با قدرتگیری نواصولگرایان در ایران به موازات بستهتر شدن فضای سیاسی کشور در دو سال گذشته، اصولگرایان سنتی نیز تدریجا به حاشیه قدرت رانده شدند یا رفتند.
بهجز رانتخواران وابسته به منابع ثروت و قدرت که بهنام اصولگرایی به دلایل روشن مدافع وضع موجود هستند، بخش اعظم اصولگرایان واقعی یا ارزشی مدتهاست منتقد وضع موجود هستند.
هرچند بهجز آمار مشارکتهای انتخاباتی و نظرخواهیهای محدود و موضوعی که در داخل کشور در آستانه انتخابات انجام میشود و یا نظرخواهیهای نه چندان بدون اشکال که گهگاه از خارج کشور انجام میشود، آمار دقیق و روشنی از وزن سیاسی جناحهای مختلف سیاسی کشور در دست نداریم. در عین حال شواهد مختلف گویای آن است که بخش بزرگی از اصولگرایان سنتی ایران از روندهای جاری کشور بویژه در دو سال گذشته ناراضیاند. نمود این روندها را بطور عمده در سه عرصه بستهتر شدن فضای سیاسی، بیکفایتی مدیریتی و ادامه بنبست در سیاست خارجی کشور شاهد هستیم.
اصلاحطلبان، هواداران احمدینژاد و طیف طرفداران روحانی نیز گرچه در هر سه مورد نامبرده با اصولگرایان همصدا هستند، اما اعتراضشان را بههرحال در بقیه السیف احزاب سیاسی، مطبوعات، رساناهای اجتماعی و از زبان نمایندگانشان میتوان شنید. اصولگرایان سنتی اما گرچه گروه بزرگی از نظر کمی و کیفی تشکیل میدهند، علیرغم نارضایتی از وضع موجود، عمدتا سکوت کردهاند. تاکنون بهجز صداهای اعتراضی اینجا و آنجا، بهطور سازمان یافته و موثر شاهد اعتراض این طیف بزرگ و مهم در جامعه ایران نیستیم. آنها به دلایل مختلف از جمله رویارویی ایران و امریکا، ترس از مدرنیته یا مخالفت با آن و نهایتا برای رودر رونشدن با رهبر جمهوری اسلامی، سکوت و محافظهکاری پیشه کردهاند.
این درحالیست که درصورت از سکوت درآمدن و به اعتراضات پیوستنِ نمایندگان سیاسی و اجتماعی این طیف بخاطر نفوذ وسیع شان در متن جامعه ایران، توازن قوای کنونی میتواند به سود تحول در کشور و گذار از بن بست سیاسی داخلی و خارجی تغییر کند.
ظلمستیزی، احترام به شعائر مذهبی و مخالفت با فساد و ثروت اندوزی نامشروع، احترام و اعتبار نهاد مرجعیت شیعه را میتوان به عنوان ارزشهای مهم اصولگرایان ایران برشمرد که در سالهای اخیر مورد خدشه حکومت قرار گرفته است. اگر اصلاحطلبان همین ارزشها را با حرکت به سوی مدرنیته و برداشتهای نو از دین و فهم این جهانی از آن دفاع میکنند، سنتگرایان اصولگرا بدون اینکه بخواهند از زاویه رعایت یا حقوق شهروندی یا باور به آن منتقد حکومت باشند، با حفظ همان نگاه سنتی خود از منظر عقل سلیم به شدت منتقد وضع موجود هستند.
از نظر آنها به سخره گرفته شدن آیینهای مذهبی که عمدتا جولانگاه مداحان در مراسم عزاداری شده است، حکومتی شدن مرجعیت شیعه و لطمه به اعتبار آن که بهطور سنتی از نظر مالی مستقل از حکومتهای وقت بوده، حجاب اجباری و فاجعههای پی در پی «گشت ارشاد» و همچنین رواج ظلم و فساد گسترده از سوی «انقلابینماهای» دوآتشه و نوکیسهای که نه در انقلاب شرکت داشتند و نه در جبهههای جنگ، یعنی کسانی که نه «درد دین» که «درد جیب» دارند، مصداق کامل ظلم، فساد و بیاخلاقی است که با ارزشهای مذهبی و سنتی آنها در تناقض است.
بیانیههای اعتراضی اخیر سردار حسین علایی از فرماندهان سپاه در دوران جنگ و فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه و همچنین آیتالله محقق داماد درباره کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد، اعتراضات گهگاه علی مطهری در درون و بیرون مجلس و انتقاد آیتالله صافی گلپایگانی قبل از فوتش به عدم وجود روابط خارجی معقول با کشورهای دنیا و ایجاد مشکل در معیشت مردم نمونههایی از این نوع اعتراضات پراکنده در اردوگاه اصولگرایی سنتی ایران است.
به نظر میرسد حکومت ایران که در جریان سرکوب جنبش سبز و با به حصر فرستادن رهبران آن حمایت بخش بزرگی از اصولگرایان را از دست داد، اکنون نیز با مشکلات عظیم کشور و ناکارآمدیهای پی در پی که فاجعه کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد آخرین آن است، در حال از دست دادن بیش از پیش پایگاه خود در میان اصولگرایان است. اصولگرایانی که به نظر میرسد اگر تحولی در نحوه اداره کشور صورت نگیرد به تدریج از سکوت خارج میشوند و به صداهای معترض میپیوندند.