ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 02.11.2024, 13:54

پرسشی از سید عباس عراقچی: شما بازیکنی یا بوقچی؟


حسین قره / خبرآنلاین

دوست قدیمی و رفیق شفیقم سید عبدالجواد موسوی یادداشتی در روزنامه هم‌میهن نوشته است در دفاع از توئیت سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران که نوشته بود:  «the sun is rising from the East, and truly setting in the West» (به این معنا که خورشید در شرق طلوع می‌کند و واقعاً در غرب غروب.) سید عبدالجواد به منتقدان این گزاره یادآور شد که این حرف نه فلسفی است که شاهد بخواهد برای صدق و کذبش و نه آن را آل‌احمد و فردید گفته‌اند که بخواهید بار معنایی‌اش را زیروزبر کنید، عراقچی وسط جنگ و لفاظی طرفین، رجز خوانده و از این منظر بپذیرید که وزیر امور خارجه باید در زمان و زمانه‌ای رجز بخواند.

البته سید عزیز ما در یادداشتی با این تیتر این عباس عراقچی است، نه جلال آل‌احمد و احمد فردید! / دیروز به ظریف ناسزا می‌گفتید، امروز به عراقچی؛ در دفاع از سید عباس عراقچی و محمدجواد ظریف تأکید می‌کند که این دو، وزیر امور خارجه نظام جمهوری اسلامی هستند و انتظار اینکه در مجامع بین‌المللی علیه مقام خود و مقاماتی که آنان را پذیرفته‌اند، قیام کنند، خطاست. در واقع مغز حرف این است که وزیر امور خارجه نظام جمهوری اسلامی نمی‌تواند هم‌زمان هم این مقام و پست را اشغال کند و هم اپوزیسیون ساختار و نظام باشد و اگر کسی چنین انتظاری دارد، تصویر غلطی از واقعیت در ذهن و ضمیر خود پرورانده است.

این آنچه بود که من از کلام سید عبدالجواد متوجه شدم؛ اما از منظر فرهنگ و اخلاق چند پرسش دارم که با سید عبدالجوادموسوی و سید عباس عراقچی در میان می‌گذارم که ازاین‌قرار است:

۱- آیا در میانه جنگ و لفاظی و حمله و رجز و... الخ می‌توان جمله‌ای ناراست (منظور اعتبار بر صدق و کذب است، نه راست و دروغ اخلاقی) گفت بدون درنظرگرفتن هزینه‌ها و آثاری که دارد و باقی می‌گذارد.

۲- آیا می‌توان به خانم‌ها و آقایان منتقد بگوییم «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» و وسط دعوا که خیرات پخش نمی‌کنند، شما کوتاه بیایید و نقد نکنید. آیا زمانه سخت و جنگ توجیه‌کننده گفته‌هاست؟

۲-۱- اگر این گزاره درست باشد که در میانه جنگ و... میزان و سنجه درستی سخن از میان برداشته می‌شود، دیگر حرف تمام توجیه‌گران خشونت و جنگ و کشتار منطقی جلوه می‌کند، (روی حرفم با گزاره عراقچی نیست، آن را چند پاراگراف پایین‌تر تشریح می‌کنم.) دیگر در میانه جنگ دوم که دامن اروپا و جهان را گرفت، نه می‌توان حرف‌های سخنگوی چرچیل را نقد کرد و نه حرف‌های سخنگوی هیتلر را. با این شیوه به حرف‌های «یوزف گوبلز» هم نمی‌توان تعریض داشت. دیگر چه کاری است که امروز یقه بنیامین نتانیاهو را گرفته و بگوییم این ماشین کشتار که راه انداخته‌ای جواب آن حمله نیست، چون او هم وسط جنگ و دعوا است. می‌گوید خورشید از همین جایی که من هستم طلوع می‌کند و با این خورشید می‌خواهم تکلیف خاورمیانه جدید را روشن کنم. تاکید می‌کنم نکته من سیاسی نیست؛ چون اهلش نیستم، پرسشم فرهنگی است، وسط جنگ و دعوا و رجز هر حرف را بدون هیچ منطقی می‌توان زد، اگر این باشد که فردا چگونه می‌توان سنگ صلح را بر زمین گذاشت. اصلاً بر کدام زمین.

۳- پرسش بعدی این است، آیا مهم است چه کسی در چه مقامی در چه جایی چه چیزی را می‌گوید. مثلاً اگر بین محمدجواد ظریف تا عباس عراقچی، حسین امیرعبدالهیان همین گزاره را می‌گفت و به او حمله می‌شد که این چه گزاره‌ای است و آن مرحوم هم می‌گفت وسط جنگ و دعوا و رجز هستیم، توجیه می‌شد. یا فقط شخصیت‌هایی که ما دوستدارشان هستیم از این حق وتو می‌توانند بهره ببرند. آیا ما گزاره‌ها را قضاوت می‌کنیم یا نیات اشخاص را. اگر ظریف در بیرون از مرزها تصویری ناراست از وقایع داخلی ارائه کند صرفاً به این جهت که او نیات خیری دارد و کار بزرگی کرده است و... می‌شود توجیهش کرد؛ ولی اگر مثلاً امیرعبدالهیان همین رفتار را کرد، اشتباه است. اتفاقاً از ظریف و عراقچی انتظار حرف و کار سنجیده می‌رود، چرا که این تصویر را از خودشان برای افکار عمومی ساخته‌اند، هیچ‌کس از جریان روشنفکری و اهل کتاب و طبقه متوسط و... از امیرعبدالهیان انتظاری نداشت که مغایر عقایدش حرفی به زبان بیاورد چرا که او از روز اول تا آخرین روز زندگی جبهه و جریانش مشخص بود.

