پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا، بهای سکه و دلار در بازار ایران رو به کاهش گذاشته و در روزهای اخیر این روند تشدید شده است. اینکه پیروزی بایدن به لحاظ روانی بر بازار ایران تأثیر بگذارد، امری قابل پیشبینی بود، اما آنچه این روزها در بازار دلار و سکه رخ میدهد چیزی فراتر از تأثیر روانی به نظر میآید.
آیا عوامل مؤثر در اقتصاد ایران، به خودی خود متقاعد شدهاند که با حضور بایدن در کاخ سفید گشایشی در نظام تحریمها حاصل خواهد شد؟ یا اینکه مقامهای دولتی به عمد به سطح انتظارات در این زمینه دامن میزنند و بازار را گمراه میکنند؟ یا اینکه پشت هر نوسانی، به ادعای برخی از اقتصاددانان، فرمولی پیچیده برای جبران بخشی از کسری بودجۀ کشور در جریان است؟ و یا اینکه در آستانۀ انتخابات سال آینده، عواملی غیراقتصادی به منظور برخی اهداف سیاسی در پشت کاهش ارزش نرخ دلار به کار افتاده است؟
این در حالی است که همزمان با کاهش ارزش دلار، بازار بورس نیز در حال سقوط است. در توجیه این داستان میتوان گفت چون ارزش داراییها بر اساس نرخ برابری دلار در حال کاهش است، پس به طور طبیعی بورس هم باید سقوط کند. اما اگر کاهش ارزش دلار را ناشی از فضای روانی مثبت پیروزی بایدن بدانیم، این فضا خواه ناخواه باید به بازار بورس هم منتقل شود و سهامداران را نسبت به آیندۀ اقتصاد خوشبین کند به طوری که در حفظ سهام خود بکوشند و سبب تقویت بازار آن شوند. اما ماجرا کاملاً معکوس است!
عجیب اینکه با وجود کاهش شدید ارزش ارز و طلا، بهای اقلام مصرفی بخصوص انواع خوراکیها همچنان رو به افزایش است به طوری که گویی بین قیمت دلار و این کالاها رابطهای یک سویه و موقت برقرار است! یعنی وقتی ارزش دلار بالا میرود، قیمت انواع کالاها هم بالا میرود، اما وقتی دلار به سراشیبی میافتد، از کاهش قیمت کالاها خبری نیست! شاید گفته شود که این تأثیر با فاصلۀ زمانی مشخصی خود را نشان میدهد. این فاصلۀ زمانی اما مگر چقدر است؟
در هر صورت، تاکنون هیچکدام از تحریمها علیه ایران عملاً لغو نشده است و چشم انداز لغو آنها هم چندان ساده به نظر نمیرسد، پس چه اتفاقی در بازار ایران افتاده که این میزان از سقوط ارزش طلا و ارز را توجیه کند؟
کاش اقتصاددانان کشور با زبانی همه فهم به این مسائل بیشتر میپرداختند و افکار عمومی را روشن میکردند تا مردم کمتر دچار خسران شوند.
متأسفانه نوسانات شدید بازار، معمولاً حاصلش این است که ارزش داراییهای شمار بزرگی از مردم به طور اتفاقی از بین میرود و جیب جمعی دیگر هم به طور اتفاقی پر میشود. به سخن دیگر، در چنین وضعی پولدار یا فقیر شدن ناشی از هیچ نوع لیاقت یا عدم لیاقت افراد نیست، بلکه صرفاً به شانس و تصادف، یعنی زمانی که کالایی خریده یا فروخته میشود، بستگی دارد! با این اقتصاد پرنوسان به واقع سطح معیشت مردم را شانش و تصادف رقم میزند!