اصطلاح “پوپولیسم” یا عوام گرایی از پیشینهای دراز برخوردار است که به روم باستان میرسد و ریشه در واژه لاتین پوپولوس (populus) به معنی مردم دارد. از آن زمان به بعد پوپولیسم کارکردهای گوناگونی یافته اما در ۷۰ سال گذشته به صورت عوامگرایی مدرن ظاهر شده است. برای فهم این پدیده، لازم به بیان دگرگونیهایی است که در دوران اخیر روی داد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشورهای بسیاری تلاش کردند به ایدئولوژیهای اقتدارگرا پایان دهند. آنها در پی نظامی بودند که به حقوق فردی و اجتماعی احترام گذاشته، به اجماع سیاسی و حکومت قانون تن دهد. در نتیجه اغلب کشورهای پیشرفته شکل پایداری از نظام حکومتی به نام “لیبرالدمکراسی” را برگزیدند. لیبرالدمکراسی از جمله بر پایه حکومت قانون و احترام به حقوق بشر به ویژه حقوق اقلیتها پایه گذاری شد که اساس آنرا پرهیز از نارواداری و برپایی جامعهای دمکراتیک تشکیل میدهد.
لیبرالدمکراسی به بسیاری از ملتها برای دستیابی به ثبات سیاسی یاری رساند اما مانند هر نظام سیاسی دیگری از حل کلیه مشکلات ناتوان ماند. شکاف میان ثروتمندان و تهیدستان نابرابری میان جوامع را افزایش داد که بدگمانی علیه همسایگان پر درآمد و رهبران سیاسی را برانگیخت. در برخی موارد فساد نیز به بدگمانیها دامن زد. بیاعتمادی و ناخشنودی سبب شد که بخش مهمی از جمعیت رهبران تازهای جستجو کنند که نهادهای موجود را به چالش کشند و نیازهای عامه را در الویت قرار دهند.
در این شرایط نظام دمکراتیک به اکثریت جمعیت ناخشنود امکان میدهد با برگزیدن رهبران تازه نظام دمکراتیک را تغییر دهند و اینجاست که رهبران جسور و پوپولیست مدرن میتوانند دمکراسی را از درون فروپاشند.
پوپولیستهای مدرن خود را پیگیر تحقق “آرزویهای مردم” (will of the people) جلوه میدهند و خواستههای هوادارانشان را در ورای نهادهای پشتیبان افراد و حقوق اجتماعی شان قرار میدهند. پوپولیستهای مدرن باور دارند که نهادهای موجود به دست اقلیتی منفعتجو اداره میشود و هدفشان کنترل اکثریت شریف عامه مردم است بنابراین میکوشند نظام ناکارآمد موجود را واژگون سازند. این بدان معنی است که هر زمان نهادهای دمکراتیک همچون دادگاهها و خبرگزاریهای مستقل در برابر “خواست عوام” قرار گیرند از دیدگاه پوپولیستها بیاعتبارند.
پوپولیستهای مدرن در کشورهای گوناگونی سر برافراشتهاند اما رهبران آنان بهطور چشمگیری شبیهاند. آنها معمولا از محبوبیت بالایی برخوردارند، به هوادارانشان قولهای بسیار میدهند و مخالفانشان را خائنین به وطن مینامند. اما رویکرد این سیاستمداران چه صادق، چه متقلب و فرصتطلب، میتواند لیبرالدمکراسی را بهطور ژرفناکی ناپایدار سازد.
