برای دکتر سید جواد طباطبایی و اندیشه ایرانشهری وی احترام زیادی دارم. همواره یکی از نوشتههای او در مورد ایرانشهری زیر دست من است برای آن که بخوانم و بهره برم.
طباطبایی نظریه پردازی پرکار و نوآور است، اما همو چندی پیش یادداشتی در مورد برنار-آنری لوی (Bernard-Henri LEVY)، فیلسوف، نویسنده و چهره رسانهای پرآوازه فرانسوی و دیدار چند بانوی ایرانی، مسیح علینژاد، لادن برومند، شیما بابایی و رویا پیرایی، با امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در کانال تلگرام خود انتشار داد که در حد و قواره نوشتههای متین و آموزندهاش نبود. بسیار شگفت زده شدم.
گویا انگیزه اصلی نویسنده «دیباچهای بر نظریهٔ انحطاط ایران؛ با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران» در نوشتن این یادداشت و نیشها و کنایههای وی برای آن بوده که برنار-آنری لوی ترتیب دیدار چهار بانوی ایرانی با امانوئل ماکرون را داده است و این دکتر طباطبایی را خوش نیآمده است.
دکتر طباطبایی در یادداشت خود «دلیلی برای مشکوک بودن اصل [این] دیدار» میآورد و آن این که: «از آسمان نازل شد. کسانی مانند من، که در دهۀ شصت و هفتاد سدۀ گذشته دانشجوی دانشگاه پاریس بودهاند، به خوبی میدانند که مشکوکتر از این شخص [برنار-آنری لوی]، حتیٰ در فرانسه، وجود ندارد». حالا چرا وی مشکوک است؟
دکتر طباطبایی نخست بدین اشاره میکند که: «لوی از یهودیان متولد الجزیره ... است». اشاره به یهودی بودن لوی به چه معنی است؟ چه چیز را روشن میکند؟ چنین اشارهای شایسته قلم نظریه پرداز «ایرانشهری» نیست.
دکتر طباطبایی پی میگیرد و میآورد: «او [لوی] در دورۀ دانشجویی از شاگردان مائویست لوئی التوسر و شارل بتلهایم بود ... در دهۀ هشتاد [۱۹۸۰ میلادی]، لوی، با گروهی از همفکران خود، از مائویسم به راست، و در مواردی، به راست افراطی گرایش پیدا کرد و گروه دستراستی «نوفیلسوفان» را ایجاد کرد.»
این بحث بماند برای فرصتی دیگر که «نوفیلسوفان» نظریهپرداز راست افراطی نیستند و دکتر طباطبایی در این مورد اشتباه میکند. اما ایراد وی به تحول فکری شگفتآور است. کجای تحول فکری در زندگی و در نزد روشنفکری همچون برنار-آنری لوی که بالای هفتاد سن دارد غیر عادی است؟ آیا میبایستی آفرینگوی خمینی و خامنهای و رئیسی بود که دیدگاه ارتجاعیشان هیچ تغییری از دوران طلبگیشان به بعد نکرد؟ وانگهی تحول فکری هانری لوی و گسست از اندیشه مائو همانند تحول فکری خود دکتر طباطبایی و گسست از حلقههای مائویسم است.
دکتر طباطبایی از برنار هانری لوی گفتآوردی در مورد لیبی میآورد که خارج از متن است و تمامی دیدگاه وی را باز نمیتاباند و اشاره نمیکند که در سال ۲۰۱۱، معمر قذافی، رئیس انقلابی جمهوری عربی لیبی و سپس «رهبر برادرانه» جماهیری عربی خلق سوسیالیستی عظمای لیبی از ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۱، به اسراییل پیشنهاد میکند که سفارتخانهای در لیبی بگشاید، اما اسراییل بدین دلیل که لیبی کشوری طرد شده است نمیپذیرد.
نویسنده کتاب «حکومت قانون: مبانی نظریه مشروطهخواهی» در جای دیگری هم به هانری لوی میتازد که کتابهای او به مرور زمان کمتر فروش میروند. اما مگر غیرعادی است که کتابها در بلند مدت کمتر به فروش روند؟
دکتر سید جواد طباطبایی همه اینها را میآورد تا شگفتی خود را از نقش برنار-آنری لوی در برگزاری دیدار چند بانوی ایرانی با «شخصیت سخت گمنام» و رئیس جمهور فرانسه ابراز دارد.
اما مگر نه این که خود وی در همان یادداشت میآورد که لوی، در ۲۰۱۵ گروهی از کردها را به دیدار رئیس جمهور پیشین فرانسه، فرانسوا اولاند، برده بود؟ آن کردها پرآوازه بودند؟ پرآوازگی شرط دیدار با رئیس جمهور است؟ روشن نیست که دکتر طباطبایی چه ایرادی به ملاقات این بانوان با مکرون میگیرد؟
سخن پایانی این که بهراستی نمیدانم انگیزه دکتر طباطبایی از این نوشته چه بوده است؟
گویا با خراب و رسوا کردن برنار-آنری لوی میکوشد تا از وزنه دیدار تاثیرگذار چهار بانوی ایرانی با رئیس جمهور فرانسه بکاهد و بلکه ایرانیان را نسبت به آن بدگمان کند، چنان که در پایان یادداشتاش میآورد: «این یادداشت ناچیز را برای جوانان وطن مینویسم که بدانند کسانی که «آدمهای خندهدار» دست آنان را میگیرند و در دست مکرون میگذارند، شاید، هدفهایی را دنبال کنند که جوان ایرانی را از چاله درآورد و در چاه بیفکند!»
