جبش زن زندگی آزادی را میتوان انقلاب نامید زیرا رژیم حاکم را با چالشی بیسابقه روبرو ساخته و در پی برقراری نظامی کاملا متفاوت است. این همان چیزی است که در انقلابهای مهم در انگلیس (۱۶۸۸-۸۹) فرانسه و روسیه نیز روی داد و نه تنها نظام سیاسی بلکه اقتصادی، ساخت اجتماعی، فرهنگی و حتی ارزشهای آن جوامع را نیز دگرگون ساخت.[۱]
جنبش جاری خواستار گذر از جمهوری دینی است که در شعارهای معترضین بهویژه جوانان چه در کف خیابان و چه در بسیاری از دانشگاههای کشور به گوش میرسد و تارک رژیم یعنی شخص “سید علی” را نشانه رفته است. این جنبش خواستار جدایی دین از دولت است، تبعیضستیز در تمام عرصهها بهویژه علیه زنستیزی و مردسالاری است.
شگفتی در این است که خواستههای معترضین با پاسخ مصاحبهشوندگان در نظرسنجیهای چندین موسسه نیز همخوانی دارد. یعنی میتوان گفت خواستههای معترضین با آرزوها و رویاهای اکثریت ساکنان ایران مبنی بر زیستن در نظامی دمکراتیک و سکولار و در برگیرنده کلیه اقوام، ادیان و گرایشهای ایدئولوژیک کم و بیش یکسان است. در زیر برخی از نتایج نظرسنجیهای مرتبط با موضوعهای مطرح در جنبش جاری آورده شده است:
۱- ۶۲ در صد پاسخ گویان به نظر سنجی “موسسه گمان” خواهان براندازی و یا گذار از نظام جمهوری اسلامیاند.[۲]
۲- ۶۶ درصد جامعه نسبت به “سید علی” نظر منفی دارند.
۳- ۸۶ در صد پاسخدهندگان به نظر سنجی “رادیو زمانه ” خواستار نظام دمکراتیک و تنها ۳.۵ درصد خواهان حفظ نظام موجودند.[۳]
۴- ۷۶ درصد مخالف هر نوع حکومت موروثی چه دینی و چه سکولارند.[۴]
۵- ۷۰ درصد مردها و ۷۴ درصد زنها با حجاب اجباری مخالفند.[۵]
۶- حدود ۵۲ درصد نسبت به آمریکا نظر مثبت و ۳۹ درصد نظر منفی دارند.[۶]
۷- حدود ۴۹ درصد جامعه به اتحادیه اروپا نگاه مثبت و ۳۸ درصد نگاه منفی دارند.
۸- ۶۵ درصد نسبت به روسیه و ۶۶ درصد نسبت به چین نگاه منفی دارند.[۷]
۹ - ۷۱ درصد جامعه با توافق “۲۵ ساله همکاری با چین” و ۶۶ درصد با “توافقنامه ۲۰ ساله میان ایران و روسیه” مخالفند.
نیاز به مدیران انقلاب
انقلابهای کلاسیک از راه رهبران کاریزماتیک، فردی و یا سلسله مراتبی مدیریت میشد. تجربه تلخ انقلاب ۵۷ که رهبری مرتجع و دورغگو داشت و جمهوری جهل و جنایت را به کشور و نسلهای پساانقلاب تحمیل کرد، بیاعتمادی گستردهای را نسبت به رهبری فردی در میان معترضین در جنبش زن زندگی آزادی در پی داشته است.
افزون براین فضای مجازی و رسانههای اجتماعی در قرن ۲۱، این امکان را به ویژه به جوانان داده است که بر اساس تواناییها و ابتکاراتشان شماری هوادار (follower) دست و پا کنند. این تحول نیز رهبری فردی در انقلاب را از مد انداخته است.
تشکلهای “جوانان محلات” در شهرهای گوناگون نیز مخالفت معترضین با رهبری فردی را نمایان میسازد که با انتشار اعلامیههای خود در بسیج معترضین در مقاطع گوناگون جنبش، کامیابی نسبی داشتهاند.
به نظر میرسد حتی در مناطق کردنشین نیز که احزاب سنتی از نفوذ قابل ملاحظهای برخورداند، رهبران این احزاب تصمیم در مورد زمان اعتصابها را با مشورت با فعالین و معتمدین محلی اتخاذ میکنند.
افزون براین فرد رهبر میتواند به راحتی دستگیر و یا نابود شده جنبش را فلج نماید.
با این وجود کمبود مدیریت در اعلان اعتصابها و یا نوع اعتراضات میتواند جنبش جاری را از کارایی بیشتر، فراگیرتر شدن و هماهنگی اعتراض و اعتصاب و بسیج تودهای اعتراضات در کف خیابان محروم سازد.