۱. فراز پوپولیسم در اروپا
سیاست در قاره اروپا از جنگ دوم جهانی با دگرگونیهای ژرفی روبرو شده است. در دو دهه گذشته احزاب پوپولیست بهطور فزایندهای از پشتیبانی بیشتری برخوردار و به بیشتر پارلمانهای این قاره راه یافتهاند. در حال حاضر کمربند پوپولیسم بخش مهمی از مرکز و شرق اروپا از دریای بالتیک تا دریای اژه را در برمیگیرد. از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۷، شمار احزاب پوپولیست اروپایی از ۳۳ حزب به ۶۳ حزب رسید. در انتخابات سال جاری در فرانسه شمار نمایندگان راست افراطی در پارلمان این کشور ۱۰ برابر شد. ویکتور اوربان هوادار پوتین در مجارستان پیروز شد و هم اکنون احتمال پیروزی حزب پوپولیست راستگرای “برادران ایتالیا” در انتخابات پیش رو در این کشور زیاد است.
مجموع آرا احزاب پوپولیست در انتخابات ماه مارس ۲۰۱۸ در کشورهای اروپایی
خط سیاه کلفت = پوپولیستها در قدرت در سال ۲۰۰۰
خط سیاه باریک + پوپولیستها در ائتلاف
خط سیاه کلفت = پوپولیستها در قدرت در سال ۲۰۱۷
خط سیاه باریک+ پوپولیستها در ائتلاف
علت اصلی این رشد را باید در ناکامی احزاب اصلی از قبیل چپ و راست میانه در پاسخ گویی به نگرانیهای رایدهندگان از راه راهبردهای مناسب جستجو کرد. در اروپا و آمریکا بسیاری از رایدهندگان پشتیبان پوپولیستها خواستار گذر از سیاستهای موجودند که به باور آنان جایگاه فرهنگی و اقتصادیشان را تهدید میکند. آنان باور دارند که سیاستمداران در پاسخگویی به مشکلات ناشی از مهاجرت، تجارت آزاد، همکاریهای بینالمللی و پیشرفتهای تکنولوژیک ناتوان ماندهاند[۱]. البته باید افزود که در مورد مهاجرت نژادپرستی در بسیاری از این کشورها به این بحران دامن زده است.
جغرافیای پوپولیسم در اروپا
۱- شرق اروپا:
در این منطقه در سال ۲۰۱۷، پوپولیستها بیشترین قدرت را در اختیار داشتهاند. در ۷ کشور بوسنی، بلغارستان، جمهوری چک، مجارستان، لهستان، صربستان و اسلوواکی دولت در اختیار این احزاب بود. ۲ کشور در ائتلاف با پوپولیستها و احزاب پوپولیستی در ۳ کشور در جایگاه اپوزیسیون بهسر میبردند.
۲- اروپای غربی:
در این منطقه احزاب پوپولیست شمار کمتر و نسبت به شرق اروپا از قدرت نازلتری برخوردارند. در سال ۲۰۱۷ بطور متوسط ۱۳ درصد آرا به این احزب تعلق میگرفت که نسبت به سال ۲۰۰۰، از ۴ درصد رشد برخوردار بود. در همان سال قدرت دولتی تنها در دو کشور در دست پوپولیستها و در اتریش و سویس بخشی از ائتلاف بودهاند.
۳- جنوب اروپا:
پوپولیستها در سال ۲۰۱۷ در جنوب اروپا قدرتمند بودهاند. دولت در یونان، در اسپانیا و در انتخابات سال ۲۰۱۸ در ایتالیا در اختیار پوپولیستها قرار داشت.
