سلب حق سوگواری؛ تحمیل رنج مضاعف بر خانواده قربانیان و انکار حقیقت به دست حاکمان
کمپین حقوق بشر در ایران
یکی از موارد آشکار نقض حقوق بشر در ایران، «سلب حق سوگواری» از خانوادههای قربانیان سرکوب حکومتی و اعدامشدگان سیاسی و عقیدتی است. اصرار حاکمیت بر ممانعت از برگزاری مراسم سوگواری برای قربانیان سرکوبهای حکومتی در سالهای گذشته و سکوت مقامات درباره این برخوردهای غیرقانونی، نشانه چیست؟ شیوههای حاکمیت در سلب «حق سوگواری» چیست؟ چرا حاکمیت همچنان بر اعمال این تبعیض آشکار اصرار دارد؟ تبعات سلب حق سوگواری برای بازماندگان قربانیان چیست و تلاش خانوادههای داغدار برای به دست آوردن حق سوگواری، چگونه با جنبش دادخواهی در ایران پیوند خورده است؟
اعمال تبعیض علیه خانوادههای کشتهشدگان و اعدامشدگان به دست حکومت در دهههای مختلف حکومت جمهوری اسلامی تکرار شده است و در دومین سالگرد اعتراضات آبان۹۸ نیز خبرهایی درباره اعمال فشار بر خانوادهها جهت برگزاری مراسم سالگرد عزیزانشان گزارش شده است. از جمله بازداشت مادر و خواهر ستار بهشتی به دست نیروهای امنیتی که میخواستند در مراسم سالگرد کشته شدن ستار بهشتی و یادبود کشتهشدگان اعتراضات آبان، شرکت کنند.
قبرهای بینام و اجبار به سوگواریهای پنهانی
حق سوگواری بیشک یکی از بدیهیترین حقوق بشر است و مساله سلب حق سوگواری از خانوادهها و بازماندگان قربانیان سرکوبهای حکومتی و اعدامیان و ناپدیدشدگان قهری به دست حکومتهای تمامیتخواه و ناقض حقوق بشر، سابقهای طولانی در تاریخ معاصر دارد و تاریخ چهل و چند ساله حکومت جمهوری اسلامی در ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. در واقع میتوان گفت که برخورد با بازماندگان قربانیان سرکوب و ناعدالتی حکومت از طریق ممنوع کردن برگزاری مراسم سوگواری برای خانوادهها در ایران، بیش از هرچیز یادآور قبرستان «خاوران» است؛ جایی که محل قبرهای دستهجمعی بسیاری از اعدامشدگان دهه ۶۰ خورشیدی و همچنین قبور تعدادی از بهائیان است.
گورستان خاوران طی سالهای گذشته بارها به دستور مقامات حاکمیت تخریب شده است، خانوادههای اعدامشدگان دهه ۶۰ که برای برگزاری مراسم سوگواری در این قبرستان دست از تلاش و مقاومت برنداشتند، بارها بازداشت و شکنجه شدند و همواره با تهدیدات بیشمار امنیتی روبرو بودهاند.
جدای از ممانعت از برگزاری مراسم سوگواری و بازداشت و تهدید، روند برخورد و اعمال فشار امنیتی و قضایی بر خانوادههای کشتهشدگان و اعدامشدگان در تمام سالهای گذشته به شیوههای مختلف ادامه یافت.
تحویل ندادن اجساد قربانیان سرکوب حکومت و اعدامشدگان سیاسی و عقیدتی به خانوادهها و بینتیجه ماندن تلاش برای یافتن محل دفن برخی از آنان، از جمله شیوههای مرسوم حاکمیت در نقض آشکار معنای «حق سوگواری» است. موضوعی که ریشههای آن در دستگاه قضایی و حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران به همان سالهای دهه شصت خورشیدی بازمیگردد و در تمام سالهای بعد از آن هم تکرار شده است. در سالهای گذشته اسامی مختلفی از زندانیان سیاسی اعدام شده منتشر شد که اجساد هیچ کدام از آنها به خانوادهها تحویل داده نشد و هیچ نشانی از محل دفن آنها نیز وجود ندارد. فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، حبیب گلپریپور، زانیار و لقمان مرادی برخی از این نامها هستند که در سالهای اخیر اعدام شدند و دستگاه قضا هیچ نشانی از محل دفن آنها به خانوادههایشان اعلام نکرده است. رفتاری که مصداق بارز شکنجه و تحمل رنج مضاعف و سنگین بر خانوادههای قربانیان سرکوب و اعدام است.
