بیژن عبدالکریمی: «... در همان نشست بسیج دانشجویی دانشگاه علامه که در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۱۸ برگزار گردید، دانشجویان دختر بدون حجاب در مجلس حضور یافتند و در مقابل روحانی مسئول نهاد رهبری دانشکده به ارائه سخنرانی پرداختند و ایشان سراپا گوش بودند تا ندای نسل جوان را بشنوند. در این نشست وقتی جوان نازنینی به نام امیرحسین در پشت تریبون قرار گرفت و از بیافقی جوانان در این کشور سخن گفت و سپس افزود که وی نه جزو پوزیسیون است نه اپوزیسیون، نه طرفدار حاکمیت است و نه مخالف حاکمیت، و با بغض از اندوهش به دلیل وقوع خون و خونریزی در کشور سخن گفت، همه، اعم از معترضین و بچههای بسیج با کفزدنهای ممتد تشویقش کردند.
وقتی خانم بهزادپور، با سرِ برهنه [بیروسری] در پشت تریبون قرار گرفت و با بغض از سرکوفتها و سرخوردگیهایش در مقام یک دختر، در کشور خودش سخن گفت، همه، اعم از دختران بیحجاب و دختران چادری، پسران معترضین و بچههای بسیج جملگی تحت تأثیر قرار گرفته وی را تشویق کردند.
وقتی مسئول انجمن دانشجویی بسیج گزارش داد که در بیانیهشان حجاب اجباری و گشت ارشاد را محکوم کرده و در این هفتههای اخیر در کنار نیروهای حراست دانشگاه کوشیدهاند تا از ورود نیروهای امنیتی در صیانت از معترضین ممانعت کنند، مورد تشویق همه، اعم از بچههای بسیج و نیز معترضین حاضر در جلسه قرار گرفت. تنها کسانی که با منطق تفکر و منطق تاریخ آشنایند در این گونه موارد میتوانند نشانههایی از یک رویداد تازه، یعنی «تولد ایران جدید» ببینند. ...
باید اعتراف کنم، روز ۱۸ مهرماه سال ۱۴۰۱ یکی از زیباترین و پرشورترین روزهای تمام عمرم بودهاند. من با چشمان خود دیدم که فرزندانم، فرزندانی که چند دهه است به بهانههای گوناگون در مقابل هم قرار گرفته بودند، بالاخره آموختند با یکدیگر، علی رغم وجود اختلاف نظرها، با مهر و ادب با هم سخن بگویند و نمونهای از این مهر و همدلی را نشان دهند. امروز اگر احمقی در ...»