ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 12.06.2022, 10:13
خشونت‌زدائی، عاملی مفقود‎ ‎در ‏تغییر ساختار

عباد عموزاد

بسیاری معتقدند که همیشه بایستی به ‏‏”مبارزه‌ی بدون خشونت” به عنوان یک تابوی ‏غیرقابل تغییر نگاه کرد. هرگاه هدف جنبش ‏این باشد و بماند که «شاه» را جانشین ‏‏«ملایان» کند، مبارزه از آغاز تا پایان ‏خشونت‌آمیز می‌شود. زیرا وقتی قدرت هدف می‌‏گردد، زور تنها روش سازگار با آن می‌شود. ‏بدیهی است طرفین نزاع، بنابر توان و اسباب ‏در اختیار، خشونت به کار می‌برند. خشونت نیز ‏به نزاع پایان می‌بخشد؛ بدین سان که با‏زور بی‌زور را از پا در می‌آورد.‏

اما در قلمرو سیاست و به‌طور مشخص در ‏رویاروئی با رژیم جنایت‌کار، وقتی آزادی ‏هدف می‌شود، خشونت زدائی تحقق می‌یابد با ‏به‌کار بردن روشهای زیر:‏

خشونت زدائی به قصد از کار انداختن قوای ‏سرکوب رژیم از راه:‏

● افشای جنایتها و فسادهای رژیم و ‏مافیاهای نظامی – مالی،
● سلب مشروعیت دینی و اخلاقی از ‏روشهای سرکوبگرانه،
● شرکت دادن جهانیان در مبارزه با ‏خشونتهای رژیم، مانند اعدام و ‏شکنجه و شکستن شخصیت انسان و...‏

شناسائی تبعیض‌ها (تبعیض به زیان زنان ‏و کارگران و... و تبعیض‌ها به‌سود روحانیان ‏دولتی و سرکوبگران و مافیاها) و مبارزه با ‏این تبعیض‌ها به ترتیبی که موانع شرکت در ‏جنبش همگانی، در سطح جامعه، از میان ‏برداشته شوند.‏

وقتی آزادی هدف می‌شود، پندارها و ‏گفتارها و کردارهای یکایک شرکت کنندگان در ‏جنبش می‌باید از خشونت خالی شوند. شعارهای ‏گویای زندگی در استقلال و آزادی می‌باید ‏جانشین شعارهای گویای مرگ (مرگ بر...)‌ها ‏شوند. نه تنها به این دلیل که «مرگ بر» ‏خشونت و بیانگر ادامه نظام سیاسی مبتنی بر ‏میراندن است بلکه به این دلیل نیز که «مرگ ‏بر» ابراز انزجار و خشم و کینه است و زنده ‏باد آزادی و استقلال و جمهوریت مردم، اظهار ‏عزم به بنای جامعه باز و تحول پذیر، جامعه ‏انسان‌های مستقل و آزاد است. بدین قرار، ‏شعارها می‌باید بیانگر حقوقی باشند که ‏تمامی مردم ایران از آنها بر خوردار می‌‏شوند.

برای مثال، «جمهور مردم آری، ولایت ‏مطلقه فقیه نه» و یا «استقلال، آزادی، ‏جمهوری ایران» و یا «رشد بر میزان عدالت ‏اجتماعی آری و ویرانگری بر میزان ستم ‏گستری نه» و یا عدالت اجتماعی آری ‏‏(برخورداری زنان از منزلت و کارگران و ‏دیگر اقشار، هم حقوق خود بعنوان انسان و ‏هم از منزلت و امکان برابر بر کار و حاصل ‏آن و هر قوم از حقوق فرهنگی و غیر آن) و ‏ستم گستری نه»

مبارزه با ضد اطلاعات رژیم (دروغ‌سازی‌ها ‏و دروغ پراکنی‌ها) که با موفقیت نسبی در ‏حال انجام است. این مبارزه وقتی موفقیت ‏کامل پیدا می‌کند که مبارزان، خود به ضد ‏اطلاعات نپردازند. یعنی حقیقت را با دروغ ‏در نیامیزند و خلاف حقیقت را نسازند و ‏انتشار ندهند.‏

تشکیل پرونده جنائی برای آمران و ‏مأموران سرکوب‌گری‌ها. با توجه به اهمیتی ‏که نقش جامعه جهانی و افکار عمومی جهانی ‏بدست آورده است، تشکیل پرونده جنائی قابل ‏ارائه به دادگاه جنائی بین‌المللی، کاری ‏بسیار بزرگ و سخت تعیین‌کننده است. در حال ‏حاضر، دولتهای خارجی در پی جستن و بکار ‏بردن این و آن دست‌آویز فشار و تهدید ‏هستند. اما وقتی مردم ایران خواستار تعقیب ‏جنائی استبدادیان می‌شوند:‏

