تقدیم به هنرمند مبارز و اندیشمند انقلاب و دموکراسی، توماج صالحی
«هیچ راه برگشتی برای ایرانیان وجود ندارد. شما میدانید اگر اکنون متوقف شوید، پاسخ وحشیانه جمهوری اسلامی بسیار زیاد خواهد بود، به همین دلیل ادامه میدهید و ما باید از شما حمایت کنیم.» (نوربرت روتگن نماینده پارلمان آلمان)
این کاروان به کدام سو روان است؟
دو ماه است که برجستهترین و از جانگذشتهترین جوانان ایرانزمین همه توشه چند دهه زندگی، که گرامیترین آنها جان شیرین است، را برداشته و به آوردگاه شتافتهاند تا داد خود را از رژیم سفاک «جمهوری اسلامی» بستانند. آنها فریاد برآوردهاند بر علیه آنچه نمیخواهند و آشکارا گفتهاند به کدام سو میشتابند. آنها در فلاتی به وسعت ایران از زاهدان تا تبریز و از سنندج تا مشهد فریاد در دادهاند: «مرگ بر دیکتاور»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زن، زندگی، آزادی».
در معنای این شعارها کمتر کسی تردید دارد. تردیدی در آن نیست که ایران ما و پیشاپیش آن، نسل جوانش یک نه روشن به رژیم واپسگرایی گفته که آشکارا رویای بازگرداندن ما را به ۱۴۰۰سال قبل را درسر میپرورد، و بوسه بر پرچم مدرنیته و دموکراسی زده است. ایران ما و ارتش انقلاب آن اکنون در آستانه فرودآوردن ضربه نهایی بر پیکر استبداد واپسگرا و تمامیتخواه و تکمیل پروژه مدرنیتهای است که ۱۲۰ سال قبل با انقلاب مشروطه آغازید (پروژهای بس سترگتر از انقلاب ۱۹۶۸ اروپا).
همراهان و دشمنان ما
ما در میانه نبردی بسشگرف، بزرگترین نبرد ۱۲۰ سال اخیر مردم ایران، ایستادهایم. نبرد مرگ و زندگی؛ نبردی که در یک سوی آن وسیعترین اقشار و طبقات جامعه از دانشجو و دانشآموز تا اقشار زحمتکش و کارگر در کنار اقشار محافظهکارتر جامعه چون «جامعه پزشکان» و بازاریان، یعنی بیش از ۸۵ درصد جامعه به صف در مقابل اقلیتی که دست در کاسه یک اقتصاد رانتی انگلی دارد، یعنی جیرهخورانی که حول دستگاه متعفن «بیت خامنهای» گرد آمدهاند(نماینده خامنهای در دانشگاه اخیرا اعتراف کرد که ۸۳ درصد جامعه معترض هستند).
اما آنچه این نوشته بر آن تاکید دارد، متحدین جهانی ما، در خارج از مرزهاست.
چه کسانی در جهان کنار ما ایستادهاند؟
«فشار جهانی همراه با مقاومت درون کشور منجر به تغییر سیاست حزب حاکم در افریقای جنوبی شد.» (از اسناد حزب «کنگره ملی افریقا»)
نبردی که سرزمین ما اکنون پای در آن نهاده، نبردی است که قرنهاست بشریت در عشق و سودای آن قربانی داده: «روحانیون که قدرت جهانی پیدا کردهاند، دستورات الهی و رستگاری روحشان را از یاد برده بودند، و به جمعآوری سپاه، انباشت ثروت، بدعتگذاری و خلق شیوههای جدید برای کسب پول علاقهمند شده بودند»
این سخنان که گویی توصیف دقیق اوضاع کنونی ایران است، شرح اوضاع ایتالیا در ابتدای «رنسانس» است، که تاریخنگار ایتالیایی «فرانچسکو گویچیاردینی» در نیمه قرن ۱۶ به آن اشاره کرده است و نشانگر نبرد سخت سنت واپسگرایانه با مدرنیسم و دموکراسی در ایتالیا و اروپا در ان دوران بود، که به پیروزی نسبی دموکراسی و مدرنیته منجر شد. و این نبرد جهانی هنوز قرنهاست که در جای جای کره خاکی میان فرشته و شیطان در تب و تاب است.
در این متن است که بسیاری حوادث کنونی معنا مییابند. چند هفته پیش «رجر والترز» موزسین نامآور انگلیسی هنگامی که در سوگ مهسا قطعهای را اجرا کرد و ملایان تهران پیامش دادند که بهتر است او خودش را در این کارها قاطی نکند، او در جواب گفت: «مهسا خواهر من بود، سرنوشت او کاملا به من مربوط است».
همین منطق بر جنبشهای مدنی و انقلابی سدهها و دهههای اخیر حاکم بوده و هست و با نگرش دقیقتر میتوانیم تاثیر شرایط و کمکهای بینالمللی را در سیر و پیروزی این جنبشها را به روشنی ببینیم:
نقش تعینکننده فرانسه در جنگ استقلال امریکا، کمک مهم بریگاد بینالمللی و کشورهای دوست در جنگ جمهوری اسپانیا بر علیه فاشیستهای فرانکو، نقش پر اهمیت تحریمهای بینالمللی در جنش الغای آپارتاید در افریقای جنوبی و کمکهای جهانی در جنبش مقاومت مدنی هنگ کنگ.
«توماس من» رماننویس و ادیب پرآوازه آلمانی و برنده نوبل ادبیات تقریبا در تمام ۵ ساله جنگ دوم در رادیو لندن، دشمن آلمان هیتلری، به نوشتن و خواندن مقالات تهییجی بر علیه «آلمان نازی» و دفاع از جبهه جهانی ضد فاشیسم مشغول بود.
