کمپین حقوق بشر در ایران
اعمال ظلم و بیعدالتی علیه خانوادههای قربانیان سرکوبهای حکومتی، یکی از اصلیترین صورتهای مواجهه حاکمیت با مفهوم «دادخواهی» و به تعبیری، روشنترین نمونه از «بیعدالتی» روا شده بر کسانی است که تنها خواستهشان رسیدن به «حقیقت» و «عدالت» است. در سالهای گذشته شاهد، اعمال صورتهای مختلفی از ظلم بر خانواده قربانیان و آسیبدیدگان سرکوبهای حکومتی بودهایم؛ از بازداشت و محاکمه ناعادلانه و حبس گرفته تا تهدیدهای امنیتی و ضرب و شتم اعضای خانواده قربانیان. شدت گرفتن این رفتارها از سوی حاکمیت علیه خانوادههای بیدفاع و دادخواه باعث شده است که صدای دادخواهی این خانوادهها امروز بیش از هر زمان دیگری به عنوان صدایی متحد علیه تبعیض شنیده شود.
بازخوانی روایت هر یک از برخوردهای حاکمیت با خانواده قربانیان سرکوب، مصداقهای روشنی از نگاه حاکمیت به مساله دادخواهی را برجسته میکند و از سوی دیگر بیانگر از پا ننشستن دادخواهان و فراگیر شدن مفهوم دادخواهی در جامعه ایرانی است. در روزهایی که تمامی خانوادههای ایرانی سعی در کنار هم بودن و فراغت از تلخی و سختی زندگی دارند، بسیاری از خانوادههای دادخواه، اندوه دوری عزیزان از دست رفته و یا در حبس خود را به امید سرانجام روشن دادخواهی تحمل میکنند.
در آخرین سالهای قرن خورشیدی گذشته و پس از فراگیر شدن اعتراضات مردمی و به تبع آن سرکوبهای وحشیانه حاکمیت، نمونههای بیشتری از اعمال ظلم و بیعدالتی علیه خانواده قربانیان، روایت و ثبت و ضبط شد. بازخوانی برخی از این نمونهها نشان میدهد که برخورد نظاممند حاکمیت با خانواده قربانیان چگونه برخلاف تصور حکومت باعث شده است تا امروز روایت دادخواهی و حقیقتطلبی گسترش چشمگیری در میان خانوادههای قربانیان نابرابری و تبعیض پیدا کند. امروز بسیاری از خانوادهها که گلوله و طناب اعدام حکومت، جان عزیزان آنها را گرفته، بدل به تجسم دادخواهی شدهاند. گزارش پیش رو نگاهیست به روایت برخورد حاکمیت با سه خانواده که عزیزان خود را در جریان سرکوب و ظلم حکومت از دست دادهاند؛ خانواده نوید افکاری، خانواده پویا بختیاری و خانواده فرزاد انصاریفر.
خانواده افکاری؛ از طناب دار تا سلول انفرادی
اواسط اسفندماه سال ۱۴۰۰، حبیب افکاری پس از نزدیک به سه سال حبس و گذراندن بیش از ۵۵۰ روز در زندان انفرادی آزاد شد. حبیب به همراه دو برادر خود یعنی وحید و نوید افکاری، در جریان اعتراضات مرداد ۱۳۹۷ در شیراز بازداشت شده بود. نوید افکاری در شهریور سال ۱۳۹۹ پس از طی یک روند کاملا ناعادلانه و غیرشفاف و پرابهام قضایی، اعدام شد و برادر دیگر خانواده یعنی وحید افکاری هنوز در زندان انفرادی است. به فاصله بسیار کمی از آزادی حبیب افکاری، وی به همراه برادر خود سعید در یک جلسه گفتگوی مجازی در توئیتر حاضر شد. آنچه در گفتگوی پس از آزادی حبیب بسیار مشهود و روشن بود، روایت مبارزه طلبانه و مطالبهگر و حقیقتجو و علیه تبعیض و ظلمی بود که گویا تجربه تلخ اعدام برادر و حبس و شکنجه و فشارهای بیشمار بر خانواده، بر عمق و جدیت آن افزوده بود. روایتی که نه تنها نزد خود خانواده افکاری بلکه در نظر افکار عمومی نیز بیشتر از قبل اعتبار و جایگاه پیدا کرده است. با نگاهی بر آنچه به خانواده افکاری تحمیل شده متوجه میشویم که نه تنها برادران افکاری (وحید و حبیب و نوید) با خشنترین شکل برخورد حاکمیت روبرو شدهاند، بلکه دیگر اعضای این خانواده نیز از گزند فشارهای امنیتی در امان نبودند.