به باور نگارنده، در صورت امکان، تلاش برای برقراری ارتباط میان گروههای مرجع همچون احزاب کرد، تشکلهای اقوام، معلمان، کارگران و بازاریان، جوانان محلات، دانشجویان دانشگاهها و حتی روحانیون سنی باورمند به جدایی دین از دولت و دمکراسی، به تشکیل مدیریت افقی جنبش در دوران گذار تحقق خواهد بخشید.
سخنگویان انقلاب
پیروزی انقلاب ایران بدون پشتیبانی همهجانبه افکار عمومی جهان، نهادهای بینالمللی و دولتهای دمکراتیک بسیار دشوارتر خواهد بود. این پشتیبانی به ویژه از سوی دولتهای اروپایی و آمریکای شمالی زمانی به دست میآید که رهبران این کشورها از کموکیف جنبش جاری و هدفهای آن آگاه گشته اطمینان یابند که ایران در صورت سرنگونی سیدعلی و نظام فاسدش دچار هرج و مرج و جنگ داخلی نحواهد شد و سیل آوارگان به سوی اروپا رهسپار نخواهد کردید.
بیتردید آگاهی از هدفهای این جنبش و بیان حقایق در باره آن و افشای دروغهای دستگاههای تبلیغاتی و دیپلماتیک جمهوری دینی میتواند به دولتها اطمینان دهد که مردم ایران، کشورهای منطقه و حتی جهان بدون جمهوری اسلامی سرکوبگر و تروریستپرور روزگاری بهتر و صلحآمیزتری داشته از خطرات ناشی از گسترش سلاحهای هستهای و درگیریهای منطقهای به دور خواهند بود.
تحقق این امر بدون هیاتی از سخنگویان مورد اعتماد این جنبش امکانپذیر نیست. خوشبختانه هم اکنون در بین ایرانیان خارج کشور افرادی غیر ایدئولوژیک و مستقل موجودند که توانستهاند حداقل در بسیج بیسابقه ایرانیان خارج کشور از تمام گرایشهای سیاسی، برای ابراز پشتیبانی از جنبش داخل و فشار وارد آوردن بر دولتهای کشورهای محل اقامتشان به منظور قطع مماشات با جهموری کودککش ولایی کامیابیهای فراوانی بدست آورند.
با نظرخواهی از ایرانیان خارج و داخل کشور میتوان هیات مزبور را از میان افراد سرشناس و شناخته شده و یا کنشگران حقوقبشر با ویژگیهای برشمرده انتخاب و بکار گرفت.
در کنار آن میتوان از حقوقدانان ایرانی برای تدوین قانون اساسی نظام سکولار و دمکراتیک آینده یاری جست.
باشد که تمهیدات بالا فاز تازهای در جنبش زن زندگی آزادی بگشاید و معترضین را سریعتر به تغییر رژیم نزدیک تر سازد.
آذر ۱۴۰۱
mrowghani.com
————————————————
[۱] - Revolution, Britannia
[۲] - اتراب وایر، نظرسنجی گمان: ۶۲ در صد مردم خواهان براندازی یا گذار از نظام هستند، ۱۲ فروردین ۱۴۰۱
[۳] - رادیو زمانه، دموکراسی یا اقتدارگرایی، https://www.radiozamaneh.com/732596
[۴] - رادیو زمانه، نه به هر نوع حکومت موروثی https://www.radiozamaneh.com/729232
[۵] - موسسه تونی بلر: اعتراضات ضد حجاب اجباری در ایران برای تغییر رژیم است، ایران اینترنشال، سه شنبه اول آذر ماه ۱۴۰۱
[۶] - گزارش نظر سنجی ” نگرش ایرانیان به رابطه با جهان” موسسسه گمان، ۵ آبان ۱۴۰۱
[۷] - همان جا
■ درود بر آقای روغنی! کلیدیترین مُعضل عاجل در مقابله با حُکّام فقاهتی باید حول و حوش خنثا کردن ماشین خونریزی و کُشتار و سپس تلاش برای برگزاری «انتخابات آزاد» تمرکز و پافشاری کند. منظورم اینست که حکومت فقاهتی باید در ابندا منُحل و سپس بخش نمایندگان معتقدین به اسلامیّت به صورت حزبی واحد مثلا «حزب اللّه» در انتخابات آزاد شرکت کند و چنانچه آرایی را به دست آوردند، آنگاه نمایندگان اسلامیّت میتوانند در دولت؛ نه حکومت در کنار دیگر فراکسیونها سهیم باشند. ساختار حکومت ایران باید بیچون و چرا فراسوی «ائتلاف احزاب و گرایشها در دولت» باشد. هیچ فراکسیونی، ولو اکثریت را در مجلس داشته باشد، مُحق و مجاز نیست که به حکومت واگردانده شود و باید از راه قوانین حقوقی و حضور و پشتیبانی بیواسطه مردم از امکانهای به حکومت واگردانده شدن چنان فراکسیونهایی جلوگیری کرد.
