تقدیم به گردآفرید ایران «حدیث نجفی»، دلاوری از کرج
کسانی که در مقابل ظلم متحد نشوند، در زندانهای ظالم یکدیگر را ملاقات خواهند کرد.(برتولت برشت)
آنچه در پیشرو داریم
مرحله جدیدی از انقلاب شکوهمند سرزمینمان بر علیه رژیم ارتجاعی و تمامیتخواه جمهوری اسلامی آغاز شده، انقلابی که شعار مرحلهای آن «مرگ بر دیکتاتور» («مرگ بر اصل ولایت فقیه») است و شاید بتوان «زن، زندگی، آزادی» را معادل «برقرار باد دموکراسی سکولار» به عنوان شعار استراتژیک آن مطرح کرد(البته روشن است که در کنار این شعارها دهها و صدها شعار دیگر هم به اقتضا شرایط بهکار برده خواهند شد).
تاکتیک و استراتژی
اصولا هر انقلابی برای تفهیم و تهییج مردم در مراحل مختلف از شعارهای مرحلهای و برای تفهیم هدف نهایی انقلاب از شعار استراژیک استفاده میکند، به عنوان مثال شعار معروف انقلاب فرانسه «آزادی، برابری، برادری» بود که بیانگر اهداف انقلاب آزادیخواهانه و ضدفئودالی فرانسه بهشمار میرفت.
مهمترین ویژگیهای شعار مرحلهای انقلاب آنست که طیف هرچه وسیعتری از مردم را در برگرفته و گامی درجهت احقاق استراتژی انقلاب باشد.
انقلاب ما جنبشی است دموکراتیک، در چارچوب حفظ تمامیت ارضی کشور، انقلابی که باید به نکبت استبداد و تمامیتخواهی مذهبی پایان داده،زمینه رشد اقتصادی و اجتماعی کشور را فراهم سازد.
از اینرو شعار «زن، زندگی، آزادی» که با وسیعترین انعکاسها در میان اقشار و طبقات جامعه در ایران، منطقه و جهان روبرو شده است، بدون شک دارای خصوصیات لازم به عنوان الهامبخش، متحدکننده و تهییجگر در این مرحله از انقلاب و فراتر از آن است.
رژیم در کجا ایستاده؟
با آغاز روند غربالگری برای انتخابات ۱۴۰۰ حاکمیت راه نجات خود از گرداب بحرانها را، که بویژه از ۱۳۹۶ با آن دست به گریبان بود، در تنگ کردن حلقه حکومتگران یافت (چنین کنند تمامی حکومتهای تمامیتخواه، پس از ناآمیدی از اصلاحات ـــ فاز سوم حاکمیت دولتهای توتالیتر) درآن هنگام بسیاری از ناصحان در شگفت ماندند از اینکه خامنهای حتی به «علی لاریجانی» هم حاضر به دادن شانسی به عنوان یک گزینه نشد، اما ظاهرا او و حلقه کوچک مشاورانش میدانستند که چه میکنند، چرا که با ورود جامعه به فاز انقلابی در حالیکه صدای اعتراض از هر سو، از وزیر بهداشت اسبق تا نمایندگان مجلس، قهرمانان تراز اول ورزشی و سلبریتیها، رساتر از هرگاه بگوش میرسد، تنها امید دیکتاتور به معجونی است با نام دولت به هم تابیده از خشکمغزانی که میبایست توفان انقلاب را تاب آورده و از هم نپاشند(دولتی که تقریبا تنها اتکایش بر اهرم سرکوب است، اهرمی که هم اکنون نشانههای زوال در آن هویداست).
چه باید کرد؟
قبل از همه باید بر این نکته تاکید کرد که جنبش ما سابقه چند دهه مبارزات خیابانی را دارد، بهعلاوه نسلی را در صحنه داریم که چند گاهی است بسیاری منتظر ورودش بودهاند(نسل «زد»)، نسلی که حاضر به پذیرش هیچگونه سلسله مراتب زورگویانه و ارتجاعی نیست، نسل ژینا، نسل حدیث، نسلی که ده روز است اداره خیابانهای تهران و شیراز و سنندج دیگر شهرهای بزرگ و کوچک را در دست گرفته.
نکته مهم آنست که فعالین جنبش بر خلاف ۸۸ تاکید بر تنوع اشکال مبارزه گذاردهاند، از این رو «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان» و «شورای صنفی دانشجویان» ورود به فاز اعتصابات را اعلام کردهاند، امید که سایر تشکلهای صنفی و کارگری هم به این اعتصابات بپیوندند، چرا که اعتصابات جز مکمل و الزامی «نافرمانی مدنی» هستند که بدون آنها دستیابی به پیروزی قابل تصور نیست (سه جز ضروری مقاومت مدنی: تظاهرات خیابانی، اعتصابات گسترده و ریزش از نظام است).