۲۷ آذرماه ۱۳۹۹، یعنی چند ماه پس از اعدام نوید افکاری، پدر و برادر نوید افکاری وقتی در محل مزار عضو خانوادهشان در روستای سنگر حضور یافته بودند تا سنگ قبر نوید را آماده کنند، بازداشت شدند. ماموران امنیتی اعضای این خانوادهی داغدیده را ساعتها بازجویی کردند و دستور دادند که از گذاردن سنگ قبر بر مزار نوید افکاری صرفنظر کنند.
در تاریخ ۲۲ خرداد سال ۱۴۰۰، هنگامی که سعید افکاری به همراه تعدادی از اعضای خانواده و اقوام در اعتراض به نگهداری حبیب و وحید در سلول انفرادی، روبروی زندان عادل آباد شیراز حاضر شده بودند، ماموران با حمله به افراد خانواده افکاری (پدر، مادر، خواهر و خالههای نوید افکاری) آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند.
۲۱ شهریور ماه سال ۱۴۰۰ و در آستانه سالگرد اعدام نوید افکاری، ماموران امنیتی، برادر و خواهر نوید یعنی سعید و الهام افکاری را در حالی که در راه رفتن برای ملاقات با برادران زندانی خود بودند، پس از ضرب و شتم بازداشت کردند.
هفتم آبان ماه سال ۱۴۰۰ و همزمان با روز بزرگداشت کوروش، پدر و مادر برادران افکاری به دست شماری از نیروهای امنیتی بازداشت و ساعاتی بعد آزاد شدند. گزارش شده بود که نیروهای امنیتی هنگام بازداشت، اقدام به ضبط عکسهای نوید افکاری، کیک و ماشین پدر نوید افکاری کردند.
با اینکه این موارد گوشههایی از برخورد حاکمیت و دستگاه امنیتی با خانواده افکاری را نشان میدهد، اما شاید تلخترین شکلهای شکنجه و اعمال ظلم بر برادران محبوس افکاری یعنی وحید و حبیب رخ داد؛ از اعمال شکنجههای روحی و جسمی شدید گرفته تا روند غیرقانونی و ناعادلانه دادرسی پرونده این دو برادر زندانی.
پرونده برادران افکاری از همان ابتدا با مساله شکنجه و اعمال فشارهای شدید روحی بر این برادران پیوند خورد؛ روایت نوید افکاری که در صداهای ضبط شده او در زندان و همچنین گوشههایی از جلسه دادگاه وی و گفتههای خانواده افکاری منعکس شده است، تردیدی باقی نمیگذارد که شکنجههای روحی و جسمی این برادران با شکل و شیوههای مختلف استمرار پیدا کرده است. در همان روزهای اول دستگیری برادران افکاری، بهیه نامجو مادر برادران افکاری، گفت که «پسرانش شکنجه شدهاند تا علیه همدیگر شهادت بدهند و یک پسرش (وحید) در زندان دو بار خودکشی کرده است». اصلیترین فشار بر روی وحید این بوده است که علیه برادرش نوید بنویسد. یعنی خشنترین شکل از اعمال شکنجه روحی برای اعضای یک خانواده که در هر دو در بند هستند.