دیگر اینکه، وقتی قرار است مفاهیمی را – مهم نیست از بستر کدام فرهنگ و جامعه – اخذ میکنیم و آن را در خصوص مُعضلات میهن و مردم به کار میبریم، باید شش دانگ حواسمان جمع باشد که مفاهیم بیگانه را از تاریخ انباشته شده در آن، مستقل کرد و سپس تلاش کرد که محتویّات تجربی تاریخ و فرهنگ مردم خود را از مفهوم اخذ شده نتیجه گیری و استنباط و عبارتبندی کرد. منظورم این است که «ایده دمکراسی» را باید بر شالوده تجربیات تاریخی و فرهنگی مردم ایران، عبارتبندی و سازماندهی کرد تا مردم ایران، اینهمانی فضای باهمزیستی را با شیرازه تاریخ و فرهنگ خودشان به عیان ببینند و آن را به رسمیّت بشناسند. «دمکراسی» هرگز سیستم و نظام از پیش آماده و حاضر نیست که بتوان آن را همچون ابزار و آلات صنعتی و خشکبار و امثالهم از جایی و مکانی دیگر به داخل ایران انتقال داد. «دمکراسی»، فضایی است که از شناخت و سنجشگری و دهنه زدن به میزان «سائقه قدرتپرستی و تمایلات استبدادی» در وجود تک تک، آحاد مردم ریشه میگیرد و در عرصه حکومت و دولت و اجتماع پدیدار میشود. «ایده دمکراسی»، آفرینش فضا و میدان باهمازمایی است از بهر حیاتبخشی به شریانهای نهادهای کشورداری به منظور خوشزیستی.
کثیری از مفاهیم زاییده شده در کشورهای باخترزمینی که در نوشتههای قلمی ایرانیان تحصیل کرده به کار برده میشوند، مفاهیمی به شدّت گمراه کننده و فریبنده و خطرناک هستند؛ زیرا در زبان و فرهنگ مردم ما اندیشیده و سنجشگری و آزموده نشدهاند. مثلا واژهای به نام «سکولار»، مفهومیست که از دامنه تئولوژی مسیحیّت برخاسته و به دامنه فلسفه و دیگر شاخههای علوم انسانی گسترش پیدا کرده است. منظور اصحاب کلیسا در کشورهای باختری از کاربرد واژه «سکولار» یا به عبارت اسلامیاش «جیفه دنیا» همانا بیاعتبار شمردن و بیارزش قلمداد کردن «زندگی گیتایی» است. در حالیکه تجربه فرهنگ ایرانی از سپیده دم تاریخش تا همین امروز،« جهان و سراسر هستی» را پیوسته و جلوه های خودگستری شاخه های درخت زندگی در رنگارنگی و زیباییهای منحصر به فرد و هرگز تکرار ناپذیرش میدانست و سفت و سخت پایبند شادمانی و خوشی در زندگی گیتایی است. «زرتشت» با لبخند شادمانی به جهان زاده شد.
این به معناست که ایرانی از زندگی گیتایی با شادمانی استقبال میکند. به همین دلیل نیز، زندگی و نگاهبانی کردن از آن، قداست داشت و گزند ناپذیری آن، پیش شرطی بود برای لیاقت آزمایی مُدّعیان کشور داری. آنکه زندگی را بپرورد و نگاهبانی کند و به خوشی و شادمانی انسانها، بیفزاید، حقّ به فرمانروایی دارد. ولی آنکه جان و زندگی را بیازارد و خون بریزد و شکنجه و کشتار را تبلیغ و مدافعه کند، هیچ حقّی به فرمانروایی ندارد و باید تمام امکانهای عملکردیاش خنثی شوند یا به عبارت فرهنگ مردم ایران؛ «دیوبندی».
دست اندر کاران حکومت فقاهتی، هیچ حقّانیتی به فرمانروایی ندارند و هرگز نماینده مردم ایران نیستند، بلکه اشغالگرانی خونریز و غارتگر و قدرتپرست هستند که در مجلس و بر منبر فقط حُکم قتل و کشتار مردم ایران را شُغل الهی و تخصّص حوزوی خود میدانند. به همین دلیل نیز، برچیدن بساط آنها و خنثاکردن ماشینهای سرکوبگر و خونریزشان در اولویّت است.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان