود را طی کرده است. این بدان معناست که رفتارهای جمعیتی بطور چشمگیری دگرگون شدهاند و ایران از محدوده کشورهای با رشد متوسط و یا بالای جمعیتی فاصله گرفته و رفتارهای جمعیتی آن به کشورهای توسعه یافته نزدیک شده است.
همه آمار و شاخصهای اصلی هم این گرایش را تایید میکنند: سن متوسط اولین ازدواج برای دختران به مرز ٢٤ سال میرسد. خانوادهای پر جمعیت (٥ نفر و بیشتر) دیگری الگوی مسلط بعد خانواده در جامعه ایران نیستند و گروه اجتماعی جدیدی که زنان و مردان ازدواج نکرده بالای ٢٠ سال را شامل میشود هر روز اهمیت بیشتری در جمعیت ایران پیدا میکنند. با وجود افزایش میزان کل جمعیت ایران تعداد متولدین ثبت شده در سال ١٣٨٢ کمتر از نصف رقم سال ١٣٦٥ بوده است. به همین نسبت تعداد متوسط بچه به ازای هر زن در دوره ٦٥ تا ٨٥ به کمتر از نصف کاهش پیدا کرده است.
این دادههای بسیار مهم بازتاب یک انقلاب جمعیتی هستند که نشانههای جامعه شناسانه مهمی را هم در زمینه موقعیت زنان در جامعه و جایگاه خانواده نمایندگی میکنند. بررسی آماری این تحولات اساسی جامعه شناسانه نشانگر رابطه مستقیم و تنگاتنگ میزان دسترسی به آموزش (نرخ بیسوادی زنان به زیر ٢٠ درصد رسیده است) و ماندگاری در نظام آموزشی (١٢ سال بطور متوسط برای دختران) و نیز حضور فعال تر در بازار کار با رفتارهای جمعیتی دارد. مناطقی مانند تهران، اصفهان، یزد و یا سمنان و گیلان که از پوشش آموزشی بیشتری برخورداند و دختران آنها زمانی طولانی تری در نظام آموزشی میمانند رشد جمعیتی بسیار کمتری دارند و استانهای توسعه نیافته از نظر آموزشی (سیستان و بلوچستان، کردستان، هرمزگان، آذربایجان غربی، ایلام) با جمعیت روستایی زیاد همزمان نرخ رشد جمعیتی بالاتر از متوسط کشوری دارند.
به نظر میرسد در میان عوامل گوناگون، آموزش، وسایل ارتباط جمعی، شهرنشینی (بیش از ٦٨ درصد) و اشتغال (رشد سالانه ٦ درصدی زانان از سال ١٣٧٠ به این سو) نقش اصلی را در تحول ذهنیتی و فرهنگی زنان و نیز مردان ایفا کردهاند. در کنار عوامل اجتماعی پیش گفته نباید از اثرات بازدارنده بحران اقتصادی و نیز کارایی سیاستهای تنظیم خانواده فعال ایران در دو دهه گذشته غافل ماند که راه را برای این تحول بیسابقه باز کردهاند. البته رابطه مستقیم میان تحول کمی جمعیتی و عوامل اقتصادی و اجتماعی را بآسانی میتوان از تحلیلهای آماری استخراج کرد. در کنار این دادههای عینی، شماری از پژوهشهای میدانی این پدیده را بویژه از بعد تغییرات فرهنگی و ذهنیتی جامعه مورد بررسی قرار میدهند. دادههای جمعیتی و جامعه شناسانه آشکار میسازند که بخش بزرگی از زنان ایران بتدریج نقش سنتی مادر و همسر بودن را رها میکنند و یا با نقشهای دیگر اجتماعی آشتی میدهند. الگوی امروزی خانواده ایرانی نوعی افول بازگشت ناپذیر فرهنگ پدرسالاری سنتی ایران را نیز به نمایش میگذارد. فردیت و هویت اجتماعی جدید زن ایرانی که در وهله نخست بیشتر گروههای شهری طبقه متوسط و بالا را در بر میگرفت بسرعت به فرهنگ هنجاری شده دختران و زنان جوان در شهر و روستا تبدیل میشود. حضور بیش از ١.٢ میلیون دختر دانشجو در کنار بیش از ٤ ملیون فارغ التحصیل زن (در سال ١٣٥٧ در ایران با نصف جمعیت کنونی فقط ٦٠ هزار دانشجوی دختر و ٧٥ هزار زن با مدرک آموزش عالی در ایران وجود داشت) موقعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و علمی جدیدی برای "نیمه دوم" جامعه ایران بوجود آورده است. بازتاب مسقیم نمادین (سمبلیک) و یا عینی این فضای جدید اجتماعی را در بسیاری از عرصهها از جمله در رفتارها و فرهنگ متحول شده دموگرافیک میتوان مشاهده کرد.
