ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 05.11.2022, 20:38
مهم‌ترین انقلاب فمینیستی دنیا در ایران

اسمائین لاشر

(اسمائین لاشر / Smaïn Laacher استاد ممتاز جامعه‌شناسی در دانشگاه استراسبورک فرانسه است)
مترجم: فواد روستائی
برگرفته از روزنامه‌ی لوموند مورَّخِ ٣ نوامبر ٢٠٢٢


نقد بنیادین نظمِ مذهبی در ایران از مسأله‌ی برابری زن و مرد تعریفی دیگر به دست می‌دهد

تاریخ تکرار نمی‌شود. ایران سال ٢٠٢٢ ایران سال ١٩٧٩ نیست. از زمان به دست‌گرفتن قدرت شرعی و عرفی توسّطِ آیت‌الله خمینی، اعتراض‌های مردم پرشمار بوده و زنان همواره در این اعتراض‌ها حضوری گسترده داشته‌اند. وضع اقتصادی کشور در شهر و روستا به‌گونه‌ای مستمر رو به وخامت داشته و تنها علت آن نیز تحریم‌های اقتصادی آمریکا نبوده‌است. آزادی اندیشه، بیان، نوشتن و نشر به‌شدَّت مهار و سرکوب شده‌است. هم‌جنس‌گرایان را در ملاء عام به چوبه‌ی دار سپرده‌اند و روزنامه‌نگارانی پر شمار  را به زندان افکنده‌اند. اعتصاب‌ها  و اعتراض هاچند برابر شده و روزافزون بوده‌است.

امروزه در سراسر کشور هزاران زنی که دست به تظاهرات می‌زنند دیگر حاضر به تحمّلِ هنجارها و رفتارهای ناپذیرفتنی و غیرقابل تحمّل نیستند. بخش بزرگی از این زنان فارغ‌التحصیلان مدارس عالی و دانشگاه‌های کشور هستند. مدارس عالی و دانشگاه‌هائی که بیش از نیمی از دانشجویان‌شان را دختران و زنان تشکیل می‌دهند. به یاد داشته باشیم که در سال ٢٠١٤ مریم میرزاخانی، ریاضی‌دان ایرانی، نخستین زنی بود که در دنیا جایزه‌ی پراعتبار «فیلدز» را از آنِ خود کرد. او نه در یک دانشگاه بزرگ آمریکائی بل در دانشگاه صنعتی شریف در تهران تحصیل کرده‌بود.

به‌گفته‌ی سازمان‌های مردم‌نهادِ حقوق بشری ده‌ها کشته، صدها زخمی و هزاران بازداشتی جنبش اعتراضی اخیر  به این بخش از جمعیّتِ ایران تعلّق دارند. در عین حال باید به‌هوش باشیم که در بررسی آن چه که در ایران می‌گذرد دچار کج‌فهمی و سوء‌تعبیر نشویم. این تنها حجاب نیست که زنان ایرانی می‌خواهند برای همیشه از میان بردارند. این زنان در پی پایان دادن به تحمیل هنجارها و موازین روحانیون در سپهر عمومی و خصوصی‌اند. در فراسوی حجاب و دیده‌شدن یا نشدن چند تارِ موی زنان، این تظاهرکندگان - از زن و مرد - دیگر قادر به تحمّلِ آمالِ بیمارگونه‌ی روحانیون صاحبِ قدرت و مداخله‌ی مأموران امر به معروف و نهی از منکر در تمامی شئونِ زندگی روزمرّه‌ی خویش در عرصه‌ی خصوصی و عمومی و مجازات شدن به خاطر نادیده‌گرفتن قراردادهای مدهبی نیستند.

برداشت و استنباطِ قدرت مذهبی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران از اسلام برداشت و استنباطی است مبتنی بر پنهان کردن زن در تمامیّت وجود او از اندام‌های پیکر او گرفته تا صورت‌اش. در این برداشت سن و سال نیز مطرح نیست. در چنین برداشتی و از چنین منظری باید زن را به زیرِ نقاب راند تا دین به عنوانِ نظمِ «طبیعی» جهان و ملزم بودن آحاد مردم به اطاعت از آن جلوه‌کند. به‌این ترتیب در ایران - و به‌طورِ کلّی در سرتاسر جهان اسلام - حجاب تنها پدیده بنیادینی نیست که می‌تواند به تولید فهمی فوری از روابطِ مبتنی بر سلطه‌ی نمادین و عینی منجر شود. حجاب تنها یکی از ابزارهای قدرت مذهبی برای تحتِ انقیاد درآوردنِ جامعه است. ممنوع‌کردن یا از میان برداشتن حجاب به ناپدیدشدن ناگزیرِ و خودبه‌خود قدرت دینی یا برداشت و استنباطِ این قدرت از روابط میان حکومت‌گر و حکومت‌شونده منجر نخواهدشد.

