منبع: پرسینه
چنانکه شاید در سایر نقاط دنیا نیز چنین روندی وجود داشته باشد. انتخابات پیش رو در جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و اغلب نامزدها با تکیه بر تفاوتهای مهمشان را رئیس دولت پیشین به امر تبلیغات مشغولند. در این بازار داغ تکیه بر تفاوتها، شاید نگاهی به برخی شباهتها هم تاثیر گذار باشد. در مطلب پیش رو، بدون هیچگونه داوری ارزشگذارانه به مقایسه یکی از نامزدهای مهم انتخابات با رئیس دولت فعلی پرداخته و شباهتهای موجود را از نظر گذراندهایم؛
لبخندهای معنادار:
چه در جریان مصاحبههای متعدد با خبرنگاران خارجی و چه در مناظرههای انتخاباتی سال 88، آنچه در رفتار محمود احمدینژاد جلب توجه میکرد، لبخندهایی بود که همزمان با صحبت مصاحبهگر یا طرف دیگر مناظره تحویل دوربینهای تلویزیونی میداد. تجربه سه مناظره تلویزیونی انتخابات پیش رو نشان میدهد که محمد باقر قالیباف نیز به تاسی از احمدینژاد، به اثرگذاری این تاکتیک پی برده و برای تظاهر به خونسردی و تحت تاثیر قرار دادن روان حریف آن را به شکل مشهودی به کار میبندد. چنانکه لبخندهای قالیباف در مناظره سیاسی –مناظره آخر- به اوج رسید و بعید است لبخندهای معنادارش در هنگامه جدل دیپلماتیک با علی اکبر ولایتی و جدل تاریخی-امنیتی با حسن روحانی، به این زودیها از اذهان عمومی محو شود، حتی اگر به زعم افکار عمومی او در هر دوی این جدلها مغلوب حریفان خود شده باشد.
تکیه بر کار مضاعف و مدیریت جهادی:
محمود احمدی نژاد را حتی در میان مخالفانش به «کار شبانهروزی» و «فعالیت مضاعف» میشناسند، البته فارغ از نتیجه این فعالیتها که ممکن است محل بحث و مجادله موافقان و مخالفان وی باشد. به اینها بیفزایید تاکید مکرر شخص احمدی نژاد و اطرافیانش به موضوع کار و فعالیت شبانهروزی دولت و تبلیغ همیشگی اهتمام به فعالیتهای عمرانی و سازندگی را. البته این گفتمان پیش از ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز مسبوق به سابقه بود و هوادارانش سازندگی و کار و فعالیت مضاعف او در شهرداری تهران را همیشه یکی از نقاط مثبت او قلمداد میکردند. مطالعه در کلیدواژههای تبلیغاتی محمدباقرقالیباف -چه در مدیریت شهری و چه در تبلیغات انتخاباتیاش- نیز نشان میدهد که همواره تاکید ویژهای بر عمل گرا بودن، فعالیتهای عمرانی و سازندگی و به طور خلاصه «مدیریت جهادی» قالیباف وجود دارد. حجم عظیم اخبار و مطالب تولید شده در خصوص فعالیتهای عمرانی شهرداری تهران، در رسانههای منتسب به قالیباف از دیگر فکتهایی است که این شباهت بین او و محمود احمدی نژاد را به اثبات میرساند.
رفتار دراماتیک:
لحن خاص سوال پرسیدنهای محمود احمدی نژاد و میمک صورت او در مناظره با میرحسین موسوی و محسن رضایی در انتخابات 88، هیچ وقت از حافظه تاریخی مردم ایران پاک نخواهد شد، خاصه آن سوالی که از محسن رضایی پرسید و چند بار تکرارش کرد؛ «شما کشور را اداره میکردید؟». از این دست رفتارهای اصطلاحا دراماتیک و تاثیرگذار در سخنرانیها و مصاحبههای احمدینژاد به قدری است که ذکرش در این مقاله نمیگنجد. اما توجه ویژه به جدل قالیباف و روحانی در مناظره تلویزیونی سوم، نشان میدهد که او نیز تبحر ویژهای در ارائه اینگونه ژستهای رفتاری دارد؛ آنجایی که و با لحن وزبان بدن عجیبی، به روحانی گفت در سال 82 به او گفته است: «ول کن آقای قالیباف، دنبال دردسر میگردی...». طبیعی است که اینگونه رفتارها خصوصا در مناظرههای انتخاباتی، تاثیر زیادی در جلب توجه بینندگان دارد. البته اگر در موقعیت مناسبت به کار بسته شود و پاتک سنگین حریف را در پی نداشته باشد. هرچند که سر وزبان قالیباف به گرد زبان احمدی نژاد نمی رسد!