رفتارهای جدید جمعیتی ایران آثار مثبت خود را در بخشهای مختلف جامعه نشان میدهند. کاهش چشمگیر تقاضای آموزش که در سالهای گذشته با دوره ابتدایی آغاز شده بود به تدریج به دوره متوسطه میرسد و کم شدن پشت کنکوریها در سالهای آینده در عمل یکی از معضلات مهم ٤٠ سال گذشته جامعه ایران را از میان برخواهد داشت. نظام آموزشی ایران بجای حدود ١٩ میلیون دانش اموز پایان دهه هفتاد امسال چیزی کمتر ١٥ ملیون دانش آموز را در بر میگیرد و تعداد دانش آموزان دوره ابتدایی ایران از ١٠ میلیون سال ١٣٧١ به کمتر از ٦ میلیون نفر در سال جاری رسیده است. اگر قرار بود رشد جمعیتی سالهای ٦٠ ادامه پیدا کرده بود ما دست کم امسال با بیش از ٢٦ میلیون دانش آموز و ٣.٥ میلیون کنکوری سر وکار داشتیم و هیچ دولتی قادر به تامین حتی نیازهای ساده و اولیه این لشکر عظیم جوان نبود. کاهش چشمگیر جمعیت همزمان برای نخستین بار در ربع قرن گذشته به نظام آموزشی فرصت داده است بجای پرداختن به مشکلات روزمره افزایش دانش آموز به سراغ بهبود کیفیت آموزشی و بالا بردن امکانات مدارس برود و سر و سامانی به موقعیت مالی معلمان بدهد.
خطر واقعی بازگشت به روند دهه شصت؟
نگرانی امروزی کارشناسان از سخنان رئیس جمهور از جمله از آن روست که نسل پرشمار دوره شصت امروز ٢٠ تا ٢٥ سال دارد و به دوره سنی تولید مثل فعال گام میگذرد و هر نوع بی سیاستی جدید میتواند انفجار جمعیتی دیگری را در ایران در پی آورد. به نظر من هم این نگرانیها و هشدارها بجا و ضروری هستند. اما همزمان در مورد خطراتی که تعادل جمعیتی ایران را تهدید میکنند هم نباید اغراق کرد. رفتارها و فرهنگ جدید جمعیتی ایران نتیجه تغییرات ساختاری مهم جامعه شناسانه ایران هستند و تمایلات و سیاستهای یک دولت نمی توانند انها را بطور همه جانبه به سوی قهقرا سوق دهند. سخنان رئیس جمهور اگر به سیاست رسمی دولتی تبدیل شود و منجر به تصمیمات تشویقی برای افزایش جمعیت و متوقف کردن سیاستهای تنظیم خانواده شود میتواند تا حدودی روندهای کنونی را دچار اختلال کند. ولی همه شواهد نشان میدهند که بازگشت به دوره انفجار جمعیتی دهه شصت غیر متحمل است.
رشد پرشتاب جمعیتی ایران در سالهای شصت مشکلات بسیاری در زمینه تامین امکانات بهداشتی و آموزشی بوجود آورد و متولدین آن سالها اینک لشکر بیکاران امروزی ایران را تشکیل میدهند. بازار کار ایران حتی قادر نیست موقعیت شغلی مناسبی برای نیمی از جوانان که به بازار کار روی میاورند بوجود آورد. این پدیده حتی به تحصیل کردههای دانشگاهی هم مربوط میشود. طبق برآوردها رسمی حدود ٤٠ درصد مردان و ٦٠ درصد دخترانی که از دانشگاهها فارغ التحصیل میشوند نمیتوانند جذب بازار کار شوند. یکی از آثار منفی مهم آن دوره رشد مدارس دو و سه نوبته بود. امسال با وجود ادامه روند کاهش تعداد دانش آموز ٤٠ درصد کلاسهای درسی ایران دو نوبته بودند. امری که بطور مستقیم کیفیت آموزشی را پایین میآورد.
