در شرایط بحرانی ایران و بنبست خامنهایستها در حل مشکلات مردم، سخنرانی تازه آقای رضا پهلوی و واکنشها به آن جنجالآفرین شد. در حالی که هواداران مشروطه و سلطنتخواه تمام قد از مواضعاش پشتیبانی کردهاند اما این سخنرانی گونهای از جنگ قدرت میان مشروطهخواهان و جمهوریخواهان را برانگیخته است.
- رضا پهلوی در حالی که بارها تاکید کرده است مایل به رهبری و اداره کشور پس از فروپاشی نیست در این سخنرانی در جایگاه “رهبر” اعتراضات مردمی ظاهر میشود. از جمله از نیروهای ارتشی میخواهد به مردم به پیوندند. نیروهای سرکوبگر را تهدید به مجازات میکند اما از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کرده توپ را در زمین گروههای اپوزیسیون خارج کشور میاندازد و از آنها میخواهد که سازوکاری برای تصمیمگیری و ایجاد هماهنگی میان اعتراضات، اعتصابات و فراخواهانها تشکیل دهند.[۱]
- رضا پهلوی در یکی از سخنرانیهای پیشین مخالفتش را با نظامهای موروثی و غیرانتخابی اعلام کرده اما در مورد مادامالعمری رهبر سخنی به میان نیاورده است. این عدم شفافیت باتوجه به رژیمهای مادائمالعمر سلطنتی و دینی در ایران و استبداد ناشی از آن، به درستی، بیاعتمادی نسبت به هدفهای این کنشگر را در میان بسیاری از دمکراسی خواهان و گرایشهای جمهوری خواه برانگیخته است.
رضا پهلوی در سخنرانیاش از ایلات که شاید وجود خارجی پررنگی در ترکیب جمعیتی کشور ندارند سخن میراند اما فراموش میکند که اقوام کشور که دهها میلیون از جمعیت کشور را تشکیل میدهند دارای خواستههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گوناگونیاند که همواره سرکوب شده است. به جرآت میتوان گفت بدون توجه به این خواستهها و برآورده کردنشان در چارچوب ایرانی یک پارچه، تشکیل دولتی دمکراتیک و سکولار امکانپذیر نیست.
گروههای جمهوریخواه و برخی از کنشگران خارج کشور از جمله از برخی سلطنتطلبان هوادار رضا پهلوی نیز ناخرسنداند و به درستی برخوردهای غیر دمکراتیک و غیر خودی ستیزانه آنان را در حالی که نه به داراست و نه به بار، نشانهای از گرایشات اقتدارگرایانه این گرایش فکری به شمار میآورند.
- در واکنش به سخنرانی رضا پهلوی که به مواردی از آن اشاره رفت، شش سازمان جمهوریخواه با انتشار بیانهای وی را به تلاش برای “مصادره” اعتراضات، و در “قامت رهبر” ظاهر شدن “با رویکرد پوپولیستی” که فرمان “بسیج” داده است متهم ساختهاند.[۲]
بیانیه، رضا پهلوی را به “حذف اپوزیسیون”، پروژه “رهبر تراشی” تمامیتخواهی و تخریب “جریانهای جمهوریخواه دمکرات” متهم ساخته و چهار کانال خارج کشور که برنامههای خود را برای پخش سخنرانی نامبرده قطع کردهاند مورد سرزنش قرار دادهاند.