بهطور کلی احزاب پوپولیست در سال ۲۰۱۷، در جنوب اروپا به ایدئولوژی چپ گرایش داشتهاند. آنها به رای دهندگان قول دادند با فساد مبارزه و در برابر نخبگان اقتصادی بایستند.[۲]
۴- شمال اروپا:
در حالی که پوپولیسم در اروپای شمالی از اقبال چشمگیری برخوردار نبوده است اما سهم آرا آنان در انتخاباتهای اخیر درخشیده است. در سوئد حزب مهاجرستیز دمکرات سوئد سومین حزب در این کشور بوده و پیش بینی میشد در انتخابات سال ۲۰۱۸ قدرت بیشتری بدست آورد. در دانمارک حزب دستراستی حزب مردم دانمارک دومین حزب کشور شد و نقش مهمی در ثبات دولت ایفا مینمود. پوپولیستها در کشورهای فنلاند و نروژ نیز از وزنه سیاسی شایان توجهی برخوردار بودهاند.[۳]
پیشبینی میشود که احتمالا احزاب پوپولیست اروپایی در آینده، سیاستهای عمومی کشورها را بهطور رادیکال دگرگون سازند. بسیاری از آنان در پی تضعیف و یا انحلال نهادهای بینالمللی از جمله اتحادیه اروپا، برگزیدن سیاستهای حمایتی به مثابه داروی همه دردها، محدودیتهای شدید علیه مهاجرت برای پاسخگویی به دل نگرانیهای فرهنگی و از دست رفتن هویتهای ملی اروپاییاند. در برخی از کشورها پوپولیستها در اجرای برنامههای بالا کامیاب و در برخی دیگر میکوشند به احساسات ملیگرایی دامن زنند.
پوتین بر پیروزی بسیاری از این احزاب حساب باز کرده است. بسیاری از پوپولیستها در دو قطب جهانی دیکتاتوری و دمکراسی در کنار دیکتاتوری جای میگیرند. بنابراین این متجاوز میکوشد با فشارهای گوناگون بر اروپا از جمله تشدید بحران انرژی و در نتیجه افزایش تورم به پیروزی این احزاب یاری رساند.
۲- فاشیسم رژیم ولایی
جمهوری اسلامی از آغاز از جمله با اجرای قوانین اسلامی به رژیمی شبهفاشیستی تبدیل شد که بارزترین آن نشاندن ولی فقیه در راس حکومت بود و با اختیارات فراتر از موسولینی رهبر ایتالیا در دوران تسط فاشیسم نمایان شد. بارزترین نشانههای فاشیستی رژیم ولایی در یهودیستیزی و زنستیزی و صدور انقلاب بود که هدفش تشکیل حکومت اسلامی در جهان در زمان خمینی و یا تشکیل تمدن اسلامی در زمان خامنهای ترسیم میگردد. دگراندیش و بهاییستیزی از دیگر ویژگیهای فاشیسم ولایی است که در هر دو دوره خمینی و خامنهای برجسته بوده است. جزئیات فاشیسم در رژیم ولایی را در مقاله “خمینیسم، خامنهایسم و یرواند آبراهامیان” بیان داشتهام.
خامنهای در دو دوره تلاش کرده است که رئیس جمهوری که فکرش با فکر وی نزدیکی دارد بر سر کار آورد. اولین تجربه احمدینژاد بود که با تقلب در انخابات سال ۸۴ و کودتا در سال ۸۸ به کاخ ریاست جمهوری راه یافت. این رئیس جمهور از ویژگیهای تمامعیار فاشیستی برخوردار بود. نفی هولوکاست، سرکوب شدید دگراندیشان و برگزیدن راهبردهای پوپولیستی و در آخر گردنکشی در برابر ولیامر مسلمین جهان وی را از دیگر رئیس جمهورها متمایز ساخت.
به نظر میرسد با نصب رئیسی به ریاست جمهوری و یکدستکردن قدرت، خامنهای به آروزی دیرینهاش یعنی داشتن دولتی دلخواه و مجلسی گوش به فرمانتر دست یافته است که “اندیشههای” رهبر در مورد اقتصاد مقاومتی، تشدید آمریکا و اسرائیلستیزی و نگاه کامل به شرق را عملی سازد.
این رئیس دولت عضو هیات مرگ، که به گفته روحانی به جز اعدام و زندان تجربه دیگری در کارنامه ۴۰ و چند سالهاش موجود نیست، تاکنون جز تشدید بحرانهای اقتصادی، محیط زیستی و سرکوب بیشتر آزادیهای فردی و اجتماعی و کرنش در برابر پوتین و فشارهای اقتصادیاش از جمله ربودن بخش مهمی از بازار نفت و فولاد کشور دست آورد دیگری نداشته است.
