ایران و آلمان: ذهنی آزادتر
قیام علیه آخوندها در زمانی پیروز خواهد شد - اما برلین میباید عاقبت موضع روشنتری اتخاذ کند.
اظهارنظری از نوید کرمانی، منتشر شده در نشریه دیسایت آلمان
روند اعتراضات در ایران احتمالأ اینچنین خواهد بود: دولت، همانطور که از قبل روشن بود، از سلاح گرم علیه تظاهرکنندگان استفاده خواهد کرد و به دستگیری، شکنجه و اعدام اقدام خواهد کرد. در سکوت قبرستانی که در پی آن خواهد آمد، موج دیگری از مهاجرت به راه میافتد. دیری نمیپاید که بهانه جدیدی پیدا خواهد شد تا آنهایی که ماندهاند به خیابانها بیایند، تنها میباید ابتدا بر خستگی، ترس و دردشان غلبه کنند.
این روند احتمالی است. ولی با این وجود، برخی چیزها در اعتراضات کنونی با تظاهرات سالهای ۲۰۰۹، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ که هزاران یا حتی میلیونها نفر در آنها شرکت داشتند، متفاوت است. با شعار حقوق برابر، این جنبش موضوعی کاملا ملموس دارد که برای زندگی روزمره نیمی از جمعیت کشور سوژهای کاملآ داغ است و مردان بالاخره همهجا با زنان همبستگی نشان میدهند.
همچنین، یک چیز تازه این است که اشتیاق به آزادی، به حاکمیت قانون و رهایی از وابستگی و قیمومیت، که بیش از هر چیز یک خواست مدنی است، با نیازهای حیاتی جمعیت فقیرتر ترکیب شده است. تا کنون، این دو لایه تا حد زیادی به طوری جداگانه، برای خواستههای گاه متفاوت خود اعتراض میکردند.
نکته جدید دیگر این است که اعتراضات به مراکز یا مناطق منفرد محدود نمی شوند. آنها هنوز هیچ رهبری، حتی دفاتری نیز، ندارند، و جریان اطلاعات به دلیل کند شدن اینترنت به شدت محدود شده است. اما این ضعف سازمانی با فرصتی نیز همراه است، زیرا که جنبش را نمیتوان با دستگیری رهبران یا بهطور فردی و با قتلعامهای مشهود به مانند گذشته درهم شکست.
یک چیز جدید دیگر که برای رژیم به ویژه تهدیدکننده است، جنبه قومیتی است: مهسا امینی دختری که کشته شد، کرد بود. ۴۵ درصد ایرانیان، زبان مادری غیر از فارسی دارند. در کردستان، بلوچستان و آذربایجان، رژیم حتی نمیتواند با استفاده از اتوبوس جهت حمل و نقل طرفداران و توزیع غذا و کوپن جهت داشتن تعطیلات مجانی، تظاهراتی ترتیب دهد تا در ظاهر حاکمیت مردمی را به نمایش بگذارد. در آنجا میباید شبهنظامیان جهت سرکوب اعتراضات را از سایر نقاط کشور بیاورد که به نوبه خود در تهران، مشهد یا اصفهان کمبود آنها احساس میشوند.
متأسفانه چیز دیگری نیز در مورد جنبش کنونی جدید است: بیمیلی دولت فدرال آلمان به انتقاد از جمهوری اسلامی. اکنون ماه هاست که وضعیت فلاکتبار حقوق بشر بار دیگر به طرز چشمگیری بدتر شده است. بار دیگر در ملاء عام اعدامها انجام میشوند و تعداد آنها دو برابر شده است – تنها در نیمه اول سال ۲۵۱ نفر. در میان بسیاری دیگر از مخالفان، دو تن از مشهورترین کارگردانان سینمای ایران، محمد رسولاف و جعفر پناهی، برندگان جایزه سینمایی برلیناله، دستگیر شدهاند. و چند هفته پیش، دادگاه انقلاب دو فعال دگرباشان جنسی، زهرا صدیقی همدانی و الهام چوبدار، را به اعدام محکوم کرد. موج آزار و اذیت بهویژه علیه اقلیت مذهبی بهائی در جریان است. در این میان واکنشهای دولت فدرال آلمان و اتحادیه اروپا چه بود؟ پایینتر از حدی که اصولاً محسوس باشد.
زمانی که ایرانیان علیه سرکوب در سراسر کشور اعتراض میکردند، روزها از آنالنا بربوک، وزیر امور خارجه سبز، خبری نبود تا اینکه سرانجام در نیویورک در مورد اهمیت حقوق زنان اظهار نظر خشک و بیباری کرد. بربوک که به دلیل انفعال خود با صدای بلندی مورد انتقاد قرار گرفته بود، اکنون از تحریمهایی حمایت میکند که تا آنجایی که آشکار شده، به سختی میتوانند محتاطانهتر باشند. اولاف شولز صدراعظم همچنان فقط توسط سخنگوی دولتش تنها کلیاتی را در این باره بیان میکند.
اگر به خاطر داشته باشید - و بسیاری از ایرانیان، نه تنها در آلمان، به خاطر دارند - که آنگلا مرکل با چه همدلی تظاهرکنندگان ایرانی را در سال ۲۰۰۹ مورد خطاب قرار داد. او اینکار را با زندگینامه آلمان شرقی خود و سقوط دیوار برلین مرتبط کرد. با در نظر گرفتن آن، به راحتی نمیتوان این انفعال جانشین او را صرفا با خلق و خوی مردم شمال آلمان، که اولاف شولز از آنجا میآید، توضیح داد.
آیا دلیل واقعی این است که دولت فدرال آلمان نمیخواهد مذاکرات هستهای را که موفقیت آن میتواند دسترسی به میادین عظیم گازی ایران را باز کند، به خطر بیندازد؟ در آن صورت، این یکی دیگر از اشتباهات رئالپولیتیک و سیاست انرژی آلمان خواهد بود. زیرا با این رژیم که اکنون فقط متکی بر نیروی اسلحه است، نمیتوان به توافق مطمئنی دست یافت.
تاریخ از تحولاتی ساخته میشود که غیرمحتمل به نظر میرسند. شاید این روزها در ایران تاریخ ساخته میشود یا در قیام بعدی یا بعد از آن. این واقعیت که دولت فدرال آلمان تردیدهایی ایجاد کرده، که در چه سمتی ایستاده است نه فقط یک شکست اخلاقی است، بلکه برای منافع ملی خود کشور آلمان نیز مرگبار است.
منبع: روزنامه آلمانی دیسایت
ترجمه: جمشید خونجوش