خانواده انصاری فر؛ حدیث بیپایان دادخواهی
فرزاد انصاریفر جوان ۲۸ ساله اهل شهر بهبهان روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در اثر شلیک ماموران نظامی جان باخت. فرزاد در روزی که خیابانهای بهبهان هم مانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران شاهد اعتراضات مردم به گران شدن ناگهانی قیمت بنزین بود، از خانه بیرون زده بود تا «هم سروگوشی آب بدهد و هم دو برادر کوچکترش را برگرداند خانه.» او نگران برادرهایش بوده است تا در آن شرایط اتفاقی برایشان نیفتد. بنا به روایت برخی شاهدان، فرزاد انصاریفر در زمان شلیک گلوله به همراه چند نفر دیگر در کوچهای کاملاً دور از محل درگیریها بوده است. فرزاد انصاریفر به همراه سه نفر دیگر از پشت سر هدف اصابت گلوله قرارگرفتهاند. فرزاد در ۱۰۰ متری منزل پدریاش مورد هدف قرار گرفت. پیکر وی توسط نیروهای امنیتی ابتدا به اهواز منتقل شد و ۲ روز بعد مجدداً به بهبهان برگردانده و تحویل خانواده شد و ظهر روز ۲۸ آبان ۱۳۹۸ در بهبهان به خاک سپرده شد.
روند دادخواهی خانواده فرزاد انصاریفر خیلی زود از سوی خانواده او شروع شد و دستگاه امنیتی و قضایی نیز به شدت با این دادخواهی از سر ستیز برآمد. فرزانه انصاریفر، خواهر فرزاد، اولین عضو این خانواده بود که با برخورد قضایی روبرو شد. فرزانه انصاریفر در شب پنجشنبه ۲۶ تیرماه سال ۱۳۹۹ در جریان تجمع اعتراضی در میدان بانک ملی بهبهان بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. فرزانه انصاریفر نهایتا در تاریخ ۳ مرداد ۹۹ با تودیع قرار از زندان آزاد شد. تجمعی که فرزانه انصاریفر در آن شرکت کرده بود در اعتراض به «وضعیت نابسامان اقتصادی کشور» و«صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی سال۹۸» صورت گرفته بود که البته در جریان آن شمار زیادی از شهروندان معترض در جریان این تجمع و تعدادی پس از پایان اعتراضات در منازل خود بازداشت شدند. فرزانه انصاریفر در زمان بازداشت، به اتهاماتی همچون «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام» «تحریک عمومی مردم» و «مصاحبه با رسانه های خارجی» متهم شده بود. با وجود فشارهای متعدد امنیتی و قضایی، فرزانه انصاریفر همچنان پیگیر دادخواهی برادر خود بود.
از سوی دیگر، دستگاه قضایی نیز مکررا و به بهانههای مختلف برای فرزانه انصاریفر احضاریه صادر میکرد و او را به دادگاه فرا میخواند. در یکی از این احضاریهها خانم انصاریفر با شکایت فرمانده سابق یگان ویژه بهبهان با اتهاماتی چون «سرقت بالابر» به دادگاه انقلاب احضار شد. روز چهارم آذرماه ۱۴۰۰ بود که فرزانه انصاریفر تصویری از این احضاریه را منتشر کرد که در آن از او خواسته شده بود که یک ماه بعد برای رسیدگی به اتهامات خود به دادگاه کیفری بهبهان مراجعه کند.
از جمله اتهامات مطرح شده در این احضاریه «ضرب و جرح عمدی»، «انتشار تصاویر تحریکآمیز»، «عضویت در گروهکهای منافقین»، «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق شعارنویسی و شرکت در اعتراضات سال ۹۸» و «سرقت بالابر و سنگپرانی علیه مامورین انتظامی و امنیتی» بوده است.
این پرونده در پی شکایت رحمان بدری، فرمانده سابق یگان ویژه بهبهان که هماکنون بازنشسته شده و همچنین دادستان بهبهان، علیه فرزانه انصاریفر تشکیل شده بود. روز دوشنبه ۱۵ آذرماه ۱۴۰۰، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۲۵ تن از بازداشتشدگان اعتراضات تیرماه سال ۱۳۹۹ در بهبهان در شعبه ۱ دادگاه انقلاب ماهشهر برگزار شد. نام فرزانه انصاریفر در میان متهمان دیده میشد.
