«تعرض جنسی به زنان معترض ابزار سرکوب حکومت است.»(نرگس محمدی)
ماریا: درد تجاوز فاشیستها در روح و جانم مانده
رابرت: عشق من آن را فراموش کن، آن به تو تحمیل شده بود
گفتگویی از رمان جاودانه «ارنست همینگوی»، زنگها برای که به صدا در میآیند؛ گفتگوی دختر پارتیزان با «رابرت جردن» همرزم و معشوق او، که هر دو در جنگهای داخلی اسپانیا بر علیه فاشیسم فرانکو در اواخر دهه ۳۰ قرن میلادی گذشته شرکت داشتند.
دردی که ماریا از تعرض فاشیستها بر تن خود حس میکند، تنها یکی از بیشمار زخمیهایی است که زنان در طول تاریخ در جنگها تجربه کردهاند. تاریخنگاران رومی داستان زنان ژرمن را نقل میکنند که با حمله لژیونهای رومی قبل از اسارت خنجری بر سینه خویش فرو میکردند.
نبرد گفتمانها (روایتها)
بدون شک هر نبرد اجنماعی، از جمله نبرد کنونی مابین مدرنیته و واپسگرایی در میهن ما، نبردی است چندوجهی که یکی از وجوه آن نبرد گفتمانهاست، در نبرد گفتمانها برنده کسی است که بتواند اکثریت جامعه را متقاعد کند که در سمت درست تاریخ ایستاده است.
جمهوری اسلامی سالهاست که نبرد گفتمانها را باخته است و از همین روست که دست به خشونت عریان در مقابل مخالفنش زده است. از اولین روزهای استقرار نظام نوین آشکار گشت که اینها برای کمتر مسئلهای جوابی متناسب با عصر مدرن دارند و بدینگونه میتوان رشد طوفانی احزاب اپوزیسیون را در سالهای آخر دهه ۵۰ و اوایل ۶۰ را توضیح داد.
این نبرد گفتمانی کماکان تا آخرین روزهای حیات جمهوری اسلامی و شاید چند گاهی پس از آن نیز ادامه خواهد یافت؛ گفتمانی که زمانی اقناع اقشار وسیع مردم را در سر داشت، اما اکنون فقط بخش کوچکی از اقشار عقبافتاده و وابسته به اقتصاد رانتی حاکم را در نظر دارد.
باید به این اقشار در کنار تصویر برنامه جنبش برای آینده، نشان داد که که آنچه تحت عنوان قوانین جاودانه شرع توسط حاکمیت با سرنیزه اعمال میشود چیزی جز مجموعه رسوبات فرهنگ عقبافتاده (مثلا قانون قصاص) یا توهمات بیمارگونه یک ملای سفاک (ولایت فقیه) یا رسم و رسومات قرون وسطائی پارهای اقشار اجتماعی در خاورمیانه (مثلا حجاب اسلامی) نبوده، که حکومت تمامیتخواه ایران با هدف استوار نگهداشتن استبداد قرون وسطائی خود از آنها استفاده میکند.
اما نحوه برخورد با زنان بیش از هر مسئله دیگری افلاس و ورشکستی این گفتمان را آشکار ساخت. خمینی و خامنهای به عنوان به اصطلاح تئوریسینهای اسلام سیاسی شیعه ظاهرا خود را مدافع زنان، بهخصوص زنان مسلمان نشان میدهند. آنان بهکرات، از جمله در سخنرانی اخیر خامنهای، سرمایهداری را متهم به سواستفاده از زنان کردهاند و مدعی شدهاند که امنترین مکان برای زن «خانه» و «آشپزخانه» و وظیفه او را «نگهداری از فرزند» است. طبق این نظر سرمایهداری برای استثمار زنان میخواهد آنان را راهی کارخانه و ادارات کند، اما گویا بهتر آن است که زنان همچون قرون وسطا در پستوی خانه بمانند(ظاهرا تئوریسینهای ج.ا. فراموش کردهاند که اقتصادانان، ایران و روسیه را بدترین نوع سرمایهداری جهان میدانند).
شاید خامنهای نمیداند که فاشیستهای نازی و قبل از آنها تمام مرتجعین جهان و اروپا تا آغاز قرن گذشته همواره به زنان توصیه کردهاند: بچه، آشپزخانه و کلیسا.