از نظر من بعید است که رئیس جمهور نداند که دولتهای گذشته و کنونی حتی قادر به تامین امکانات اولیه انسانی مانند آموزش، بهداشت، کار و مسکن نسل جوان جمعیت شصت و چند میلیونی ایران نبودهاند و ادعای او درباره ظرفیت ١٢٠ میلیونی جامعه ایران بیشتر به یک شعار هیجانی و سطحی شباهت دارد. چه کسی در ایران از نرخ ٣٥ درصدی بیکاری جوانان باخبر نیست ؟ چه کسی نمی داند که صدها هزار جوان تحصیل کرده ایرانی بخاطر شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی هر ساله در تلاش خروج از کشور و مهاجرت به کشورهای دیگر برمیایند ؟ چه کسی از وجود ٢٠٠ هزار کلاس درسی دونوبته در سطح مدارس خبر ندارد ؟ چه کسی نمی داند که صدها هزار نوجوان ایران بخاطر فقر و کمبود انسانی خانواده را رها میکند و به گدایی و کار در خیابانها روی میآورند؟
شاید با نگاهی خوش بینانه بتوان این اظهارات را به حساب برخوردهای سرسری و فکرنشده رئیس جمهورگذاشت. اتفاقی که در دوره ١٥ ماهه گذشته بارها و بارها تکرار شده و دیگر تعجب کسی را هم برنمی انگیزد. همگان در ماههای گذشته شاهد ادعاهای عجیب و غریب رئیس جمهور درباره ایجاد یک میلیون فرصت شغلی در سال و یا ریشه کن کردن بیکاری در مدت سه سال بودهاند. اما همزمان موضع گیری ایشان در زمینه جمعیتی میتواند نه فقط آنگونه که گفته میشود از سر ناآگاهی و عدم شناخت که بازتاب نوعی درک ایشان از تحول جامعه ایران در اینده و بویژه نقش زنان نیز باشد. آنچه که این ظن را تقویت میکند سایر موضع گیریهای انتقادی اخیر وی پیرامون کار زنان و رابطه آن با وظایف زناشویی و مادری است و نیز برخورد کسانی مانند مریم بهروزی و یا منیژه نوبخت که در مقام دفاع از نقش خانوادگی زن سخنان رئیس جمهور را مورد تایید قرار دادهاند. نکته مهم دیگر در همین سخنرانی مورد بحث ما که توسط آقای احمدی نژاد ایراد شده این است که وی کنترل جمعیت را هم پدیده ای غیر ایرانی (اسلامی) میداند که گویا دولتهای گذشته از غرب به عاریت گرفتهاند و یا از سوی غرب به ما تحمیل شده است.
به نظر من مشکل آقای رئیس جمهور پیش از آنکه "جمعیتی" باشد فرهنگی است. به زبان دیگر ترس ایشان از پیامدهای جامعه شناسانه و فرهنگی رشد پایین جمعیت بیش از عواقب منفی انفجار جمعیتی است. درک این موضوع زیاد هم دشوار نیست چرا که نزدیک شدن جامعه ایران بویژه بخش زنانه آن به رفتارها و هنجارهای جمعیتی و جامعه شناسانه مدرن میتواند به نوعی خطر ایدئولوژیک و فرهنگی برای تفکر بنیادگرایانه دینی تبدیل شود. شواهد بسیاری نشان میدهند که این روند پرشتاب تحولات جمعیتی-جامعه شناسانه کشور ما بویژه در آنچه که به موقعیت زنان مربوط میشود با پروژه سیاسی گرایشی که احمدی نژاد نماینده آن است چندان سازگاری ندارد. رئیس جمهور و دوستانش بخوبی میدانند که گرایشهای جمعیتی کنونی فقط عدد و آمار نیستند بلکه از دگرگونیهای عمیق اجتماعی و هویتی حکایت میکنند که جامعه ایران در جریان یک تحول ژرف بیسر و صدا پشت سر گذاشته است. رشد فردیت و هویت جدید زنان و نیز مردان و جایگاه متحول شده خانواده بطور اشکار با بنیادهای ایدئولوژیک جامعه اسلامی مورد نظر رئیس جمهور در تعارض قرار میگیرند و همین نکته شاید ایشان را به واکنش به تحول جمعیتی ١٥ سال گذشته وا داشته است.
پاریس ، اکتبر ٢٠٠٦
سایت شخصی :
http://shaaboo.blogfa.com
---------------------
(١). کلیه شاخصهای استفاده شده بطور مستقیم ازطریق نتایج سرشماریها و سالنامههای آماری مرکز آمار ایران محاسبه شده اند. کسانی که به زبان فرانسه آشنایی دارند میتوانند به دو منبع زیر جهت اطلاعات بیشتر پیرامون تحولات جمعیتی و آموزشی ایران مراجعه کنند.
Paivandi S. (2003). L’évolution du système éducatif iranien : le conflit ouvert entre famille et école, in Education, Famille et Dynamiques démographiques, Paris : CICRED, pp. 55-76.
Paivandi S. (1995) L’analyse démographique de l’alphabétisme en Iran, Population. n° 4-5, pp. 1153-1184