جملات ژورنالیستی:
حافظه مردم ایران پر از جملاتی از محمود احمدینژاد که فارغ از صحت و محتوایش، خروجی رسانههای مختلف را به تسخیر خود درآورده و بارها زبان به زبان نقل شدهاند. «ممه را لولو برد»، « پاره شدن قطعنامهدان» و موارد متعدد دیگر از این دست جملات است که علیرغم محتوای نهچندان قابل اعتنایش، همیشه با استقبال خیرکننده رسانهها مواجه بودهاند. جملات ژورنالیستی به جملاتی اطلاق میشود که ماهیت جنجالی و هیجانی آنها چنان بر محتوایشان سایه میاندازد که مخاطب در درچه اول دچار هیجان میشود و فرصت نمیکند به صحت و سقم آن فکر کند. بعضی جملات قالیباف خطاب به ولایتی، از جمله «شما دیپلماسی را در حد پروتکل پایین آوردید» یا «زمانی که شما با میتران قهوه میخوردید، ما در جبهه موشکهای میراژش را میخوردیم» دقیقا دارای چنین ماهیتی است. چنانکه شنونده در درجه اول ازلحن حماسی –خصوصا جمله دوم- دچار هیجان میشود و به این فکر نمیکند که ملاقاتهای ولایتی با میتران بعد از جنگ بوده و در آن زمان، خبری از موشک و جنگ و جبهه نبوده است.
چرخش های ناگهانی:
محمود احمدینژاد چه آن زمان که صراحتاً از ماجرای هاله نور سخن گفت و بعدها به کل منکرش شد و چه زمانی که قطعنامههای شورای امنیت را کاغذپاره قلمداد کرد و بعدها تحریمها را مهمترین عامل نابهسامانیهای اقتصادی معرفی کرد، مردم ایران را الگوی جدیدی در رفتار سیاسی مواجه کرد. عملکرد چندماه اخیر محمدباقرقالیباف نشان میدهد که وی نیز در این الگوی رفتاری کم از احمدینژاد ندارد. انتشار دو موضعگیری کاملا متفاوت در خصوص یک ماجرای تاریخی واحد از سوی وی و تکذیب شدید تکنوکرات بودنش، در حالی که تا پیش از سخنرانی مقام معظم رهبری در مشهد، اطرافیانش به کرات او را «عملگرا» خوانده بودند و اهتمام وی به استفاده از متخصصین را نقطه قوتش ذکر کرده بودند، از مواردی بود که سبب تعجب افکار عمومی شد. موارد دیگری از این موضعگیریهای شاذ و متناقض در رفتارهای قالیباف وجود دارد که شاید در مجال موسعتری بتوان به آنها اشاره کرد.
استدلالهای تاریخی هدفمند:
تکیه به رویدادهای تاریخی و ارائه روایتهای هدفمند از آنها- از آنجا گرد و غبار زمان بر رویشان نشسته- اغلب دستاویز خوبی برای غلبه بر حریف در جدلهای سیاسی است. به دلیل اینکه اغلب مخاطبان ذهنیتی از رویدادها ندارند و معمولا بدون تحقیق تاریخی، روایت جذابتر و کوبندهتر را باور میکنند. محمود احمدینژاد در مناظرههای سال 88 به خوبی اثبات کرد که تبحر ویژهای در این نوع استدلالهای تاریخی دارد، چه آنجا برخی حوادث زمان دفاع مقدس را دستاویز حمله به یکی از رقبا کرد و چه درجای دیگری که اتفاقات ابتدای انقلاب و نقش سپاه در آن زمان را دستمایه استنطاقی حیرتانگیز از محسن رضایی قرار داد. دقت در فرازهایی از آخرین مناظره انتخابات سال جاری نشان میدهد که قالیباف نیز در این زمینه چیزی کم از احمدینژاد ندارد. تمسک به موضعگیری فلان نامزد در فلان جلسهی فلان سال برای از غلبه بر او و موارد مشابه موید این نکته است. بماند که حالا روایتهای متفاوت قالیباف از واقعه 18 تیر و سالگرد آن که به تناسب جمع مستمعین ارائه شده نیز مثل اعلای این نوع استدلالهای تاریخی است.
