iran-emrooz.net | Wed, 04.10.2006, 8:43
نقش مردم در سیاستهای جنگی رژیم
دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ١١ مهر ١٣٨٥ – ٣ اكتبر ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اقدام آقای هاشمی رفسنجانی در انتشار نامه آیت الله خمینی در باره پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه آتشبس سازمان ملل، كه ظاهرا با انگیزه تصفیه حسابهای جناحی صورت گرفته، سئوالات زیادی را پیش آورده است. برخی بر سر «محرمانه» بودن نامه به جنگ و جدل پرداختهاند. گروهی از این كه فردی مانند رفسنجانی میتواند در زمان دلخواه خود سندی از خمینی را برای بهرهبرداری سیاسی منتشر كند انگیزه و نقش او را زیر سئوال بردهاند. و برخی، انتشار نامه را به شدت بحران هستهای ایران در سطح بینالمللی ارتباط دادهاند و آن را یكی از انگیزههای رفسنجانی دانستهاند. ولی نامه یادشده بیش از هر چیز دیگر، گوشهای از عملكرد سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در زمان جنگ را به نمایش میگذارد و تا حدی گویای كیفیت برخورد رهبران رژیم با مسئله جنگ است.
ابعاد مختلف جنگ خانمانسوز هشت ساله ایران و عراق كه به بهای سدها هزار نفر كشته و زخمی و سدها میلیارد دلار هزینه برای كشور ما تمام شد هنوز برای مردم ما در پردهای از ابهام قرار دارد. اسناد و گزارشهای مربوط به جنگ هنوز منتشر نشده است و نقش دستاندركاران جنگ و مقامات تصمیم گیرنده سیاسی و نظامی هنوز برای مردم روشن نیست. مردم هنوز نمیدانند كه مسببان و عاملان این فاجعه بزرگ قرن دقیقا چه كسانی بودهاند، چه كسانی جنگ را برای نزدیك به هشت سال ادامه دادند، مسئول قتل هزاران كودك معصومی كه به روی میدانهای مین گسیل میشدند چه كسانی بودهاند، و چه افرادی با تبلیغات دروغ «پیروزی» های جنگی را كه هدفش فتح قدس از طریق كربلا بود به خورد مردم میدادند تا آتش جنگ را داغ نگه دارند و هزار هزار هموطنان ما را به مصافی نابرابر روانه قتلگاههای جنگ كنند. و بالاخره، مسئولان این جنایت بزرگ جنگی چه كسانی هستند و كی باید پاسخگوی اعمال خود باشند.
از دوران جنگ تا به حال، به جز تبلیغات عوامفریبانه و دروغ رسانههای رسمی و نیمه رسمی رژیم، اطلاعات بسیار ناچیزی از وقایع پشت پرده و فعل و انفعالات درون نظام حاكم در اختیار مردم قرار گرفته است. این اطلاعات، بیشتر در خاطرات معدودی از مقامات حاكم وقت منعكس شده است. ولی این گزارشها تنها گوشههای محدودی از وقایع پشت پرده را منعكس میكند و تأثیر بسیار كمی در بازگویی واقعیت امر داشته است. به طور قطع، هشت سال جنگ مداوم با فراز و نشیبهای شدید آن مملو از اسناد و مدارك و مكاتبات و گفتگوها و جلسات بوده است. ولی این حجم عظیم اسناد كه گویای فصل دردناكی از حیات معاصر مردم ما است هنوز در پستوخانهها و صندوقخانههای مقامات حاكم سر به مهر مانده است و مردمی را كه قربانی این جنایت جنگی بودهاند هنوز به آنها دسترسی نیست.
