زهرا رهنورد:
آیا حاکمیت در مواجهه با زنان شمشیر را از رو بسته است؟ شواهد گزارشگر این واقعیت است.
از یکسو فقدان قوانین حمایت کننده از زنان، از یک سو ابزار سرکوب پنهان و آشکار شبیه گشت ارشاد و درگیری های متعدد در خیابان به بهانههایی مانند حجاب تا شبیه آب بازی یک دختربچه ۱۵ ساله در پارک.
از سوی دیگر دستگیری فعالان زن، خبرنگاران و روزنامهنگاران، گرامی دارندگان روز زن، حتی صاحبان حرفهها، دستگیرشدگان روز گارگر، معلمان و کارگران و دانشجویان و …
حکمهای طولانی صادر شده اخیر نظیر حکم مرضیه امیری و یا وثیقههای سنگین که حتی با تهیه آن توسط خانواده رد میشود و اتهام به هنرمندان و خبرنگاران و صاحبین فکر و قلم و فشارهای هنگام بازجویی برای پذیرش اتهامها که تالم و نگرانی همگانی در پی دارد مثل نوشین جعفری به جرمهای ناشناخته و غریب و تبدیل آن به تشویش اذهان عمومی.
آیا حاکمیت فکر نمیکند که خود با این روشها به تشویش اذهان عمومی دامن زده است؟
وضعی به وجود آوردهاند که خانوادهها به دلیل عدم امنیت فرزندانشان در تشویش مدام به سر میبرند، غیر از دستگیریها در اماکن مختلف، پدران و مادران و خانواده نمیدانند وقتی فرزندانشان برای کار و درس و تفریح و خرید و هر مساله از خانه بیرون میروند آیا با صحت و سلامت و امنیت به خانه بر میگردند؟ یا خروجشان از خانه بی بازگشت خواهد بود.
و بالاخره بعد از مدتی زجر چشم انتظاری، این سو و آن سو دویدن و مراجعه به بیمارستان و سردخانه از ترس تصادف و مراکز امنیتی و اطلاعاتی از ترس دستگیریها، بالاخره خبر میشوند که فرزندشان بدون دلیل سر از زندانها درآورده یا صدای ضجهاش هنگام بازجوییها را به گوش میشنوند یا برای بسیاری از دستگیرشدگان به جان میشنوند!
آیا پدر و مادرها ناگزیر میشوند که فرزندانشان را درخانهها نگهدارند تا اسیر زندان نظام نشوند؟
پیشنهاد میکنم در این اوضاع خطیر ملی، تنگی معیشت و تحریمهای خشن و بی پایان حداقل حمایت و آرامش که نظام میتواند به مردم تقدیم کند گسترش آزادیها بطور اعم و آزادی زندانیان سیاسی و حذف فضای امنیتی است.