بعدتر و در تاریخ ۴ دی ماه ۱۴۰۰، جلسه دادگاهی در شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری ۲ شهرستان بهبهان به ریاست قاضی رسول رسولی نژاد، علیه فرزانه انصاریفر برگزار شد. در نهایت، جلسه دادگاه رسیدگی به برخی دیگر از اتهامات فرزانه انصاریفر در تاریخ ۱۳ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ در شعبه ۱ دادگاه انقلاب بندرماهشهر برگزار شد که طی آن، او به ۴ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
بهمنماه سال ۱۴۰۰ یک منبع مطلع از وضعیت خانواده انصاریفر گفته بود که همزمان با برگزاری دور دوم دادگاه مردمی آبان ۹۸ در لندن، مقامات قضایی ضمن تحت فشار قرار دادن خانواده انصاریفر، برای فرزانه انصاریفر سه پرونده جداگانه تشکیل دادهاند. پروندههایی که گرچه موارد اتهامی در آنها متفاوت است، اما شکی نیست که دلیل اصلی پیوستگی فرزانه انصاریفر در دادخواهی است.
فرزانه انصاریفر تنها فرد خانواده نبود که مسیر دادخواهی و البته تحمل فشارهای امنیتی و قضایی را برای رسیدن به حقیقت و عدالت برگزید. امین انصاریفر از جانبازان جنگ ایران و عراق چندی پیش و در جریان برگزاری دور نخست دادگاه مردمی آبان در لندن به عنوان یکی از شاهدان به صورت آنلاین حاضر شده بود و درباره کشته شدن پسرش و فشارهای امنیتی بر خانواده خود شهادت داده بود.
در واقع همین موضوع موجبات تشدید فشارهای امنیتی و قضایی بر پدر فرزاد انصاریفر را باعث شد. بهمنماه ۱۴۰۰ همزمان با تشدید فشارهای قضایی بر فرزانه انصاریفر، احضاریههای دادگاه برای امین انصاریفر و همچنین آرمان انصاریفر (برادر فرزاد) از طرف دادگاه ارسال میشود که بر اساس آن پدر و برادر فرزاد انصاریفر باید ظرف مدت پنج روز در دادگاه (انقلاب) بهبهان حاضر میشدند. در این احضاریه «تبلیغ به نفع گروهها یا سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی» به عنوان اتهام امین انصاریفر اعلام شده بود.
امین انصاریفر، ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ و در پی مراجعه به دادسرای عمومی و انقلاب بهبهان بازداشت و به زندان این شهرستان منتقل میشود. آرمان انصاریفر نیز یک روز پس از دستگیری پدرش، به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات بهبهان منتقل میشود. پس از انتشار این خبر، آرش صادقی، زندانی سیاسی سابق، در توئیتی نوشت که فرزانه انصاریفر که برای پیگیری وضعیت پدر و برادر خود به دفتر دادستانی بهبهان مراجعه کرده بود، «در دفتر دادستانی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تهدید به بازداشت شده است».
به نوشته آرش صادقی «ضرب و شتم خانم فرزانه انصاریفر بهگونهای صورت گرفته که باعث کبودی بدن و آسیبدیدگی شانه ایشان شده است».
روز چهارشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۴۰۰، فرزانه انصاریفر از آزادی پدر و برادر خود پس از نزدیک به یک ماه بازداشت خبر داد.
پیشتر یک منبع مطلع از وضعیت خانواده فرزاد انصاریفر به صدای آمریکا گفته بود که «به سراغ هر کسی که با آنها رفتوآمد داشته رفتهاند و او را [برای بازجویی و تهدید] بردهاند.» او گفته بود که «دو عموی فرزاد انصاریفر هم پیش از این بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفته بودند».