البته دلایل مقامات حاكم برای خودداری و ممانعت از نشر اسناد مربوط به جنگ قابل فهم است. بسیاری از سردمداران سیاسی و نظامی جنگ (آنها كه هنوز در قید حیاتند) همچنان در حاكمیت به سر میبرند و از پاسخگویی به مردم طفره میروند. و تا هنگامی كه نظام جمهوری اسلامی بر سر كار است نیز نمیتوان انتظار داشت كه در این وضع تغییری ایجاد شود. اگر جنگ ادامه سیاست شناخته میشود، برای سردمداران جمهوری اسلامی سیاست نیز ادامه جنگ است: كسانی كه با دروغ و فریب جنایت جنگی هشتسالهای را مرتكب شدند پس از آن نیز باید همان شیوه دروغ و فریب را برایتوجیه كار خود ادامه دهند. نتیجه این كه ٢٦ سال پس از آغاز جنگ و ١٨ سال پس از پایان آن، هنوز مردم ایران از واقعیات مربوط به جنگ بیاطلاع ماندهاند و از فعل و انفعالات پشت پرده و تصمیماتی كه حیات و آینده آنان را به بازی گرفته بود آگهی چندانی ندارند.
جنگ ایران و عراق با تلفات و شكست بزرگی برای ایران (به نص نامه آیت الله خمینی كه آقای رفسنجانی منتشر كرده است) به انجام رسید. در چنین شرایطی، در نظامهای سیاسی امروز جهان، سردمداران جنگ با پذیرش مسئولیت به كنار میروند تا جامعه بتواند زندگی جدیدی را در شرایط صلح آغاز كند. البته این امر بیشتر در نظامهای دموكراتیك به چشم میخورد. ولی حتا در خاورمیانه عربی نیز ما شاهد بودهایم كه وقتی نیروهای عربی به پیشوایی مصر در سال ١٩٦٧ از اسراییل شكست خوردند، جمال عبد الناصر رییس جمهور مصر با صراحت كامل مسئولیت شكست را پذیرفت و از مردم خود و جهان عرب به خاطر آن عذرخواهی كرد. در ایران جمهوری اسلامی، اما، دو دهه پس از جنگ هنوز مقامات حاكم بر طبل «پیروزی» در جنگ میكوبند و از مردم مصیبتزده میخواهند كه آن را جشن بگیرند. مسخرهتر از همه آن كه حتا پس از نشر این نامه كه در آن به تكرار از ناممكن بودن پیروزی سخن رفته است، سایت بازتاب در واكنش به آن از قول یكی از نزدیكان محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران وقت از پایان جنگ به عنوان «يک پيروزی پر افتخار براي ايران و آزادسازي همه خاک سرزمين و استيفاي حقوق سياسي کشور» یاد میكند.
نامه یادشده البته از زاویههای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است. در این نامه آقای خمینی به اساس گزارشهایی كه به او دادهاند از كمبود امكانات و سلاح و مشكلات تهیه آن سخن میگوید و بر اساس آن تصمیم خود مبنی بر پذیرش ناخواسته آتشبس را اعلام میكند و از مقامات جمهوری اسلامی میخواهد كه آن را «به مردم تفهیم نمایند». به عبارت دیگر، تنها دلیل پذیرش آتشبس از سوی جمهوری اسلامی پس از ٨ سال كشتار و خرابی كمبود سلاح و مهمات بوده است. یعنی اگر این كمبود وجود نداشت یا تا این حد شدید نبود، اقای خمینی و یاران او كمترین عزمی بر پایان جنگ نداشتند. آقای خمینی در آغاز جنگ كه آن را نعمت الاهی توصیف كرده بود گفته بود كه اگر لازم باشد تا ٢٠ سال به جنگ ادامه خواهد داد. و اكنون از مفاد این نامه بر میآید كه او و «مسئولان رده بالای نظام» پس از آن كه در طول ٨ سال از كشتهها پشته ساختند و ایران را به ویرانهای تبدیل كردند همچنان بر تصمیم خود باقی بودهاند.