آشکار است جبهه مستبدان و ارتجاع هم همواره سعی داشتهاند در سطح جهانی متحد بر علیه جبهه دموکراسی مبارزه کنند: فرانسه در دوران ناپلئون، اگر چه بر صدرش امپراطوری نشسته بود، اما بسیاری از ویژگیهای مدرنیته را داشت هم از اینرو تمام ارتجاع آن روز اروپا از مترنیج اتریشی تا اشرافیت واپسگرای فرانسه، آلمان و انگلیس بر علیه آن هم قسم شدند.
نقش لیاخوف روسی و هنگ قزاقش در انقلاب مشروطه، همچنین «تزار پوتین» و دستگاه امنیتی مخوفش در دهههای اخیر در همدستی با ارتجاع حاکم بر کشور ما امری شناخته است(همچنانکه معنای سفر نیکلای پاتروشف، دبیر شورای امنیت ملی روسیه به تهران در شرایط کنونی).
هم از این روست که جبهه انقلاب میبایست آغوش بر همبستگی و کمکهای بینالمللی نیروها و دول دموکرات گشوده، دست رد بر سینه آنچه به درستی وسطبازی خوانده میشود، زند. در همین متن است که اقداماتی همچون اکسیون اخراج سفرای جمهوری اسلامی از کشورهای دموکراتیک، اخراج رژیم از پارهای نهادهای جهانی و درخواست اعمال تحریمها قابلفهم است.
حساسیت لحظه کنونی را دریابیم
با ورود نیروهای اشغالگر روسیه بیش از پیش آشکار شد که اکنون در جهان دو اردوگاه در برابر هم صف آراستهاند:
۱- اردوی دموکراسی و مدرنیته: متشکل از کشورهای دمکراتیک (اروپای غربی، امریکای شمالی و ...)، کشورهایی که در راستای اقتدار ملی و دموکراسی مبارزه میکنند (نظیر اوکراین و) و بالاخره جنبشهای مدرن و دموکراتیک همانند جنبش «زن، زندگی، آزادی».
۲- اردوی نیروهای تمامیتخواه و دیکتاتور: چین، روسیه پوتین، رژیم اسد، رژیم ملایان تهران، حزبالله و کتایب حزبالله.
از این روی آنچه اکنون در چهار گوشه ایران عزیزمان جاری است نه تنها نبرد انقلاب و ضد انقلاب درکشورمان است، بلکه بخشی از مصاف جهانی در ارتقا دموکراسی و مدرنیته محسوب میشود. و در همین متن است که امروز فریاد همبستگی با قیام «زن، زندگی، آزادی» را در بسیاری از احزاب و پارلمانهای جهان از برلین و بروکسل تا لندن و واشنگتن را میشنویم، در همین متن است که فریاد حمایت از جنبش در هند، ژاپن و کره جنوبی و بسیار از نقاط دیگر جهان را باید معنا کرد.
لازم به ذکر است در کنار دو اردوی ذکر شده، نیروها و بلوکبندیهای دیگری را هم شاهدیم که در هیچکدام از این صفبندیها نمیگنجند. به عنوان مثال عربستان سعودی و یا مقتدی صدر. از سویی با جمهوری اسلامی در تضادند و مایل به همکاری با نظام اقتصادی موجود جهانی هستند، و از سوی دیگر، خود تا کمر در باتلاق اوهام واپسگرایانه فرو رفتهاند.
به علاوه در اردوی دموکراسی، ما با درجات متفاوتی از پایبندی به دموکراسی و مدرنیته روبرو هستیم.
از این مقدمه به این نتیجه میرسم که ضمن تاکید بر حرکت مستقل ما که در درجه اول بر نیروی مبارزاتیمان در محلات، دانشگاه و مدارس، کارخانهها استوار است، هم آهنگی و همنوایی با دیگر گردانهای ارتش جهانی آزادی و موکراسی را فراموش نمیکنیم.
در این رابطه نمونه اوکراین میتواند بسیار آموزنده باشد، آنگاه که اولین راکت روسی «کیف» را هدف گرفت، همه آحاد ملت چونان تنی واحد در کنار زلنسکی ایستاد، و او گفت: «ما احتیاج به هواپیما برای فرار نداریم، به ما اسلحه برای دفاع دهید» و با همین آهنگ و عزم ملت اوکراین توانست کمر یکی از بزرگترین ارتشهای جهان را درهم شکند.
ما نیز روزی که در صفوف صدها هزاری و میلیونی در خیابان باشیم و کارخانهها و مراکز حساس را با اعتصاب خود فلج کرده، کمر باندهای مافیای اقتصادی را با تحریمهای تودهای بشکنیم، میتوانیم همچون هفتههای گذشته با جهان، «زلنسکیوار» سخن گوییم و همدردی و همراهی جهان را به دست آوریم. چنانکه همراهی خانم آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان را از آن خود کردیم به یاد آوریم او در همدلی با جنبش گفت: کسی که شهروندان خود را تا سر حد مرگ کتک بزند، آنها را زندانی کند، از تجاوز جنسی به عنوان سلاح استفاده کند، چهره واقعی خود را نشان داده است.
باورکنیم به پیروزی انقلابمان، به نهال برومندی که جوانانمان با سوگند به خون همرهان و اشک مادران بارور کردهاند، و باور کنیم که نمیخواهیم و نمیتوانیم این نهال را به طوفان انتقام دژخیمان بسپاریم.
در نوشته بعد سعی میشود پارهای روندها و اشکال سازماندهی که در «جنبش ضد آپارتاید» در افریقای جنوبی و یا در جنبش دموکراتیک «هنگ کنگ» به کار گرفته شد را روشن کنیم.