خانواده بختیاری؛ زنده نگه داشتن دادخواهی به قیمت حبس
پویا بختیاری، جوان ۲۷ ساله اهل کرج روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در فاز ۴ مهرشهر کرج و در جریان اعتراضات مردمی به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شد. به گفتهٔ پدر پویا بختیاری، پسرش به همراه مادر و خواهر خود در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش ناگهانی قیمت بنزین، به صف راهپیمایی معترضان پیوسته بودند. تیر اسلحه نیروهای امنیتی بر جمجمه پویا بختیاری اصابت میکند و او پیش از رسیدن به بیمارستان جان میبازد. روایتی تلخ از سرکوب وحشیانه اعتراضات مردمی به دست نیروهای قهری حاکمیت. پرچم دادخواهی خانواده پویا خیلی زود برافراشته شد و پدر و مادر او به فاصله کوتاهی از فاجعه کشته شدن فرزندشان به تکاپوی دادخواهی افتادند و به تبع آن، فشارهای امنیتی و قضایی نیز بر آنها بیشتر شد. ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، از مسیر گفتگوهای مکرر با رسانهها و نامهنگاری با نهادها و سازمانهای بینالمللی، سعی در رساندن صدای دادخواهی خود داشتند. ۱۳ آذرماه سال ۱۳۹۸ یعنی کمتر از یک ماه پس از قتل پویا بختیاری، ناهید شیرپیشه مادر پویا در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفته بود که خانواده او شکایتشان را به دادگاهها و دستگاه قضایی ایران و مجامع بینالمللی اعلام خواهند کرد و خواستار معرفی و مجازات قاتل و قاتلان فرزندشان هستند.
یک ماه پس از کشته شدن پویا بختیاری، پدر و مادر او اعلام کردند که با نزدیک شدن چهلمین روز درگذشت پسرشان از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شدهاند و به آنها گفته شده در صورت مخالفت با برگزاری مراسم در مکان مورد تایید وزارت اطلاعات، اجازه برگزاری مراسم چهلم پویا را نخواهند داشت. با این وجود پدر و مادر پویا بختیاری با انتشار فراخوانی از مردم خواستند تا روز ۵ دیماه در مراسم چهلمین روز کشتهشدن فرزندشان شرکت کنند. دو روز پیش از این تاریخ، گزارشهایی از یورش مقامات امنیتی به منزل خانواده بختیاری و بازداشت شمار زیادی از اعضای خانواده منتشر شد. یکی از بستگان خانواده بختیاری گفته بود که در جریان یورش نیروهای امنیتی، دستکم ۱۰ نفر از اعضای خانواده پویا بختیاری بازداشت شدهاند. پدر و مادر، خواهر و شوهرخواهر، دو عمو و پسرعموی ۱۱ ساله پویا بختیاری در منزل آقای بختیاری بازداشت شدهاند و پس از آن نیروهای امنیتی به خانه یکی از داییهای پویا بختیاری میروند و او را نیز بازداشت میکنند.
در آن زمان سازمان عفو بینالملل نیز در توئیتی خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، والدین پویا بختیاری شده بود.
منوچهر بختیاری خردادماه سال ۹۹ نامهای سه صفحهای خطاب به برخی مقامات حقوق بشری سازمان ملل از جمله میشل باچله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از آنها درخواست کرد که «به افشای حقیقت، رساندن صدای قربانیان و فشار برای پاسخگویی حاکمیت در برابر تخلفات کمک کنند». او در این نامه به جزئیات سرکوب وحشیانه و خونین مردم و شرح آنچه بر فرزند او و خانوادهاش در این ایام گذشته پرداخت.
چندی پس از آن بود که برخی تصاویر و ویدیوهایی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد منوچهر بختیاری، پدر پویا و برادرش در مراسم بزرگداشت قاسم سلیمانی، مراسم فرمانده سابق سپاه قدس ایران شرکت کردهاند. اوایل تیرماه سال ۱۳۹۹ بود که منوچهر بختیاری با انتشار ویدیویی در شبکههای اجتماعی اعلام کرد که او و برادرش به «اجبار» در مراسم بزرگداشت قاسم سلیمانی، مراسم فرمانده سابق سپاه قدس ایران شرکت کردهاند. آقای بختیاری گفته بود که شرکت وی در این مراسم مربوط به زمانی بوده که وی و خانوادهاش در «بند مزدوران» بودهاند. منوچهر بختیاری تاکید کرده بود که با «تهدید و ارعاب خانواده»، او را به شرکت در این مراسم مجبور کردهاند.
