دکتر هاشم آقاجری در مطلبی تحت عنوان “همگرایی و واگرایی نیروهای سیاسی در سال ۹۹” نوشته است:
دکتر آقاجری در پایان مطلب خود تأکید کرده است:
در حقیقت سخن دوست گرامی جناب آقاجری، ترجمان نگرانی بخشی از نیروهای سیاسی تحولخواه و اصلاحطلب در ایران است؛ نیروهایی که در دوران تسلط “میانهروها” بر دولت از عادیسازی روابط خارجی بخصوص با ایالات متحدۀ آمریکا به شدت حمایت میکنند، اما هنگامی که نهادهای حاکم در اختیار رقیب اصولگرای آنان در میآید، با عادیسازی به مثابۀ توطئهای پنهان و پیچیده به مقابله برمیخیزند.
ظاهراً تصور این دسته از نیروها این است که اصولگرایان با ارائۀ امتیازات اقتصادی به آمریکا و جلب حمایت آن کشور، میتوانند قدرت داخلی خود را تحکیم بخشند و با خیال راحت، تمام مخالفان و منتقدان سیاسی خود را قلع و قمع کنند!
به واقع این نگاه، ریشه در دوران جنگ سرد دارد، دورانی که جهان غرب برای حفظ توزان قوای جهانی در مقابل بلوک سوسیالیستی تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی، از پارهای دیکتاتوریهای ضد کمونیستی در جهان سوم حمایت میکرد و در مقابل همکاری امنیتی آنها، به روی نوع حکمرانی آنان چشم میبست.
آن دوران اما چندین دهه است که به پایان رسیده، اما ذهنیت بسیاری از نیروهای سیاسی در ایران بخصوص با گرایش چپ مذهبی و غیرمذهبی کمترین تغییری در این زمینه نکرده است.
واقعیت این است که سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی به گونهای به هم گره خورده است که باز شدن یکی منجر به بازشدن دیگری میشود. بنابراین تصور اینکه اصولگرایان میتوانند گشایش در سیاست خارجی را به بهای مسدود کردن بیشتر فضای سیاسی داخلی در دستور کار خود قرار دهند، از رسوبات ذهنی دوران جنگ سرد است که اگر زدوده نشود، کل فعالیتهای سیاسی نیروهای منتقد را به بیراهه خواهد کشاند و روزنههای یک تحولِ مسالمت آمیز و آرامِ احتمالی را در کشورمان خواهد بست.
من البته در شرایط کنونی هنوز نشانهای عینی از اراده و علاقۀ آنچه دکتر آقاجری “بازها” نامیده است، برای “چرخش قهرمانانه” در سیاست خارجی نمیبینم، اما اگر چنین نشانهای بروز کند، به جای ابراز نگرانی باید از آن استقبال کرد. از طنز روزگار تنها شانس ما ایرانیان برای عبور مسالمتآمیز و کمهزینه از این شرایط سخت و دشوار، ورود “بازها” به چنین مسیری است!