امواج نخست ناشی از سونامی فرهنگی- اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» مثل صاعقه بر سر جامعه دزد زده، خسته و نیمهویران ما فرود آمد. گل داد و شکست زمستان را مژده داد. اما نرفت. ماند و ماندگار شد تا مردگانش را که عاشقترین زندگان بودند، از میانه میدان نبرد، به مامنی برساند. دمی بیاساید، تجدید قوا کند و اینبار با قدرت و تجربهای بیشتر پا به میدان بگذارد و کار را تمام کند که میکند!
عباس عبدی که هنوز از «خیر خواهان نظام» است، در هشدار به حکومت نوشت که این بار هم از جایی ضربه خواهید خورد که فکرش را نکردهاید!
لشکر گرسنگانی که در حاشیهها اردو زدهاند، به روایت بسیاری از ناظران نگران فردا، شاید پیش از تابستان پیش رو، حمله خود را آغاز کند. حملهای که هیچ کس فرجام آن را نمیداند. این لشکر میتواند از بیراهه بیاید. بیراه برود و همچون سیلابی جز ویرانی برجای نگذارد. از قیام گرسنگان باید هراس داشت اما برای مارش عدالتخواهانه آنان باید پلی ساخت. پلی که آنها را به گفتمان رهاییبخش «زن- زندگی- آزادی» متصل کند. غبار خاکستر از چهره آفتاب سوخته و چروکیده از رنج نداری، بر گیرد. پرده حاجب میان سنت و مدرنیته را به کنار بزند. زنگار از دلهای افسونشده بسیجی و سپاهی بزداید تا تفنگی برای شکافتن سینه دادخواهان به غرش در نیاید و تا دزدسالاران راهی جز تسلیم نداشته باشند.
معمار این پل کیست جز مادر ایرانی؟
مادر یعنی معجزهگری که دستی در دست دختران و پسران دارد و در عین حال سنگ صبور خانه و ستون نگهدار خانواده است. فقط اوست که میتواند همسر و پسران گردنکش خانواده را رام کند و نیروی لایزال مادرانه را به رود خروشان رهایی بریزد.
زمانی - شاید به دروغ، گفته میشد که بهشت زیر پای مادران است. امروز اما به ضرس قاطع میتوان گفت که کلید رهایی در دست مادران است. این مادران هستند که میتوانند میان عدالت و آزادی و میان سنت و مدرنیته پل بزنند. هر سربازی مادری در خانه دارد و هر سردار و سردارکی باید شبها به خانه برود و هر شب نمیتواند دستان خونی خود را پنهانی بشوید.
دختران و پسران ایران میتوانند آتش جاودانه «زن- زندگی- آزادی» را همچون مشعلی به دست مادران بسپارند. آنها - حتی زمانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند - داناترین دانایان هستند. گره کار ایران به دست تدبیر مادرانه مادران گشوده میشود. پر سوم سیمرغ در نزد آنان است. کمک کنیم تا مادران انجمن کنند و پرچم «زن- زندگی- آزادی» را بدوش بگیرد.
جامعه مرد سالار چنان گندی به این کشور زده است که هیچ قلچماقی روی ایستادگی در مقابل همبستگی مادرانه را ندارد. مادران استادان عبور از مرزهای ساخته فرهنگ مردسالار هستند و راه تعامل میان خود را - فارغ از همه تعلقشان - مییابند. هر کجا که ما مردان مرز کشیدیم، آنها پل خواهند زد.
غریزه مادرانه، چنان شامّه نیرومندی به آنها اعطا کرده که خطر برباد. رفتن خانه و کاشانه را زودتر و بهتر از کارشناسان درک میکنند و برای نجات زندگی از فداکاری هراسی ندارند. شاید هنوز دیر نشده باشد و دختران و پسرانی که در ماههای گذشته خیابانها را با فریادهای خود فتح کرده بودند، بتوانند یاور مادران خود شوند که انجمنهای مادران محلات را پایهگذاری کنند. مادران برای شروع به یاری فرزاندن خود نیاز خواهند داشت.