به عبارت دیگر، آن چه كه در ادامه یا قطع جنگ در دید این مسئولان اصلا مطرح نبوده جان و مال و حیات و سرنوشت مردم ایران است. در طول این نامه نسبتا طولانی در مورد جنگ از همه چیز سخن رفته جز این كه این جنگ برای مردم ایران چه به ارمغان آورده است. نه از سدها هزار كشته و زخمی و معلول در آن سخنی هست، نه به زندگی مردم در زیر بمبارانهای هوایی اشارتی رفته است و نه از هزاران كودك معصومی كه با فشار مقامات كشور به صف مقدم جبهه فرستاده شدند تا با قربانی كردن خود راه پیشروی نیروهای منظم را باز كنند یاد شده است. این همه برای قربانی كردن در پیشگاه خدای جنگ هیچ بوده است. تنها نگرانی آقای خمینی و همراهانش در مورد ادامه جنگ كمبود اسلحه است و نه اثر خانمانسوز آن بر روی مردم. البته در دو جا آقای خمینی از مردم یاد میكند: یكی آن جا كه میگوید چون «مردم فهميده اند پيروزي سريعی به دست نميآيد شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است» و دیگری وقتی كه با نگاه ابزاری به مردم و و مالكیت آنان، خطاب به خدا میگوید: «فرزندان اسلام و انقلابمان را براي رضای تو قربانی كردیم».
از این رو، نامه یادشده یكی از مهمترین اسنادی است كه نشان میدهد تا چه حد در سیاستهای جنگی جمهوری اسلامی، مردم و حیات و سرنوشت آنان مورد ملاحظه قرار میگرفته است. جمهوری اسلامی به نقش مردم تنها و به تعریف دقیق كلمه به عنوان گوشت دم توپ در جنگ توجه داشته است و آنان را دقیقا هم چون گوسفندانی متعلق به خود برای «رضای» خدای جنگ «قربانی» میكرده است. از این رو نه سن و سال این قربانیان برای او اهمیتی داشته است و نه رقم این قربانیان در محاسبات جنگی او جایی باز میكرده است. تا آن جا كه این منبع فراهم بوده و مردم «شوق رفتن به جبهه» را داشتهاند جمهوری اسلامی ماشین جنگ خود را به كار میگرفته است. تنها آن جا كه معلوم شد این شوق كم شده است و دیگر نمیتوان مردم را دسته دسته در آستانه خدای جنگ قربانی كرد و اسلحه آن نیز به آسانی میسر نمیشود جمهوری اسلامی به ناچار از جنگ دست میكشد و آقای خمینی با «سركشیدن جام زهر» آتشبس سازمان ملل را میپذیرد.
انتشار این نامه در شرایطی كه شبح یك جنگ دیگر بر كشور ما سایه انداخته بسیار هشدار دهنده است. امروز نیز در سیاستهای بینالمللی جمهوری اسلامی كه ایران را گام به گام به سوی جنگی خطرناك پیش میبرد مردم و سرنوشت و جان و مال آنان كمترین جایی ندارند. رژیم حاكم بر آن است كه قدرت و بقای خود را به هر بهایی تثبیت كند و برای این منظور از مقابله نظامی با غرب (كه خود را در آن پیروز نهایی میپندارد) و تحمل هزینههای سنگین آن از سوی مردم ابایی ندارد. در این جا نیز البته رژیم برای اعمال سیاستهای ماجراجویانه خود، به مردم به عنوان ابزار نیاز دارد و علم كردن مسئله انرژی هستهای به عنوان یك مسئله ملی وسیلهای در همین راستا است تا از احساسات ملی مردم به نفع خود و به منظور دامن زدن به آتش جنگ بهره بگیرد. در این مورد هم شك نباید كرد كه در گفتگوها و مكاتبات خصوصی خامنهای و رفسنجانی و احمدینژاد و دیگر سران نظام در مورد استراتژی سیاست اتمی ایران همه عوامل، از امكانات نظامی ایران گرفته تا آخرین پیشرفتهای فنی در زمینه غنی سازی، و ازتوانایی رژیم برای بستن تنگه هرمز گرفته تا توانایی گردانهای «استشهادی» رژیم برای عملیات تروریستی در سطح جهانی، مورد توجه قرار خواهد گرفت، ولی اگر از نقش مردم در آن سخنی برود تنها از این زاویه خواهد بود كه تا چه حد میتوان از آنان به عنوان گوشت دم توپ بهره گرفت...