انتقادات و اتهامات بالا در حالی مطرح میشود که این شش گروه هر چند همه جمهوریخواهاند نتوانستهاند حداقل از میان خود یک سخنگوی مورد اعتماد معرفی نمایند. آیا تلویزیونهای پربیننده خارج کشور با چه کسی میتوانند به نام نماینده جمهوریخواهان و برای بیان مواضعشان مصاحبه داشته باشند؟ و آیا وجود شش گروه جمهوریخواه با نامهای متفاوت اما با هدفهای مشابه در میان مردم و کنشگران سردرگمی ایجاد نمیکند؟
در این بیانیه از “همکاری در صفوف اپوزیسیون” سخن به میان آمده است و در جای دیگر همین بیانیه “همکاری و ائتلاف” به “طیفهای همگرا” محدود شده است. آیا این معیار دوگانه مانع ائتلافهای حداقلی در میان گروههای اپوزیسون نیست؟
و سرانجام جمهوریخواهان آمادگیشان را برای “توافق بر سر پرنسیبهای دموکراتیک و الزامات گذار از جمهوری اسلامی” ابراز داشتهاند آیا در این مورد تاکنون از آقای رضا پهلوی، مشروطهخواهان و گروههای دیگر دعوتی به عمل آوردهاند؟
مخالفت شش سازمان جمهوریخواه با تشکیل حکومتهای مادامالعمر قابلفهم است اما این گروهها برای پیشگیری از مادامالعمری و غیر دمکراتیک شدن نظام جمهوری مورد دلخواهشان چه سازوکاری پیشنهاد میکنند؟
شوربختانه مواضع آقای رضا پهلوی و شش گروه جمهوری خواه در مورد همکاریها و همگراییها دلسرد کننده است. چنین به نظر میرسد حداقل در کوتاه مدت نمیتوان امیدی به ائتلافهای حداقلی میان گروههای اپوزیسیون خارج کشور داشت. این در حالی است که سازمانهای حقوق بشری خارج کشور بهترین کارکرد را در این زمینه داشتهاند. ای کاش منافع ملی بر منافع ایدئولوژیک، گروهی و شخصی ارجهیت مییافت و کنشگران خارج کشور میتوانستند در فرآیند خیزشهای مردمی و تشکیل جنبشی ملی برای گذار از جمهوری اسلامی نقشی ایفا نمایند.
خرداد ۱۴۰۱
mrowghani.com
———————
[۱] - سخنرانی و کنفرانس خبری رضا پهلوی، ایران امروز، دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۱،
[۲] - پروژه رهبر تراشی، راه رهایی مردم از شر جمهوری اسلامی نیست، جمعه ۱۰ ژوین ۲۰۲۲
■ آقای روغنی گرامی، ضمن تایید نکاتی که شما مطرح کرده اید به گمان من اطلاعیه ۶ سازمان سیاسی جمهوریخواه دارای سه ایراد عمده هست:
۱. اینکه تلویزیونهای مهم فارسی زبان خارج کشور مصاحبه او را پخش کردهاند ایراد رضا پهلوی نیست. تلویزیونها در همه دنیا بر اساس اولویتهایِ خبری به پخش خبر یا پخش زنده خبر می پردازند. اگر هم امضا کنندگان معتقدند این کار اشتباه بوده، ایراد را باید به آن تلویزیونها بگیرند.
۲. اینکه این اعلامیه القا کند که گویا محافلی سیاسی در کشورهای خارجی پشت رضا پهلوی هستند، هرچند جنبههایی از واقعیت را دارد اما این لزوما نشانه ضعف یک سیاستمدار نیست. همه قدرتهای خارجی وقتی ببیند یک نیروی سیاسی جایگاه مهمتری در سیاست کشورش اخذ کرده، از او یا آن نیرو حمایت میکنند. چنانکه اگر این ۶ سازمان مورد حمایت کشورهای خارجی قرار گرفته بودند، آن را نشانه قدرت و اعتبار بینالمللی و منطقهای خود میدانستند نه ضعف. اگر هم این دوستان اعتبار رضا پهلوی را برعکس بخاطر مطرح شدن یا به اصطلاح لانسه کردن از سوی محافلی در کشورهای غربی یا منطقه میدانند که این نیز تا حد زیادی وارونه دیدن موقعیت سیاسی اوست.
۳. گفته اند او حق نداشته دیگر نیروهای سیاسی اپوزیسیون را نادیده بگیرد. البته خوب است که یک نیروی سیاسی دیگر جریانهای سیاسی را در نظر بگیرد، اما هر نیروی سیاسی بر اساس برداشتی که از وزن سیاسی خود دارد (درست یا نادرست) با دیگر نیروهای اپوزیسیون وارد گفتگو میشود یا آنها را نادیده میگیرد، در این مورد نمیتوان اصولا از منظر «حق» وارد شد و گفت فلان کس حق دارد یا ندارد. در عرصه رقابتهای سیاسی وزن و تاکتیکهای سیاسی تعیین کننده است، نه حق. اصل این است که همه حق دارند راه و روش مبارزه سیاسی خود را انتخاب کنند.
نهایتا اینکه خود این اعلامیه که شتابزدگی از سر و روی آن میبارد، به اختلاف میان اپوزیسیون جمهوریخواه و سلطنتطلب دامن میزند و ازآنجائیکه رضا پهلوی در این اعلامیه مورد نقد چندان اصولی و منصفانهای قرار نگرفته، به نوعی به نفع رضا پهلوی تمام می شود.