نیروهای امنیتی در ۲۳ تیر ماه سال ۱۳۹۹ منوچهر بختیاری را در جریان سفرش به جزیره کیش ربودند و بازداشت کردند. پس از بازداشت منوچهر بختیاری، اعضای خانواده و بستگان او از جمله برادرش مهرداد بختیاری، در تاریخ چهارم شهریور ماه با در دست داشتن پلاکاردی با مضمون «دادخواهی جرم نیست، منوچهر بختیاری را آزاد کنید»، مقابل وزارت کشور تجمع کردند، اما نیروهای امنیتی علاوه بر ضرب و شتم آنها از جمله بیبیزهرا بختیاری، مادربزرگ ۸۰ ساله پویا بختیاری، اعضای این خانواده را برای ساعاتی بازداشت کردند. پس از آن، در آستانه سالگرد اعتراضات آبانماه، مهرداد بختیاری، عموی پویا بختیاری نیز به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد. بیبی زهرا بختیاری، مادر بزرگ پویا بختیاری دوازدهم آبان ماه سال ۹۹ در ویدیویی گفت: «در حالی که چهار ماه از بازداشت منوچهر بختیاری [پدر پویا] گذشته، فرزند دیگرم مهرداد بختیاری نیز روز گذشته وقتی برای خرید نان از منزل خارج شده بود، از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شده است.»
منوچهر بختیاری روز ۱۵ آذر ۱۳۹۹ پس از تحمل حدود پنج ماه بازداشت، با قرار وثیقه آزاد شد و مهرداد بختیاری نیز روز پنجشنبه ۲۷ آذرماه، بعد از ۴۷ روز بازداشت، آزاد شد. منوچهر بختیاری گفته بود که برادرش (مهرداد) به پنج سال حبس تعلیقی و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.
منوچهر بختیاری چند ماه بعد و در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۱۴۰۰ و در جریان حضور و تجمع در مزار سردار اسعد بختیاری، یکی از مشروطه خواهان ایرانی در اصفهان، به همراه خانواده برخی از کشته شدگان اعتراضات مردمی و تعدادی از فعالان مدنی، بازداشت و مدتی بعد آزاد شد.
کمتر از یک ماه بعد، یعنی در تاریخ ۹ اردیبهشتماه سال ۱۴۰۰ نیروهای امنیتی با یورش به منزل شخصی منوچهر بختیاری همراه با ضرب و شتم، وی را بازداشت کردند و برای مدتی به مکانی نامعلوم منتقل کردند و نهایتا دادگاه انقلاب، منوچهر بختیاری را به ۳ سال و ۶ ماه حبس، ۲ سال و ۶ ماه تبعید و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد و او را از بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل کردند. چندی بعد از بازداشت آقای بختیاری، یک فایل صوتی از او منتشر شد که در آن تأکید میکرد که در جریان رسیدگی به پرونده خود، از داشتن وکیل بیبهره بوده و از زمان برگزاری جلسات نیز اطلاعی نداشته است. شهریور ماه سال ۱۴۰۰، ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری، از یورش چهار مامور امنیتی به منزل او خبر داد. ناهید شیرپیشه گفته بود که چهار مامور امنیتی روز دوشنبه ۲۲ شهریورماه با هجوم به منزل او و فحاشی، خانه را تفتیش و موبایل شخصی او را ضبط کرده و با خود بردند.
دیماه سال ۱۴۰۰ گزارشهایی از اعتصاب غذای منوچهر بختیاری در زندان و انتقال او به سلول انفرادی منتشر شد. اعتصاب غذایی که در اعتراض به بیعدالتی در روند رسیدگی به پرونده صورت گرفته بود.
حاکمیت علیه دادخواهی؛ حبس عدالت و محو حقیقت
بازخوانی مقابله حاکمیت با خانوادههای دادخواه نشاندهنده ساختاری خشن اما معین برای برخورد و سرکوب دادخواهیست که صورتهای گوناگونی از خشونت را عیان میکند. میتوان به روشنی دریافت که تمام اقدامات خشن و سرکوبگرانه حاکمیت با خانوادههای قربانیان بر چند محور اساسی میچرخد؛ حذف و محو حقیقت، سرکوب و تبعیض و تحریف واقعیت و پروندهسازی برای اعضای خانواده و در نهایت تحقیر دادخواهان از طریق ضرب و شتم و فحاشی و یورش به حریم خصوصی.
