دیدید؟ شنیدید؟ خواندید؟ باورتان میشود!
بیست و یک سال حبس به خاطر رقص؟ این را به مردم گینه بیسائو بگویید، به ریشتان میخندند. بعدا میخواهید که ما به ریش این عجایبان تاریخ نخندیم؟ البته که میخندیم، اصلا دشمن آنها همین خنده است. سلاح مبارزه با آنها همین رقص است، همین موسیقی است، همین بشکن و بالا بندازها است.
«میجنگیم، میمیریم...»، نه والله، مردن ندارد! بگوئید: «میرقصیم، میخندیم، ملا نمیپذیریم!» اصلا این آقایون خودشان نشان دادهاند که از چه چیزی میترسند: از موی زیبای زنان، از رقص، از موسیقی، از عکس ویلون توی رسانه ملی، از هر چه که زیباست، از هر چه که بوی زندگی میدهد. آنها از زندگی فقط مالاندوزی را آموختهاند و از زن، فقط صیغه کردن را و در خانه فلک زده آنان از قدیم، تنها روزی که زنانشان مجاز بودند، خود را سرخاب و سفیداب بکنند و کون بجنبانند، روز عمرکشان بود. ما این را از خودشان یاد بگیریم، روز ملاکشان راه بیندازیم، نه با توپ، تانک و گلوله؛ که با رقص و بزن و بکوب و شادی! با عروسی و دامادی!
روز پنجشنبه بیست بهمن، ساعت هشت شب، هر جا که هستیم، در خانه، در قهوه خانه، در دکان، در ماشین، در خیابان، به مدت ده دقیقه، خواهیم رقصید.
روز پنجشنبه به افتخار آستیاژ و امیر محمد و همه آنانی که به خاطر یک رقص در زندان نشستهاند، خواهیم رقصید.
و برای قدردانی از کسی که رقص را به ما آموخت، پانزدهم اردیبهشت، روز تولد خانم فائقه آتشین (گوگوش) را روز ملی رقص بنامیم.
در همین جا از گوگوش عزیز میخواهیم که زیباترین رقص زندگیاش را در همین پنج شنبه به مردم ما هدیه کند.
رقصان رقصان تا پایان جمهوری اعدامی
■ درود آقای گیلانی! سلیقهتان عالی است. راستی، رقص مگر حرکت دادن بدن نیست؟ اینها که خودشان روزی ۱۷ رکعت میرقصند. الیته چند جمله عربی را هم بلغور میکنند، که خیلی از آنها، معنای این جملات را هم نمیدانند. در ضمن با ادای همین جملات، صوتی را تولید میکنند، که همون موسیقی است. ببخشید، یادم رفت که حافظ خودمون چند صد سال پیش در مورد اینها، سرود:
زاهدان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند.
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان، چرا خود توبه کمتر می کنند؟
حسن نکونام