با احترام/ حمید فرخنده
■ نگارنده بعداز عمری فعالیت اجتماعی، از بر خورد جناب م. روغنی واقعا شگفت زده شده ست. ایشان کنش و واکنشهای طرفداران حکومت پادشاهی با تمام فحاشیها، تهدیدها، دروغها و تحریفها نسبت به عملکرد حکومت گذشته و پهلویها و کسانی که با حکومت دیکتاتوری پادشاهی مبارزه و در انقلاب ۱۳۵۷ شرکت داشتند تا سخنرانیهای «زنجیرهای » آقای رضا پهلوی را امری عادی میداند. ولی در مورد جمهوری خواهان با یک چرخش نوک قلم آنها را به «واکنش جنجالی» توصیف میکند. برای اینکه تذکرم جانبدارانه نباشد. سعی میکنم در دو مولفه بحث را دنبال کنم.
* اول جنبش جهانی جمهوری خواهی با انقلاب کبیر فرانسه کلید خورد و مردم به حق رای و حاکمیت غیر مستقیم / نمایندگی /وکالتی رسیدند. در بسیاری از کشورهای جهان این شیوه ی حکومتی پا گرفت و با کیفیتهای متقاوت و درجات مختلف دموکراسی.. جمهوریخواهان جهان در تئوری و آرمانی از فرانسه، آمریکا، آلمان، ایتالیا، اتریش، سوئیس، کانادا و نطائر اینها الهام گرفتهاند. البته، در جهان، حکومتهای جمهوری در تمام قارهها وجود دارد که بعضی، جز خودکامگی اثری از مردم سالاری و قانونمداری در آنها نیست. اینها نمیتوانند اساس جمهریخواهی و نقش مردم و قانون اساسی در جمهوری فرانسه، آلمان، آمریکا، کانادا، فنلاند و... را زیرسئوال ببرد. جنبش جمهوریخواهی در ایران بعداز فروپاشی حکومت پاشاهی مطلقه در سال ۵۷ مردم منتظر مجلس موسسان و قانون اساسی جدید بودند ولی دروغها و ترفندها و خیانتها و و خرابکاریهای حکومت تقلبی «جمهوری» اسلامی که یکی از انواع به درد نخور «جمهوری» در جهان ست نیروهای طرفدار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی برای جایگزینی حکومت ولایت فقیه گردد« اتحاد جمهریخواهان ایران » را تشکیل دادند نکارنده یک از امضاء کنندگان آن بود.
* دوم جنبش جهانی مشروطه خواهی بعداز انقلاب کبیر فرانسه ولولهای در اروپا افتاد و حکومتهای امپراتوری و اشرافی خود را کمی جمع و جور کردند تا کاخها و قدرت خود را حفظ کنند. جنبشهای حق رای، اعتراضات و اعتصابات علیه اشراف و کارفرمایان برای مشارکت در امور اجتماعی بالا گرفت. ابتدا مردان توانستند حق رای بگیرند که بتدریخ در دههی اول و دوم قرن بیستم زنان نیز به کسب حق رای رسیدند. مهمترین دستاورد این مبارزات محدود و مشروط کردن اختیارات و قدرت پادشاهان و دربار بود. بهمین دلیل بعضی از حکومتهای پادشاهی و امپراتوری به حکومت پادشاهی پارلمانی یا مشروطه سلطنتی معروف شدند که در راس آنها انگلیس، هلند، اسپانیا، سوئد، نروژ، دانمارک، ژاپن و.... میباشد. واقعیت این است که کشورهای مشروطه سلطنتی فرق چندانی با حکومتهای جمهوری ندارند؛ اختیارات رئیس جمهور و شاه و ملکه را قانون تعیین میکند. پادشاه و دربار امری موروثی ست. تجربه آلمان جالب ست که تا پایان جنگ جهانی اول هنوز حکومت امپراتوری را حفظ کرده بود که بعداز شکست آلمان در جنگ، این کشور نیز حکومت جمهوری را انتخاب کرد. البته در بسیاری از حکومتهای پادشاهی و امپراتوری با کمی تغییرات صوری، پادشاهان و امراء و رهبران با همان سیاق سابق سُنتّی تمام قدرت یا بیشتر ِقدرت را در اختیار داشتند یا دارند که اعتنائی به نهادینه شدن رای مردم و نقش مردم در قدرت و مشارکت غیر مستقیم در امور ندارند. اینها نمیتوانند نقش مثبت حکومتهای مشروطه سلطنتی را کم رنگ کنند.