آن هدفها کداماند؟ اگر دکتر طباطبایی آنها را میشناسد چرا دیگران را آگاه نمیسازد و اگر تنها حدس و گمان میزند، چرا ایرانیان را نسبت به کوششهای ارجمندی که برای گذار از نظام ولایی میکنند بددل میکند و به شک میاندازد.
جز این است که نظام ولایی از آن بهره میبرد و باز هم میماند که سرکوب و تاراج کند؟
انگیزه نظریهپرداز ایرانشهری را در نمییابم!
■ The fact of the matter is that Tabatabaei writes his unsubstantiated and unsupported views without verifying the premises of his opinion. So far, as stated clearly by Ms. Broumand, the meeting happened because Ms. Alinejad requested the meeting when French delegations were in the U.N. So, Tabatabaei is totally wrong about how that meeting originally became about, and he does not say where he got his information (actually his misinformation). Further, by doing so, he spreads disinformation like a totalitarian government propaganda machine. Since Tabatabaei’s opinion has no value at all, I write no more in this regard here. But I like to ask a few questions and put these questions to all Iranian people and their consciousness Is it really difficult to see and understand what has happened to Iran as a country, its people, and its culture in the last several decades? Is it difficult to see four women who have risked everything in their lives meet with a head of a foreign government for the sake of the Iranian people? Why do some people play according to the totalitarian propaganda playbook?
saba
■ با درود، در اینکه برنار آنری لوی واسطۀ ملاقات رئیس جمهور فرانسه با چهار بانوی ایرانی بوده، شکی نیست. خود برنار آنری لوی در مقالهای به تاریخ ۱۷ نوامبر در مجلۀ «لوُپووَن» به تأکید گفته است که او شخصاً از مکرون خواسته بود با مسیح علینژاد دیدار کند. به احتمال زیاد سه بانوی دیگر را هم مسیح علینژاد تعیین کرده بود. در آن مقاله برنار آنری لوی از مسیح علینژاد بسیار تعریف کرده است. برخلاف نظر آقای طباطبایی مسیح علینژاد یکی از سرشناسترین مخالفان جمهوری اسلامی در سطح بین المللی است. خیلی از ایرانیها آرزو دارند آوازۀ او را داشته باشند. به نظر من واسطه شدن برنار آنری لوی و دیدار بانوان ایرانی با مکرون در مجموع نتیجۀ مثبت داشت. آقای برنار آنری لوی شخصیت بانفوذی است و همه میخواهند از نفوذ و موقعیت او بهره مند شوند. چه اشکالی دارد که مخالفان جمهوری اسلامی نیز از نفوذ و موقعیت او استفاده کنند؟ اینکه آقای برنار آنری لوی طرفدار کردهاست و برای استقلال کردها تلاش میکند موضوع جداگانهای است. شما میتوانید با این موضوع موافق یا مخالف باشید. این موضوع ربطی به ملاقات مکرون با بانوان ایرانی ندارد. بنابراین، انتقاد آقای طباطبایی به این دیدار بیمورد است.
با احترام / ارمغان پیروز
■ درود بر شما ارمغان پیروز. با تفسیر شما همداستان هستم. میانچگیری لوی برای دیدار با رئیس جمهور فرانسه تعیین کننده بود. وی در روزنامه وال استریت جورنال هم به نقش میانجگیری خود به تقاضای مسیح علینژاد اشاره میکند.
اسدی
■ چندی پیش ویدیو کلیپی در یوتیوپ توسط شخصی به نام کوروش عرفانی پخش شد، که همین سخنان طباطبائی را با آب و تاب بیشتر بر زبان آورد. اما این جواد طباطبائی هم برای خودش پدیده غریبی ست. او نخست به عنوان یک مورخ و نظریهپرداز تاریخ ایران چهره شد و اتفاقاً کتابها و مقالات قابلتأملی هم نوشت. اما بسیار آدم خودبین و بددهنی ست. به عالم و آدم و هر اندیشه مخالفی حمله و حتا آنها را تحقیر میکند، و چهبسا گمان میبرد که با این کار خودرا بالا میکشد. تئوری ایرانشهری وی هم مندرآوردی و به دور از واقعیتهای سیاسی و تاریخی ایران است. می گوید(نقل به مضمون) که ایرانیان تنها (یا از معدود) ملتهایی هستند که از دوران باستان “ملت” بودهاند. او این حقیقت تاریخی را نادیده می گیرد که “ملت” یا “ملت-دولت” پدیدهای ست که در دوران مدرن و از قرن هفدهم ببعد در اروپا و سپس آمریکا شکل گرفته است. افکار عجیب و غریبی دارد. ازجمله دلیل انقلاب ۵۷ را اقدامات و فعالیتهای ائتلاف “چپی-شریعتی” میداند و به کلی به نقش اساسی رژیم پهلوی، به ویژه پهلوی دوم، بیاعتناست. برای اطلاعات بیشتر از افکار وی به کانال تلگرامیاش مراجعه کنید، و به ویژه تحلیل ۱۲ بخشی وی از خیزش کنونی “زن، زندگی، آزادی” را ببینید. شگفت انگیز است! ضمناً ایشان در میانه دهه ۱۳۹۰ یکبار از دست خون آلود روحانی جایزه گرفته و آن دست را هم با قوت فشرده، که عکس آن هم موجود است.
شاهین خسروی