مسأله به‌مراتب فراتر از حجاب و بیش از حدّ دیده‌شدن چند تار موی زنان است. شاهد و دلیل این مدّعا هم حضور مردان در کنار زنان ایرانی معترضی است که دست به تظاهرات می‌زنند. این ترکیب در جهان اسلام و به‌ویژه در دنیای عرب-مسلمان که ما در فرانسه با آن آشنائی بیش‌تری داریم ترکیبی یگانه و بی‌همتا ست. در این نبرد زنان «مکّمِلِ» مردان و مسئولِ رسیدگی به امور خانه و مراقبت از مردان نیستند. در ایران این مردان‌اند که به نبرد و مبارزه‌ی زنان می‌پیوندند.

کار سترگ ایجاد یک جامعه‌ی کثرت‌گرای دموکراتیک

این مناسبات در شکلِ تازه‌ی یگانه و یکتای خود به‌معنای آن است که نقدِ بنیادینِ نظمِ دینی، نظمی که  ماهیّتاً نظمی سرکوبگر و نابرابرانگار است (نظمی که جز با به خطر انداختن زندگی خویش نمی‌توان به جنگ آن رفت) یک نقدِ سیاسی است که بازتعریف مسأله‌ی برابریِ دو جنس در تمامی فضاهای اجتماعی را وجهه‌ی همّت خویش قرار داده است. امّا این نقد در عین حال حرکتی برای غیر طبیعی کردن  نسبتِ خشونت یک طرف علیه طرفِ دیگر نیز هست.

چالشی که در حال حاضر پیشِ روی زنان و مردان ایران قرار دارد چیزی کم‌تر از کارِ ستُرگ ایجاد یک کثرت‌گرایی دموکراتیک در دنیائی مشترک نیست. دقیقآً در همین جاست که جهان‌شمولی مبارزه‌ی زنان ایرانی و سوایِ آنان تمامی زنان جهان اسلام قرار دارد. مبارزه‌ی زنان ایرانی که عرصه‌های خصوصی و عمومی را در بر می‌گیرد و هر بار به‌گونه‌ای متفاوت خود را نشان‌ می‌دهند مددرسان مناظرات وبحث‌هائی است که به شیوه‌ای مستمرما در فرانسه و جاهای دیگر در مورد مدرنیته و عقلانیّت آن، جهان‌شمولی و نسبیّت‌گرایی و غیره دنبال می‌کنیم.

متکّثِر شدن حوزه‌ها (سیاسی، اقتصادی، حقوقی و غیره...) روندی است که جز پرشتاب‌تر شدن در اثر ضربه‌های هولناکِ جهان‌روائی سرمایه‌داری راه دیگری در پیش ندارد. معترضان ایرانی اعّم از زن و مرد به‌ برکتِ پیشرفت‌های فنّ‌آوری‌های اطلاع‌رسانی و ارتباطی و یک دست‌رسیِ به‌نسبت مناسب به رسانه‌های همگانی می‌دانند که چگونه با جوامع  و شیوه‌های دیگر زندگی ارتباط برقرار کنند و در یک کلام شیوه‌های دیگری را برای خود بودن در ارتباط با دیگران بیاموزند.

دیگر هیچ چیز از چشم‌شان پنهان نمی‌ماند: نه بی‌عدالتی، نه فساد جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند و نه اقدامات و حرکات همبستگی سیاسی با آنان در نقاطِ مختلف دنیا. در ایران نیز چون فرانسه ادیان و «لائیسیته» در کانونِ بحث‌ها قرار دارد و در این بحث در ایران زنان بازیگران اساسی‌اند. اکثریّت عظیمی از جامعه‌ی ایران از جمله جامعه‌ی مدنی این کشور آماده‌ی تفکیک و جداکردن قدرت دینی (روحانی) از قدرت دنیوی است. گسستنِ پیوند میان قانون الهی و قانون وضع‌شده توسّطِ انسان‌ها قطعاً و بی‌تردید ابداع و برساخته‌ا‌ی ایرانی است. هیچ‌کس نباید در این مورد تردیدی به خود راه دهد.

در این ارتباط هم باید هشیار باشیم و مرتکب سوء‌برداشت یا کج‌فهمی دومی نشویم. به خاطر بسپریم که آن‌چه که امروز در ایران می‌گذرد با مسأله‌‌ی حجاب در فرانسه و تبعیض‌هائی که به زنان محجّبه تحمیل‌ می‌شود بسیار فاصله دارد. به‌جرأت می‌توانم بگویم که به‌درستی در ایران است که از چند هفته‌ی پیش مهم‌ترین و چشم‌گیرترین انقلاب فمینیستی در دنیا در جریان است. بیش از ۳٠٠ کشته روی دست ماست چرا که زنان می‌خواهند آزاد باشند.