جنبش مشروطه ایران یکی از پیشروترین جنبشهای مترقی و ضد استبدادی بوده که شوربختانه بدلایل زیادی پا نگرفت و بخصوص بعداز قانون ملی شدن صنایع نفت ایران، در داخل و خارج مورد حمله نیروهای تمامیت خواه «بی علاقه» به مشروطه و دموکراسی قرار گرفت که با کودتای نظامی ۲۸ مرداد مسیر حکومت پادشاهی مطلقه هموار شد که در انقلاب ۵۷ فروپاشید. امروز تلاش برای بازگرداندن حکومت پادشاهی تحت لوای «مشروطه خواهی » نمیتواند بیپاسخ و واکنش باشد.
آقای رضا پهلوی و طرفداران ایشان اگر نتوانند برای ظهور و سقوط حکومت پادشاهی پهلویها تحلیل و چرائی دُرستی به مردم ارائه کنند که مسئول اصلی و خودخواسته ی جامعه ی ایران بعداز کودتای ۱۲۹۹ ایران بودهاند. طبیعی ست که بجای همگرائی نیروها، اختلاف نظرها در مورد حوادث تاریخی موجب پراکندگی مردم که عمری با حکومتهای تمامیت خواه دست و پنجه نرم کردهاند روبرو خواهد شد. بر عکس تحلیل درست و صادقانه از واقعیتهای مثبت و منفی تاریخی مورد اقبال اکثریت شریف و صاددق ایرانی قرار خواهد گرفت. ملاک نباید طرفداران حکومت گذشته و کنونی باشد که یکی پس از دیگری نا کار آمدی خود را به اثبات رساندند.
با احترام بابک مهرانی/ اتحادجمهوریخواهان ایران
■ آقای مهرانی گرامی، توضیحات و ادبیات شما در پاسخ به نکات مطرح شده توسط آقای روغنی نه تنها کمکی به تفاهم و تشنجزدایی میان جمهوریخواهان و سلطنتطلبان نمیکند، که بدآن نیز میافزاید. «سخنرانیهای زنجیرهای رضا پهلوی» و گفتن اینکه «بر عکس تحلیل درست و صادقانه از واقعیتهای مثبت و منفی تاریخی مورد اقبال اکثریت شریف و صاددق ایرانی قرار خواهد گرفت. ملاک نباید طرفداران حکومت گذشته و کنونی باشد که یکی پس از دیگری ناکارآمدی خود را به اثبات رساندند.» آیا خود گویای توهین به رضا پهلوی و توهین به طرفداران سلطنت و طرفداران نظام حاکم، علیرغم اختلافات سیاسی که به عنوان یک جمهوری خواه من و شما با آنها داریم، نیست؟
با احترام/ حمید فرخنده
■ با درود به آقای بابک مهرابی
دوست عزیز اگر تشکیل ائتلافهای حداقلی میان گروههای گوناگون اپوزیسیون را منوط به برخورد هر گروه سیاسی به گذشتهاش کنیم به روند تشکیل این ائتلافها یاری نخواهد رساند، به ویژه آنکه در مورد گذشته هر سازمان سیاسی خوانشهای متفاوتی وجود دارد که لزوما مورد توافق همگان نیست. به باور نگارنده اصرار بر این رویکرد هیچگاه حتی به انتشار بیانیهی سادهای در مورد نقض حقوق بشر در ایران با امضای کلیه گروهها نیز منجر نخواهد شد. سازمانهای حقوق بشری خارج کشور با همکاری با یکدیگر از جمله موفق شدند “دادگاه بینالمللی مردمی آبان” را با موفقیت کامل تشکیل و به انجام رسانند. در این همکاری هیچ سازمانی از دیگران نپرسید پیشینه فعالیت سازمانی آنها چه بوده و در مورد رژیم آینده چه مواضعی دارند. پراکندگی و انزوای گروههای جمهوریخواه میتواند به افزایش محبوبیت رضا پهلوی و گرایشهای مشروطه خواهی در ایران بیانجامد!