رفتار متهورانه و حمله های غیرقابل پیش بینی:
از حملات غیرقابل پیشبینی به هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری در مناظرههای 88 بگیرید تا برخی رفتارهای جنجالی که سبب پیدایش واژه «جریان انحرافی» در سپهر سیاست ایران شد و خیلی موارد دیگر، این را ثابت میکند که محموداحمدینژاد مرد کارهای غیرمنتظره است و این ویژگی را به نحو احسن در جدلهای سیاسی و رسانه مورد استفاده قرار میدهد.
محمدباقر قالیباف هم حداقل در تبلیغات انتخاباتیاش نشان داده که در این عرصه از تبحری نسبی برخوردار است. حملات عجیب و دامنهدار او به هاشمی پس از اعلام کاندیداتوری –در حالی که تا پیش از آن هرگز خود را رودرروی او قرار نمیداد-، حمله ناگهانی به علیاکبرولایتی در مناظره سوم، حمایت عجیب از دفتر تحکیم وحدت برای کوبیدن روحانی و همراهی ناگهانی با سعید جلیلی برای از میدان به در بردن ولایتی و روحانی در همان مناظره، همه و همه نشان میدهند که اصولاً قالیباف هم چندان قابل پیشبینی نیست و اگر پایش بیفتد ممکن است، رفتارهای عجیبتر و متهورانهتر از احمدینژاد از خود نشان دهد.
موجآفرینی رسانهای:
اگر محمود احمدینژاد با هوش سیاسی مثال زدنی و بیان ژورنالیستی خود به تنهایی توان موجآفرینی رسانهای و تسخیر خروجی رسانههای ایران و حتی جهان را دارد، در عوض قالیباف هم نشان داده نه با ویژگیهای شخصی خود، بلکه با تعداد بسیار زیاد رسانههایش گاهی میتواند بعضی بازیهای رسانهای را حداقل در مقیاس ایران راه بیندازد و اهداف خود را پیش ببرد. بازی رسانهای پیشبینی رد صلاحیت هاشمی با محوریت یکی از خبرگزاری های نزدیک به او و بعضی خبرسازیهای شاذ انتخاباتی در روزهای اخیر این نوع موجآفرینیهای تیم رسانه ای قالیباف بوده است. در روزهای اخیر یکی از سایتهای خبری، لیست چهل و اندی سایت خبری را منتشر کرد که منتسب به قالیباف یا نزدیکان او هستند.
انتقاد از عملکرد اسلاف و پیشینیان:
هستند هنوز هم کسانی که معتقدند احمدی نژاد را زیرسوال بردن همه دولتهای بعد از انقلاب به پاستور رساند، اگر این تحلیل را بپذیریم که طبق قرائن بیراه هم به نظر نمیرسد، باید این را هم بپذیریم که قالیباف نیز پا جای پای او میگذارد و در این روش ید طولایی دارد. انتقادات بسیار تند قالیباف از سلفش در شهرداری و نحوه مدیریت او و خبرسازیهای متعدد در رسانههای منتسب به او در خصوص تخلفات شهرداری در زمان احمدینژاد، مثال واضحی از این استراتژی تخریبی اما کارساز است. ضمن اینکه ردپای این استراتژی را در رفتار انتخاباتی کنونی وی نیز میتوان یافت؛ جایی که او علیرغم برخی تقدیرهای تعارفگونه از عملکرد دولتهای پیشین در مصاحبههای اول، در بزنگاه مناظره سوم، گوی سبقت را از سعید جلیلی و امثالهم ربود و درانتقاد از دولتهای سازندگی و اصلاحات چیزی کم نگذاشت.
حلقه اطرافیان خاص:
حواریون محمود احمدینژاد را امروز دیگر همه در ایران میشناسند. ممکن نیست که کسی رفتارهای سیاسی احمدینژاد را در سالهای اخیر رصد کرده باشد و ردپایی از مشایی، بقایی، جوانفکر، الهام، محصولی و چند نفر محدود دیگر به چشمش نخورده باشد. چنانکه حتی بعضی رسانهها همه نابهسامانیهای دولتهای نهم و دهم را به همین اطرافیان احمدینژاد و تاثیرپذیری بالای او از آنها نسبت دادهاند و این پیوندهای محکم را به باد انتقاد گرفتهاند. محمدباقرقالیباف نیز چه در زمان مدیریت در ناجا و چه در مدیریت شهری، نشان داده که حلقه ای از اطرافیان را اطراف خود ساخته و هر کسی را یارای راه یافتن به آن نیست. ایازی، طلایی، شریفی، تشکری هاشمی، نامدار صداقت و افراد دیگری که شاید تعدادشان از مجموع انگشتان دو دست فراتر نرود، حلقه اصلی اطرافیان قالیباف را تشکیل میدهند.
فرهاد بیاتی