● این رژیم است که از حامیان خود ‏محروم می‌شود.‏
● مردم ایران هستند که از تحریم‌های ‏اقتصادی و تهدید به جنگ و دیگر ‏فشارها که متوجه زندگی روزمره ‏آنها است، می‌رهند.‏

با توجه به نقشی که کارکنان دولت در ‏‏«انتخابات» و جنبش بعد از آن داشته‌اند و ‏با توجه به اهمیت تعیین‌کننده کادرها در ‏مدیریت امور کشور، بسط جنبش به دستگاه ‏اداری کشور، از توان سرکوبگری رژیم بسیار می‌کاهد. حمایت از کارمندان درست کار و ‏نیز افراد نیروهای مسلح که تن به سرکوبگری نمی‌دهند و بسا مورد غضب رژیم می‌شوند، در ‏وضعیت کنونی، خشونت‌زدائی سخت کارآمدی ‏است.‏

مبارزه با نابه‌سامانی‌ها و آسیب‌های ‏اجتماعی (انواع اعتیادها، انواع جرمها و ‏جنایت‌ها و خود و دیگر تخریب کردن‌ها). در ‏سطح جامعه و با مشارکت مردم، این مبارزه ‏موفق می‌شود. زیرا جامعه وقتی مصمم می‌شود ‏نظام اجتماعی خود را باز و تحول پذیرکند، ‏هم‌زمان، به خود نقش پزشک و پرستار و ‏درمانگاه و پناهگاه را می‌‎دهد. قدرت، جوان ‏را به‌مثابه نیروی محرکه یا مأمور ویرانگری می‌کند و یا خود آن را ویران می‌کند. ‏اکثریت بزرگی به مخدرها و یا به‌کار گرفتن ‏زور روی می‌آورند زیرا این نوع کارها را ‏نوعی دهن کجی و حتی مبارزه با قدرتمدارها ‏گمان می‌برند.‏

رها شدن و رها کردن از ترس‌ها که می‌‏باید با بیرون آمدن از مدارهای بسته بد و ‏بدتر همراه باشد مهمترین خشونت‌زدائی و ‏کارآمدترین روش همگانی کردن جنبش و ادامه ‏آن تا پیروزی است: مدار بسته بد و بدتر، ‏‏(رژیم و ترس از بدتر از رژیم و...) و مدار ‏بسته خشونت (اگر نکشم کشته می‌شوم، پس ‏بهتر که وارد میدان نشوم) و مدار بسته ‏روابط قوا در زندگی روزمره (اگر دست بالا ‏را نگیرم، زبون و زیر دست می‌شوم) و... ‏مدارهائی هستند که می‌باید از آنها بیرون ‏آمد تا جنبش همگانی بگردد.‏

در رویاروئی با قوای سرکوب که از هیچ ‏جنایتی روی گردان نیستند، خشونت زدائی‌های ‏زیر در ایران و در کشورهای دیگر، با ‏موفقیت اجرا شده‌اند و پیشنهاد می‌شود:‏

● انتقال حق رهبری به دیگری، برده ‏کردن خویش و خود را تسلیم ویرانگر‏ترین خشونت‌ها کردن است. در حقیقت، ‏برده کسی است که دیگری «ولی مطلق» ‏او است. او از استقلال رأی محروم ‏است. حتی اگر صاحب با او خشونت ‏به کار نبرد، محرومیت از استقلال، زور ‏ویرانگری است که او را از درون ‏ویران می‌کند. از این رو، شکوفائی ‏انسان در گرو استقلال رأی و آزادی ‏او است. بدین قرار، کارآمدترین ‏روش‌های خشونت‌زدائی، نه گفتن به ‏ولایت‎ ‎مطلقه فقیه (که بی‌کم و کاست ‏نظام برده‌داری است) و آری گفتن به ‏جمهوریت مردم است. هر ایرانی می‌‏باید بداند که تا وقتی استقلال رأی ‏نجوید، ممکن نیست رشد کند و تا ‏جامعه ایرانی از جمهور مردم ‏برخوردار نشود، جامعه مستقل و آزاد ‏و در رشد بر میزان عدالت اجتماعی نمی‌گردد.