با احترام م. روغنی
■ رضا پهلوی مأیوس شده است و در شکل رهبر مردم سخنرانی میکند و برنامه چگونگی مبارزه و جایگزینی نظام را تعریف نکرده است، همه با هم خمینی هم از این طیف بود، اما او پشتوانه میلیونی داشت اما ایشان ندارد. جنبش ناراضیان پشتوانه رضا پهلوی نیست و تنها خشم از حکومت اسلامی است و شعار «رضا شاه روحت شاد» ورد زبان است و دلیلش سرکردگی نیست. رضا پهلوی طرفدار پمپئو و ترامپ و با پشتوانه این نیروها و کشورهای مجاور خود را به نمايش گذاشته، غافل از این که مجاهدين با همين سیاست اما منسجمتر دستاندرکارند. پس اگر جموریخواهان دمکراتیک و ملی و نیروهای چپ و در داخل ایران اصلاحطلبان و روشنفکران، زنان، معلمان، کارگران و دانش پژوهان با هم برای گذر از دیکتاتوری متحد شوند گامی بس مطمئنتر و بدون وابستگی برای استقلال کشورمان خواهد بود.
با سپاس محمد پوردوئی
■ با سلام. “اتحاد بیرونی” قبل از “انسجام درونی” کار خطرناکی است! به عنوان مثال، “سوسیالدموکراتها” اول باید انسجام درونی پیدا کنند و سپس به اتحاد بیرونی با “دیگر جمهوریخواهان” فکر کنند. وقتی “سوسیالدموکراتها و دیگر جمهوریخواهان” انسجام درونی پیدا کردند، میتوانند به اتحاد با “مشروطهخواهان” فکر کنند. ...
با احترام. حسین جرجانی.
■ من دقیقا با سه نکته آقای فرخنده موافقم و مایلم دو موردش رو از نگاه خودم تکمیل کنم:
۱. مرتبط کردن «پوشش زنده و همزمان چند کانال تلویزیونی» با به اصطلاح «پروژه رهبرتراشی» در این بیانیه مرا به یاد جوانیم انداخت که با بدبینی به ژورنالیسم حرفهای پشت هر اتفاقی دستهایی رو میدیدم که پروژهای را دنبال میکردند. آیا نویسندگان بیانیه امروزه روز واقعا میخواهند تداعی کنند که کسانی به طور هماهنگ افسار بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و من و تو را در دست دارند و آنها را به راحتی در خدمت سیاستهای خود در میآورند؟
۲. به نظرم، ابراز این واقعیت که آبی با این «اپوزیسیون» خارج از کشور برای مردم ایران گرم نمیشه و اپوزیسیون واقعی همون مردم معترض داخل ایرانند، آشکارا به نویسندگان بیانیه برخورده است. نمیخواهم بگویم که حتما این برداشت عین واقعیت هست، اما به نظرم سیاست ورزی با تبختر حتما راه به جایی نمی برد.
امضا: سعید ت.، یک جمهوری خواه سوسیال دمکرات. اتحاد جمهوری خواهان از سازمانهای مورد توجه من است.
■ دوستان جمهوریخواه منتقد رضا پهلوی بهتر است به جای کوبیدن او کمر همت ببندند و یک آلترناتیو متحد جمهوری خواه تشکیل دهند. این که اپوزیسیون چپ و جمهوریخواه در چهل سال گذشته نتوانسته است در جبههای گردهم آید نشان از ناتوانی همهی آنهاست و چون هیچگاه نکوشیدند علل آن را واکاوی کنند در اینده هم نخواهند توانست. شاهزاده درست میگوید که رهبران جنبش از درون پیکارهای درون کشور پدیدار خواهد شد او خود را هماهنگ کننده مینامد و نه رهبر اما این دلیل نمیشود دست روی دست بگذارد و هیچ نگوید و هیچ نکند از جمهوری خواهان باید پرسید اگر پس از سرنگونی رژیم مردم ایران مانند اسپانیا و کامبوج خواهان پادشاهی دمکراتیک شدند این گزینش مردم را می پذیرند؟ اینان بهتر است به جای حمله به رضا پهلوی نیروی خود را صرف نبرد با رژیم کنند و از تفرقه افکنی در صف اپوزیسیون بپرهیزند.
ب.آذرمینا
■ ممنون از مقاله خوب شما جناب روغنی. متاسفانه داستان اپوزیسیون خارج از ایران غمانگیز است. در عین حال بیانکننده روحیه تکروی، خود بزرگبینی، و نداشتن فرهنگ همکاری ما ایرانیان است.
پیروز باشید. منیره