ممانعت از برگزاری مراسم خاکسپاری و برپا کردن مراسم بزرگداشت چهلم و یا سالگرد قربانیان، بهترین نمونه برای توضیح و شرح نگاه معطوف به حذف و محو حقیقت است که در چهل سال گذشته و در مقابله با جنبش دادخواهی از سوی حاکمیت، بر خانوادههای دادخواه اعمال شده است. تخریب گورستان خاوران و سختگیریهای مدام و پیوسته بر مادران خاوران جهت برگزاری مراسم سوگواری، قدیمیترین نمونه از این سیاست غیرانسانی و ضد حقوق بشری است. سیاستی که در سوی دیگرش معطوف به تحریف واقعیت هم هست. موضوعی که البته با شگردهای جدید دستگاههای امنیتی مانند اجبار خانواده بختیاری برای حضور در مراسم قاسم سلیمانی نیز پی گرفته شده و میشود. همچنین میتوان گوشههایی از این شگرد را در پرونده خانواده افکاری هم دید. تلاش نیروهای امنیتی و بازجویان برای گرفتن اعتراف اجباری از برادران افکاری علیه یکدیگر و یا ساخت مستندهای تلویزیونی متعدد درباره پرونده برادران افکاری، شکل دیگری از تحریف واقعیت به دست نیروی سرکوبگر حاکمیت است. روشی که در پیوند با پروندهسازی علیه اعضای خانواده قربانیان هم هست. در سالهای اخیر به کرات دیدهایم که ماموران امنیتی و انتظامی رفتارهایی به غایت غیرانسانی و خشن با بسیاری از خانوادههای دادخواه داشتهاند. ضرب و شتم گوهر عشقی مادر سالخورده ستار بهشتی که در اثر شکنجه ماموران انتظامی کشته شد، و یا یورش وحشیانه ماموران به خانه شهناز اکملی مادر مصطفی کریمبیگی از جانباختگان سرکوب اعتراضات سال ۸۸، از جمله آخرین نمونههای برخورد توهینآمیز و خشن با خانوادههای دادخواهیست که علیه این ظلم پیوسته ایستادهاند.
هرچند فشارهای امنیتی و قضایی مدام بر خانوادههای دادخواه بیشتر میشود، اما به نظر میرسد که صدای دادخواهی این خانوادهها هر روز محکمتر از قبل شنیده میشود و حلقه اتحاد این صدا پیوستهتر میشود و هویت دادخواهی این خانوادهها در پیوند با یکدیگر ساخته میشود و قوام مییابد.
در روزهای ابتدایی شروع قرن پانزدهم خورشیدی مصداقهای روشن پیوستگی خانوادههای دادخواه دیده شد که نشانههایی از قوام پیدا کردن هرچه بیشتر راه دادخواهی است.
نوروز ۱۴۰۱ در حالی آغاز شد که تعدادی از مادران دادخواه در تهران و برخی دیگر از شهرها به خیابان آمدند و به مردم گل هدیه دادند تا یاد عزیزان از دست رفتهشان را با مردم کوچه و خیابان پاس دارند. مادر پژمان قلی پور، از کشته شدگان آبان ۹۸ مادر نوید افکاری ، مادر سارو قهرمانی که فرزندش در دی ۹۶ کشته شد و پدر و مادر امیرحسین زارع زاده یکی دیگر از کشته شدگان آبان ۹۸ و برادر ناصر رضایی که او نیز در کشتار خونین آبان ۹۸ کشته شد. در شهر سنندج هم مادر رامین حسین پناهی که فرزندش در سال ۱۳۹۷ اعدام شد، در میان شرکتگنندگان در مراسم نوروز به یاد فرزندش گل به مردم هدیه پخش کرد.