اما برگ جدیدی که اسلام سیاسی شیعه بر پرونده ننگین خود در رابطه با زنان افزود، پروژه تجاوز سیستماتیک به زنان و دختران در ایران و سوریه با فتوای اسلامی و برای دفاع از «کیان اسلام » است. در دنباله این نوشته ابتدا سعی میشود نگاهی کوتاه به سیر تعرض به زنان در زندانهای ایران در چند دهه گذشته بیفکنیم.
تجاوز جنسی همچون ابزار کثیفی در خدمت فاشیسم ملایان
دیکتاتوری آخوندی از آغاز بر دوش عقب ماندهترین اقشار اجمتاعی بنا شد و این امر خود را شاید بیش از هر جا در زندانها به نمایش گذاشت. کافی است نگاهی به زندگینامه «حاج داوود»، «مجید قدوسی» و «ماشاالله قصاب» بیندازیم؛ افرادی از پایینترین طبقات اجتماعی با سواد اندک و فرهنگ لومپنی که تازه آب توبه بر سرشان ریخته شده بود.
از آن مهمتر باید به افلاس تئوریک فاجعهای به نام انقلاب ۵۷ اشاره کرد که نظریه ماکیاولیستی «حفظ نظام اوجب واجبات است» تنها یکی از نمودهای آن است. اما این فاجعه در دوران خامنهای از این هم فراتر رفت و اندیشه کسی چون «مصباح یزدی» راهنمای نظام گشت؛ کسی که خامنهای در هفته گذشته او را «هگل» نظام نامید. فراموش نکنیم «هگل» اندیشمندی بزرگ و مبلغ انقلاب فرانسه بود، بهراستی اگر فاجعه ۵۷ با انقلاب کبیر فرانسه قابل قیاس است، «مصباح یزدی» را هم میتوان با «هگل» مقایسه کرد.
اگر متوجه شویم که در ۳۰ سال گذشته «مصباح یزدی» به عنوان تئوریسین نظام بسیاری از فتاوی در رابطه با برخورد با زندانیان را داده است، آنگاه برایمان روشنتر میشود، چه اتفاقاتی در چند دهه اخیر در زندانها افتاده است(چرا که در دهه ۶۰ هم در بر همین پاشنه میچرخیده).
تعرض جنسی در جریان جنبش ۸۸
در پائیز ۲۰۰۹ بیندگان کانال ۴ در انگلیس گزارشی از وضع زندانهای ایران و تجاوز جنسی به زندانیان را مشاهده کردند. برنامه بر اساس نقل مستقیم یک پاسدار که ایران را ترک کرده اما برادرش هنوز در سپاه شاغل بود، تنظیم شده بود. برنامه منظما با گریههای او به علت شدت تالماتش قطع میشود. پس از آن گزارشات بسیاری را درباره حوادث نابهنجار از جمله تعرضات جنسی به زندانیان منتشر گردید. یکی از جامعترین آنها متعلق به «مرکز اسناد حقوق بشر ایران» بود.
تعرض به دختران و زنان سوری
در فاصله ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ کانالهای خبررسانی اروپای غربی به دفعات مصاحبهها و اخبار ی را مبنی بر تجاوز دستهجمعی به زنان سوری را منتشر کردند که با الگوی بهکار رفته در جنبش ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) ایران مطابقت داشت. تجاوز دستهجمعی به دختران و زنان و سپس رها کردن انها با هدف همهگیر شدن خبر این تجاوزات و ایجاد پانیک در میان تودهها (فراموش نکنیم که مستشاران سپاه از ۲۰۱۱ در سوریه مستقر شدند و هدایت و خط دادن سرکوب توسط آنها صورت گرفت و در عرض سالهای بعد واحدهای سپاه، «زینبیون»، «فاطمیون» و... وارد سوریه شدند. همچنین فراموش نکنیم حسین همدانی فرمانده سابق سپاه تهران که با افتخار از جمعآوری ارازل و اوباش و سپردن پسران و دختران جوان ایرانی بدانها یاد میکرد، از شناختهشدهترین اعضا ارشد قرارگاه سپاه در سوریه به شمار میرفت.=)
تعرض جنسی در جریان انقلاب «زن، زندگی و آزادی»
«تجاوز توی زندان، آنهم بود توی قرآن»
در تابستان ۱۴۰۱ با آغاز انقلاب نوین مردم ایران روشن بود که تفالههای دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بار دیگر سلاح کثیف همیشگی را از زرادخانه بیرون میآورند. بزودی اخبار تهران و شهرستانها (بخصوص ارومیه) نشان داد که رژیم سیستماتیکتر از هرگاه بدین ابزار کثیف آنهم بر علیه ملت به پا خواستهای، که خود مدعی نمایندگی آنهاست، دست مییازد (به خاطر داشته باشیم این حربه عمدتا در جنگها و بر علیه دشمن و از سوی عقب افتادهترین سربازان به کار گرفته میشد، مثلا در جنگ اوکراین سربازان روس از نواحی دور و پرت بدین امر دست زدهاند).