● بر هر ایرانی است که از آزادی و ‏حقوق دیگر خود به‌طور کامل برخوردار ‏شود. کسی که از حق کار خود به‌طور ‏کامل برخوردار نیست، نیاز به رژیم ‏ندارد، خود خویشتن را تخریب می‌‏کند. برای مثال، کسی که بیکار است ‏و یا در روز، به یکی دو ساعتی کار ‏با مزدی ناچیز تن می‌دهد، تخریب می‌‏شود. کسی که نمی‌تواند نظر خود را ‏اظهار کند، تخریب می‌شود و ‏برخورداری از همه حقوق، نیازمند ‏خلاصی از رژیم سرکوبگر نیست. بسا از ‏میان برخاستن این رژیم، نتیجه ‏برخورداری کامل از حقوق است. توضیح ‏این که در خانواده، وقتی رابطه‌ها ‏بر میزان حقوق برقرار می‌شوند، بخش ‏بزرگی از خشونت ویرانگری از میان می‌رود که جامعه ایرانی را رنجور ‏ساخته است. تنها این یک خشونت ‏زدائی از قلمرو مداخله رژیم و بنا ‏بر این از توانائی سرکوبش بسیار می‌‏کاهد.

● مقام اول امر دهنده، می‌باید ‏به‌عنوان مجرم اصلی معرفی و مدارک در ‏باره مجرمیت او و دستیارانش جمع‌آوری شوند.

● اما از آنجا که مأموران جنایت‌پیشه ‏هستند که سبب می‌شوند آمرانشان ‏جنایت را روش حکومت‌گری کنند، ‏شناسائی و تعیین هویت آنها نیز ‏کاری ضروری است. با توجه به تحول ‏قوانین و رفتارهای قضائی در جهان، ‏این شناسائی‌ها امکان می‌دهند که ‏آمران و مأموران جنایت در هیچ کجای ‏جهان نتوانند خود را پنهان کنند و ‏از تعقیب قضائی بگریزند.‏

جنبش‌کنندگان همواره می‌باید عمل باشند ‏و هیچگاه نباید واکنش آمران و مأموران ‏سرکوب شوند. نه وقتی رژیم خشونت تمام عیار می‌شود و نه زمانی که در باغ سبز نشان می‌‏دهد. (چنان که احتمال بسیار است که یک چند ‏از دستیاران آقای خامنه‌ای را در تقلب ‏بزرگ و سرکوب‌های سبعانه، کنار بگذارند). ‏این مأموران سرکوب در خیابان‌ها هستند که ‏همواره می‌باید عکس‌العمل جنبش‌کنندگان ‏شوند. جنبش‌کنندگانی که ابتکار عمل را از ‏دست دهند و با زورگو فصل مشترک پیدا کنند، ‏رژیم سرکوبگر را برخود مسلط کرده‌اند.‏

جنبش‌کنندگان گرفتار خشونت مأموران ‏‏«ولی جائر» نمی‌شوند اگر اختیار زمان و ‏مکان را از دست ندهند. در حقیقت، اگر آدمى ‏خود اين اختيار را از دست ندهد، هيچ قدرتى ‏نمى‏تواند آن را از دست او بستاند. توضيح ‏اينكه مكان و زمان قدرت (= زور)، هم اينجا ‏و هم اكنون، است. اما زمان انسانی که ‏آزادی را هدف می‌کند، زمان بى نهايت و ‏مكان او بى كران لااكراه (= هر جاى جهان كه ‏با قرارگرفتن در آن بتوان خشونت‌زدائى را ‏تا انحلال قدرت ادامه داد) است.

شرط پيروزى ‏روش آزادى بر روش قدرت، يكى اينست كه ‏انسان آزاد، زمان و مكان روش زور پرستان ‏را نپذیرد. زنهار! تن دادن به زمان و مكان ‏زورپرستان، پپروزى ندارد. بر فرض كه كسى ‏بتواند از حصار زور، با غلبه بر زور ‏پرستان، بيرون آيد، شكست خورده‏است. زيرا ‏به قدرت اصالت بخشيده و روش او راپذيرفته ‏و بكار برده‏است.

بدین‌سان، هر رژیمی را به مرامش می‌‏باید سنجید و با نشان دادن خالی شدن مرامش ‏از محتوای اولیه و پر شدنش از زور، می‌‏باید نزدیک شدنش را به مرگ معلوم به اطلاع ‏مردم رساند. تا هم جامعه اطمینان پیدا می‌‏کند که رژیم مردنی است و هم قوای سرکوب ‏رژیم در بکار بردن خشونت با مردم، سست ‏شوند. از این دید که بنگری، می‌بینی ‏ناتوانی نسبی رژیم حاصل بیش از ۴۰ سال ‏افشای خیانت‌ها و جنایت‌ها و فسادهای رژیم ‏و بکار بردن علامت‌های مرگ رژیم در شتاب ‏بخشیدن به انحطاط و انحلال آنست.‏