یعنی در حالیکه جوانان دهه ۸۰ ما در عرصه خیابان نیروی سرکوب را در تنگنا قرار دادهاند، تعطیلی دبیرستانها نیروی تازه نفسی را به میدان میفرستد و اعتصابات کارگاهها و کارخانهها و مراکز سوخترسانی مانع تجهیز ماشین جنگی رژیم شده و بالاخره اعتصاب مراکز حمل و نقل و پالایشگاهها و ضربه نهایی را به دشمن وارد میکند(البته روشن است که ترکیب درست و به موقع این عوامل مهم و ضروری است).
تحریم موسسات وابسته به سپاه، «بیت خامنهای»، آستان قدس و ... اجزا بعدی شاهراه ما به سوی پیروزی هستند.
دوستان و همرزمان، انقلاب یک دو ماراتن و نه دو صد متر است. انقلاب اوکراین در ۲۰۰۴ نزدیک به ۹۰ روز ادامه یافت (با آنکه ضد انقلاب در اوکراین به اندازه ارگانهای سرکوب در ایران تجربه نداشتند). انقلاب کبیر فرانسه چند سال به درازا کشید، پس لباسهای گرم خود را به تن کنیم، چند ماهی میبایست در میدان باشیم.
چند تذکر ضروری
تظاهرات کنونی گستردهترین نبردهای خیابانی دهههای اخیر میهنمان به شمار میآیند، نقطه ثقل آنها در حال حاضر عمدتا در محلههای اقشار متوسط شهری است. به عبارت دیگر ما بیشتر در تهران از ستارخان و نارمک و در اصفهان از چهار باغ میشنویم تا از نازیآباد، یاخچیآباد و طوقچی، یعنی جنبش بیشتر با اقشار میانی و بالاتر جامعه سروکار دارد. روشن است ما نباید اشتباه سال ۸۸ را تکرار کنیم، فراموش نکنیم شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زن، زندگی، آزادی» یعنی برپایی ایرانی آزاد و آباد، که برای زحمتکشان نازیآباد و طوقچی هم آرامش و رفاه بههمراه خواهد داشت (یعنی انقلاب دموکراتیک برای زحمتکشان بیش از سایر اقشار و طبقات مفید است). نکته مهمی که فعالین جنبش نباید آن را از یاد ببرند، و این ایده است که باید در میان زحمتکشان شهر و روستا چون بذری زرین بیفشانند.
خوشبختانه وجود نیروی وسیع دانشجویی میتواند ما را در این امر یاری رساند. باید به میان اقشار کمتر فعال شده تودهها رفت و برایشان توضیح داد که معنی «زن، زندگی، آزدی» چیست و چگونه با برافتادن بساط دیکتاتوری «ولایت فقیه» و شکوفا شدن اقتصاد و جامعه، امکان زندگی مناسبی برای همه اقشار جامعه از صاحبان صنایع تا کارمندان، کارگران و دهقانان و غیره فراهم میگردد.
پارهای از نقاط ضعف جدی جنبش
الف ـ مردم اشنویه شهر خود را برای ساعتی آزاد کردند، اما سوآل بدون جوابی که بلافاصله با آن روبرو شدند: خوب، بعد چه؟ این امر بدون شک ناشی از فقدان یک چشمانداز ناظر برنحوه گسترش جنبش است. در صورت وجود یک سازماندهی خوب، دلاوران کرد ما بلافاصله رهنمودهای لازم را از کمیته مربوطه دریافت میکردند.
ب ـ آنچه در رابطه با اشنویه ذکر شد، نشانگر مسئله بزرگتری هم هست: مسئله ضرورت تشکیل هر چه سریعتر کمیته سراسری اعتراضات و اعتصاب متشکل از پارهای رهبران میدانی و چند خبره، البته با در نظر گرفتن مسائل امنیتی چرا که هر چه از سطح محلی فراتر رود احتمال نفوذ پلیس را چند برابر میکند.
ث ـ خانم انتخابیفر، سردبیر «ایندیپندت فارسی» در هفته گذشه به درستی بر ضرورت تشکیل «دولت در سایه» تاکید کرد. روشن است که چنین دولتی از یک سو مشعل امید را در دل مبارزان شعلهورتر ساخته، وجه جهانی جنبش را دوچندان کرده، و از همه مهمتر بر همبستگی نیروها میافزاید، فراموش نکنیم: اگر تا دیروز تن ندادن به وحدت انتقاد برانگیز بود، امروز لعن و نفرین ابدی را نثار ما خواهد کرد.