گزارشهای شبکه «سیانان» و «ایران وایر» اطلاعات جامعی را در زمینه این فاجعه در اختیار افکار عمومی جهان قرار دادند. هدف رژیم مثل همیشه روشن است: ایجاد رعب و وحشت در میان تودههای مبارز و ارضا تمایلات بیمارگونه کسانی که اکنون تحت نام کادر بازجویی و امنیتی در زندانها کار میکنند.
و اکنون؟
نیکلاس کریستف، ستوننویس مشهور روزنامه «نیویورکتایمز» که تاکنون دو بار برنده جایزه معتبر پولیتزر شده است، مینویسد: یکی از ریاکاریهای جمهوری اسلامی این است که بر اساس گزارشهای موثق، دختران معترض به حجاب اجباری را به اتهام «بیعفتی» بازداشت و سپس به آنها تجاوز جنسی میکند.
در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» از آنجا که جامعه جهانی هوشیارانه بر سیر حوادث در ایران نظارت داشت، از این سطح از توحش و عقب ماندگی فرهنگی به شگفت آمد. موجوداتی چون خامنهای که فرمان این ماشین اهریمنی را در دست دارند از سر بیدانشی مفرط شاید نمیدانند که حتی ارتش اشغالگر هیتلر در فرانسه علیرغم کشتارهائی که گهگاه بدان دست زد، از انجام چنین جنایاتی دراین سطح در رابطه با جوانان و زنان فرانسوی ابا داشت.
ظاهرا ضحاک نمیداند ایران سرزمینی است که ۲۵۰۰ سال قبل بر آن پادشاهی چون کوروش حکم میراند، در درک و جوانمردی او همین بس که چون «پانته آ» زیبای زیبارویان آن روز جهان به اسارت سربازانش درآمد، دستور اکید داد از او همچو شاهزاده خانمی محافظت شود تا آنگاه که همسرش، دشمن کورش، از سفر بازآید. چنین کنند بزرگان و چونان کنند دون مایگانی همچون خامنهای.
اکنون رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی آنگونه که کاریکاتور «چارلی ابدو» به تصویر کشیده برهنه و بدون آرایش دروغی ۴۰ سال پیش و با عورت کریهاش در برابر ما ایستاده، پیرمرد خنزر پنزری که آیات قرآن از میان دندانهای چرکینش بیرون میریزد و در سودای به مسلخ فرستادن «دختر اثیری» ماست، سودایی که بیتردید با خود به گورستان تاریخ خواهد برد.
و این یعنی شکست نهایی این گفتمان ماقبل قرون وسطایی که جز نسخه شیعه داعش نیست، گفتمانی در زمستان ۵۷ با چنان دلبری به صحنه آمد که دل از «فوکو»، فیلسوف فرانسوی، هم برد و در «نوفللوشاتو» هم تابلویی به یادبود اقامت راوی اولیه این گفتمان برپا کردند، اما متاسفانه چند گاهی زمان طلبید تا نقاب از چهره کثیفاش که بیش از هر جا خود را در دخمههای زندانها نشان داده، بر داشته شود.
از آنجا که که کلیسای اسپانیا در دوران جنگ داخلی در کنار فاشیستها ایستاد، نفرتی بزرگ را در اسپانیای دهه ۳۰ درو کرد. نقل است حتی زنان سالخورده در بستر مرگ حاضر به پذیرش کشیشان نبودند. در ایران ما اینکه نسل کنونی و نسلهای آینده درباره فقه و فقها چه قضاوتی خواهند کرد، تاریخ داوری نهایی را خواهد کرد. شاید انچه در خیابانها میبینیم، به اندازه کافی گویا باشد.
اما آنچه وظیفه کنونی ماست جمعآوری تمام مدارک این توحش قرون وسطایی و عرضه آن به سازمانهای بینالمللی و قبل از همه «کمیته حقیقتیاب» سازمان ملل است. این فرآیند نه تنها میتواند ضربهای کاری بر این جسد متعفن باشد، چراغی است فراراه آیندگانمان. باشد که در آینده هیچگاه گفتمان «اسلام شیعه سیاسی» محلی از اعراب نداشته باشد.
■ درود بر آقای هدایی!
