کاروان پارا المپیک ایران با ۸ طلا، ۱۰ نقره و ۷ برنز، در رده چهاردهم جدول ردهبندی مدالها قرار گرفت.
این نتیجه در مقایسه با نتایج المپیک ایران و نیز در مقایسه با جمعیت ایران، خیره کننده است.
اینکه زنان و مردانی در شرایط دشوار اقتصادی ایران، با ارادهای پولادین و رشکبرانگیز، بر معلولیتهای جسمی خود چیره شوند و تا قهرمانی المپیک پیش بتازند، هم افتخارآفرین است و هم امیدوار کننده: ترجمهای دشوار اما دقیق از جملهای تاریخ ساز: ما میتوانیم!
اما مقایسه نتایج المپیک و پارا المپیک شکاف بزرگی را آشکار میکند. هممیهنان دارای معلولیت جسمی، در مقایسه با ورزشکاران فاقد معلولیت آشکار، چند برابر جمعیت خود مدال کسب کرده اند.
شاید در گذشته میتوانستیم این پدیده را با نتایج ویرانگر جنگ هشت ساله که به افزایش شدید شمار جوانان معلول منجر شد و نیز توجه ویژه حکومت به معلولین جنگی نسبت بدهیم. اما 37 سال بعد از پایان جنگ، این عامل را میتوان حذف شده پنداشت.
طبعا کارگاهها و امکانات توانبخشی که در ارتباط با معلولان جنگی بوجود آمدند، احتمالا کم و بیش باقی ماندهاند و در خدمت معلولین ما قرار دارند. این میتواند بخشی از توانمندی معلولین ایران را توضیح بدهد ولی نه همه آن را! آیا انقلاب و جنگ نگاه جامعه و جامعه معلولین کشور نسبت به مقوله معلولیت را دست خوش تغییر جدی کرده است؟ آیا در حکومت علاوه بر نوعی توجه دینی به معلولان، محاسباتی از نوع “مدالآوری نسبتا آسان و کم هزینه” در این مورد نقش آفرینی میکند؟ به راستی دلایل این فاصله بزرگ چیست؟
احتمالا دوستان جامعه شناس و کسانی که در ارتباط کاری با جوامع معلولین کشور قراردارند، در مورد این پدیده بررسیهایی داشته اند و امیدوارم که دوستان اهل تحقیق، با معرفی منابع، روشنگری کنند.
تلگرام نویسنده