مشارکت نظامی احتمالی در تجاوز پوتین به اوکراین و همکاری با دادگاه نمایشی محاکمه اسیران اوکراینی به اتهام ارتکاب به جنایات جنگی از دیگر جنبههای وابستگیهای استعماری به دولت روسیه است! [۴]
در این میان تشدید تبعض و سرکوب زنان در دوران تازه، شایان توجه است. بهجز محدودیتهای شدید در مورد سقط جنین، غربالگری، ممنوعیت توزیع رایگان اقلام پیشگیری بارداری و ممنوعیت فروش این اقلام در داروخانهها بدون تجویز پزشک برای تولید مثل اجباری زنان مطابق میل ولی مطلقه فقیه، میتوان از سرکوب وحشیانه مخالفان حجاب اجباری، ممنوعیت ورود این زنان به برخی از مکانهای عمومی از جمله فرودگاه شیراز[۵]، حذف تصاویر زنان بیحجاب از قبور بهشت زهرا و سرانجام ممنوعیت مشارکت آنان در تبلیغات تجاری نام برد که تنها در دولت طالبان افغانستان رایج است.
برخورد وحشیانه ماموران گشت ارشاد با زنان مخالف حجاب اجباری
افزایش شمار اعدامها حداقل یک نفر در روز در شش ماه گذشته[۶] شامل برخی از مخالفان سیاسی، دستگیریهای گسترده از کنشگران، هنرمندان و منتقدین نمایانگر این واقعیت است که فاشیسم ولایی با افزایش مخالفتهای صنفی و سیاسی، هر روز عریانتر میگردد.
فاشیسم خامنهای امروز همچون راست افراطی و برخی از احزاب پوپولیست در اروپا در کنار جبههی دیکتاتوری جهان به سرکردگی پوتین و شی جین پینگ قرار گرفته است و در آرزوی نابودی جبهه سوسیالدمکراسی و لیبرالدمکرسی به سر میبرد. نشانههای این گرایش را میتوان از جمله در تمجید خامنهای از تجاوز پوتین به اوکراین و خبرهای جستوگریختهای جستجو کرد که از امکان مشارکت این دیکتاتور دینی در این جنگ خانمانسوز حکایت دارد.
تلاش خامنهای به دستیابی به تواناییهای هستهای اتمی بدون در نظر گرفتن منافع ملی با صرف هزینههای نجومی برای تشکیل “تمدن اسلامی” همچون آروزهای موسولینی در برقراری مجدد دوران طلایی روم باستان، ویژگی دیگر فاشیسم ولایی است.
کشورهای دمکراتیک و دمکراسیخواهان جهان در موقعیت تاریخی مهمی بهسر میبرند. جبهه دمکراسی با چالش جبهه دیکتاتوری شامل پوتین و شی جین پینگ، بسیاری از پوپولیستهای راست و چپ و فاشیسم ولایی و طالبانی روبروست. همکاری و همیاری نیروهای دمکراسیخواه داخلی و خارجی علیه دیکتاتوری از اهمیت شایان توجهی برخوردار است.
مرداد ۱۴۰۱
mrowghani.com
——————————————————-
[۱] - Melissa De Witte, Populism is a political problem that is putting democracy at risk, Stanford scholars say, Stanford, March 11, 2020
[۲] - Tony Blair Institute.
[۳] - همان جا
[۴] - «ابراز تمایل ایران» برای مشارکت در «محاکمه» اسیران اوکراینی، رادیو فردا، سوم مرداد ۱۴۰۱
[۵] - ورود افراد «بدحجاب» به فرودگاه شیراز ممنوع شد، رادیو فردا، سوم مرداد ۱۴۰۱
[۶] - بیانیه عفو بینالمل و بنیاد عبدالرحمن برومند، موج دهشناک اعدامها در ایران باید متوقف شود، ایران امروز ۲۷/۰۷/۲۰۲۲