بیان واقعیّتها به معنای ریشه یابی علّت واقعیّتها نیست. ذکر برخی تحوّلات تاریخی و فرهنگی در جوامع اروپایی نیز به منظور مقایسه با واقعیّتهای وطنی در خصوص آنچه در میهن اتّفاق افتاده و حاکم است، اینهمانی ندارند هر چند نتایج فجایع، یکسان هستند. مسئله اسلامیّت در ایران و برآمد طیف مُتشرّعین حاکم در معنای وسیع کلمه [آخوند، مُلا، قاری، محدّت، شارع و کذا و کذا] از مناسبات اجتماعی و ذهنیّت نسلهای درگذشته تا امروز و رویدادهای تاریخی و فرهنگی و کشوری ریشه گرفته است و فعلا با تمام ابزارهای ممکن به حفاظت و تحکیم سیطره و اقتدار خودشان مشغولند. اهرمهای کُشنده و تباهی و تعرّض به هر گوشه ای از حقوق حقّه انسانها؛ بویژه مخالفین اقتدار الهی به چارچوب اعتقادی عاملین ارتکاب جُرم تکیه میکند. برای رویارو شدن و خنثا کردن عملکردهای ارگانها و فونکسونرهای سیستمی که بر خونریزی و قتل و شکنجه و اعدام و غارت و چپاولگری و ارعاب و مصادره اموال و وثیقه جمع کنی و امثالهم برپا شده است، به روشهای آذرخشی و توام با تامّلات عمیق و صبوریهای صخره سان منوط است. مهمترین کار جهت گلاویز شدن با حاکمین خونریز در نخستین گامها، برآورد نیروها - کمیّتش مهم نیست؛ کیفیـّت کاربردی اش مهم است- و امکانهای آلترناتیوی است. هرگاه مخالفین حکومت فقاهتی در تنوّع گرایشهای عقیدتی و پراکتیکی و آرمانی و ایده آلی به این نتیجه تفهیمی و قطعی برسند که خاصم سرسخت ایران و مردمش، طیف هزار چهره متشرّعین؛ از جمله رتوشگران شیّاد و بی وجدان اسلامیّت هستند و در یقین به اینکه چنین طیفی فقط سودای نابودی ایران و ایرانی را در سر میپروراند، آنگاه میتوان امیدوار بود و برآورد کرد که پُتانسیل گفتاری و کرداری و رفتاری و تجهیزاتی «دلباختگان میهن و مردم در کلیّتش»، چگونه میتوانند در کوتاهترین فرصت ممکن و عاجل از طریق رقص همبستگی و همپایی و همعزمی و همگام هنگام شدن با خیزشگران میهن از بهر ساقط و خنثا کردن ولایت مستبّدی، راهی به دهی ببرند. تا زمانی که این مُعضل کلیدی، شفّافیّت خودش را در عرصه های مختلف اجرایی پدیدار نکرده باشد، ماشین گیوتین الهی با تمام قدرت هلاک کننده اش، کشتارها و ویرانیها و تجاوزها و غارتها را عبادت الهی و جهاد فی سبیل الله اتیکت خواهد زد و هرگز از جنایاتی که مرتکب میشوند، میلیمتری واپس نخواهند نشست؛ زیرا باتلاق اسلامیّت، هیچ چیز دیگری نیست؛ سوای جمیع رذالتهای عقده ای ترین ابناء بشر که توجیه اعمالشان در اعلامیه سیاسی به نام «قرآن» تثبیت و تبلیغ شده است.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان
■ با درود آقای حیدریان عزیز،
تکرار پدیده های تاریخی به معنای اینهمانی نیست، اما نقاط مشرکی دارند که توجه به آنها در درک آنچه با آن روبرو هستیم کمک می کند. از این جمله: فاشیسم خواه در شکل اسلامی یا اروپایی آن به زن همچون مهره یک سیستم طراحی شده مینگرد، که اگر به کارش نیاید سزاوار هر نوع بیحرمتی است.
این نوشته سعی در ارايه تصویری کوتاه از برخورد «فاشیسم اسلامی» با زنان در زندان انهم در رابطه با بیحرمتی جنسی بدانها را دارد تا:
۱ـ مجموعه مدارک لازم برای «کمیته حقیقتیاب» سازمان ملل فراهم شود.
۲ـ نقاب از چهره کثیف ج ا که خود را مدافع حرمت خانواده معرفی مکند، برداشته شود.
بقیه مسائل از جمله نقش اسلام بطور کلی خارج از حیطه این نوشته است.
با مهر، پرویز هدائی