هرچند به نظرم رجز اندازه دارد، قیاس مع‌الفارق است و چنین صحنه‌ها و چنین کسانی از ایران دور باد؛ اما طارق عزیز وزیر امور خارجه و مشاور عالی دولت صدام حسین تا شب قبل از سقوط بغداد درحالی‌که ماشین کشتار آمریکایی بوش پسر تا پای دیوار کاخ صدام را ویران کرده بود، رجز می‌خواند و از آرامش عراق می‌گفت. درحالی‌که برای شارژ باطری دوربینی که در آن حرف می‌زد، مشکل برق وجود داشت.

۴- اما پرسشم از آقای وزیر این است، کدام شرق، کدام غرب؟ مطابق وعده‌های رئیس‌جمهوری که شما را انتخاب کرده گفتگو با عالم بدون مرزبندی شعار اصلی است.

۴-۱- اگر این نیست چرا در مدت کوتاه وزارت بارها بر آمادگی برای گفتگو با اروپا و غرب سخن گفتید، با خورشید رو به افول چه کسی صحبت می‌کند.

۵- شما نمی‌توانید یا بهتر است بگوییم نباید حرف نادرست و بدون استدلال بزنید. منافع ملت در گرو حرف‌های شماست. با چه متر و معیاری - امروز که بلوک شرق و غرب جنگ سرد وجود خارجی ندارد - از شرق و غرب سخن می‌گویید، صرفاً جمع کشورهای بریکس را شرق می‌دانید؟ بدون توجه به مدل توسعه و سرمایه‌گذاری غربی، چین و هند و آفریقای جنوبی و برزیل و امارات شرق عالم تعریف می‌شوند. احیا و خلاص‌شدن از استعمار غرب و خودشکوفایی این کشورها حتماً با مبارزه همراه بوده است؛ اما کدام فرصت‌ها و کدام تجربه‌ها در بازسازی آنان مؤثر بود؟ حجم مبادلات و معاملات کشورهای بریکس با کدام کشورها بیشتر است، به عبارتی حجم مبادلات چینی‌ها با هندی‌ها بیشتر است یا هر دو با امریکا و اروپا؟

۶- مبنای تفکر شرقی چیست که چون خورشید در حال طلوع است و از این مهم‌تر غرب کجاست که در لحظات غروب و تاریکی قرار گرفته است، اگر در مقابل ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی با تفکر چپ و کمونیسم غرب به معنای کشورهای هم پیمان وجود داشت، امروز چنین امری بر دنیا و روابط بین‌الملل حاکم است؟ یا اینکه تمامی کشورها نسخه تعدیل شده خودشان شده‌اند؟ جمهوری‌خواهان آمریکا مردم را می‌ترسانند که دمکرات‌ها آمریکا را سوسیالیست خواهند کرد، روسیه باقی‌مانده از اتحاد جماهیر شوروی خواهان بازگشت به دوره تزارهای ارتدوکس است و... این آشفتگی در معنای تعریف شرق و غرب دخالتی دارد یا نه؟ بماند که در جغرافیای شرق عالم کشورهایی همچون ژاپن، کره جنوبی، مالزی، اندونزی، ویتنام، استرالیا، سنگاپور و... وجود دارند که ضمن حفظ سنت‌های ملی و پاسداشت سبک زندگی، اقتصاد خود را بر مبنای توسعه و حکمرانی خوب بنا نهاده‌اند. همچنان که در اروپای غربی دمکراسی با تلفیقی از انواع سوسیالیسم حاکم است. کشورهای برادر و مسلمان اطراف خودمان هم زیر دشداشه‌های عربی با دلارهای نفتی ابرسازه‌ها را بالا آورده‌اند و سطح رفاه را از بیابان‌های مسقط تا ریاض افزایش داده‌اند.

و سر آخر اینکه وسط جنگ و دعوا و رجز، جای بازیکن و بوقچی (از اصطلاحات فوتبال قرض گرفتم) نباید عوض شود، اصلاً بازیکن اصلی زمین که نمی‌تواند هم‌زمان بوقچی باشد. این ضعف یک سیستم است که عراقچی هم در زمین دیپلماسی بازی کند هم بوقچی باشد و همه را به هیجان بیاورد. بوقچی غرب‌ستیز کم نداریم، از آقایان شریعتمداری و رحیم‌پور ازغدی تا جوانان روزنامه وطن امروز و پیرمردان روزنامه جوان، آنها بر طبل افول غرب سال‌ها می‌کوبند و کوبیده‌اند، سیاست‌مداران و مخصوصاً دیپلمات‌ها هم باب مذاکره را همیشه باز بگذارند، چرا که مردم چشم‌انتظار زندگی هستند نه جنگ.