رابطه مستقیم برقرار کردن با واقعیتها ‏و استفاده از آنها در بی اثر کردن خشونت ‏سرکوبگران: استفاده بهینه از زمان و مکان، ‏منوط به اینست که واقعیت‌های موجود در هر ‏مکان و زمان شناسائی و پیشاپیش، روشهای ‏استفاده از آنها برای بی اثر کردن خشونت ‏سرکوبگران، سنجیده شوند. برای مثال، با ‏توجه به ادعای «اسلام مداری» رژیم، سنجیدن ‏پندار و گفتار و کردار سخنگویان و آمران و ‏مأمورانش به واقعیت‌ها کاری واجب و خشونت‌‏زدائی کارسازی است. در همان حال، روزهای ‏مذهبی و ملی و نیز روزهای کارگران و زنان ‏و ... بکار آن می‌آیند که واقعیت‌های ‏پدید آورنده آن روزها و نیز درسهای ‏رویدادها، با مردم در میان گذاشته شوند تا ‏اراده تغییر کردن و تغییر دادن در آنها ‏پدید آید.

شناسائی واقعیت‌های اقتصادی و ‏سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه و آگاه ‏کردن مردم از آنها، هم وجدان‌های علمی و ‏عمومی را غنی می‌کند و هم انتظار مردم از ‏تغییر را معلوم می‌کند و هم شرکت آنها را ‏در جنبش تا پیروزی تضمین می‌کند. تلفیق ‏واقعیت‌ها با درس تاریخ استفاده از مناسب‌‏ترین روزها و، در هر روز، در خور ترین ‏ساعت‌ها و بهترین محل‌ها برای تشکیل اجتماع ‏را میسر می‌کند. به ترتیبی که بزرگ‌ترین ‏اجتماع‌ها، با کمترین خشونت‌ها میسر می‌‏گردند.‏

ابهام‌زدائی کار دیگری است که هر شرکت ‏کننده در جنبش می‌باید انجام دهد. در حال ‏حاضر، خامنه‌ای و دستیاران او، به شیوه ‏استالین و دستیارانش، سه گروه را در ‏دادگاه‌های فرمایشی و نمایشی محاکمه می‌‏کنند. «متهمان» به‌جای دفاع از خود، ‏‏«اعترافات» می‌کنند. نباید گفت کسی این ‏نمایش خشونت سخت ضد انسانی را باور نمی‌‏کند. چرا که از ابهام در گفتارها و ‏کردارها است که شکنجه گران و اعتراف ‏ستانان، در کار خود سود می‌جویند. همان ‏ابهام‌ها، سبب می‌شوند که در ذهن بینندگان ‏و شنوندگان تردید پدید آید و عزم شرکت در ‏جنبش سست شود.

ابهام در هدف بازهم بزرگ‌تر ‏و مانع همگانی‌تر شدن جنبش است: «اجرای ‏قانون اساسی» یعنی چه؟ و ربط آن با ‏‏«استقلال، آزادی، جمهوری ایران» چیست؟ ‏تکلیف حقوق ملی و حقوق انسان و کرامت و ‏منزلت زن و عدالت اجتماعی و حقوق قشرهای ‏مختلف و اقوام و... چه می‌شود؟ بر هر ‏ایرانی است که بداند کاهنده ترین خشونتها، ‏خشونت نامرئی ابهام است. بدترین نوع ابهام ‏نیز ابهامی است که آدمی می‌داند حق چیست، ‏اما «خود را مجبور می‌بیند به صراحت آن را ‏بر زبان نیاورد».‏

بی‌آنکه خسته شویم، می‌باید آزادی، ‏کرامت و حقوق زورمدار را به مردم یادآور ‏شویم. در این پهنا است که خشونت بی‌محل می‌‏شود و زورپرستی که خشونت را روش می‌کند، ‏این امکان را می‌یابیم که آزادی و کرامت ‏خویش را باز یابیم. اگر هم قدرت عده‌ای را ‏یکسره از استقلال و آزادی و حقوق و کرامتش ‏غافل کرده باشد، وقتی جمهور مردم این حقوق ‏را بشناسند و به‌کار برند، زور بی‌محل می‌‏شود و دستگاه ستم چون برف آب می‌شود. بدین ‏ترتیب، مجموعه‌ای از روشهای خشونت‌زدائی ‏در این نگاشته، ارائه گردید. بکار بردن ‏این روشها جنبش همگانی را ممکن می‌کند و ‏مداومت این جنبش تا پیروزی را تضمین می‌‏کند.‏


عباد عموزاد خرداد ۱۴۰۱‏