موضوع تحویل اجساد و یا اعلام محل دفن آنها به خانواده در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران، با مساله پرداخت پول برای دریافت جسد یا به اصطلاح «پول تیر» هم گره خورده است. موضوعی که مقامات حاکمیتی همواره آن را تکذیب میکنند اما مدارک و مستندات موجود نشان میدهد که این رویه بهخصوص در دهه ۶۰ خورشیدی از سوی حاکمیت پی گرفته شده است. خبرهای بسیاری درباره دریافت پول در ازای تحویل اجساد کشته شدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸ و بعدتر در سال ۱۳۹۸ هم منتشر شد که البته از سوی مقامات حاکمیتی تکذیب شد.
دفن شبانه اجساد قربانیان سرکوب حکومت و برخی اعدامشدگان به دور از چشم خانواده هم یکی دیگر از شیوههای حاکمیت در مواجهه با موضوع «حق سوگواری» است. در سالهای گذشته، حاکمیت از این شیوه تبعیضآمیز به دو شکل استفاده کرده است؛ یکی دفن شبانه قربانیان بدون اطلاع به خانوادههایشان و دوم اجبار خانوادهها به دفن شبانه و بیسروصدای عزیزان خود. در حقیقت در هر دو روش، حاکمیت شکنجهای مضاعف را بر خانواده و بازماندگان تحمیل میکند که نه تنها مصداق بارز نقض «حق سوگواری» است بلکه نمونهای گویا از چگونگی دخالت در خصوصیترین بخشهای زندگی افراد است.
پس از اعتراضات آبان۹۸ گزارشهای زیادی درباره تحویل اجساد برخی قربانیان در ازای گرفتن تعهد از خانوادهها برای دفن شبانه و بیسروصدای عزیزان خود منتشر شد. خانواده آرشام ابراهیمی و پویا بختیاری از کشته شدگان آبان۹۸، از جمله بازماندگانی بودند که به شرح روایت چگونگی تحویل اجساد عزیزان خود و سنگاندازیهای بیشمار ماموران امنیتی پرداختند. پدر آرشام ابراهیمی پیشتر به کمپین حقوق بشر در ایران گفته بود «فرزندشان را شبانه و در حضور نیروهای امنیتی به خاک سپردند».
نوید افکاری، کشتیگیر ۲۷ ساله و از بازداشتشدگان اعتراضات مرداد ۹۷ پس از محاکمه ناعادلانه و اجرای حکم اعدام، شبانه و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد و خانواده او در سالهای گذشته برای برگزاری مراسم سوگواری همواره با مشکلات و مصائب زیادی روبرو بودند.
تخریب گورستانها و سنگ قبرها؛ تلاش حاکمیت برای انکار حقیقت
حاکمیت در طول سالهای گذشته نه تنها با اعمال فشارهای امنیتی و برخوردهای غیرقانونی و غیرانسانی شمار زیادی از شهروندان را از «حق سوگواری» محروم کرده و شکنجهای طولانی را بر آنها تحمیل کرده است، بلکه با تخریب گورستانها و سنگ قبرهای کسانی که به دست قدرت کشته شدند و نماد ظلم روا شدهی حاکمان هستند، سعی در ویران کردن هر نشانی از ظلم بیپایان خود علیه مردم دارد.
این روش غیرانسانی و ظالمانه بارها درباره گورستان خاوران به کار گرفته شد. خاوران دو قطعه دارد که در یک بخش، تعداد محدودی از اجساد اعدامیان سالهای دهه شصت به صورت انفرادی به خاک سپرده شدهاند. هرچند سنگ قبر و یا هر گونه نام و نشانی از این کشتهشدگان در طول سالیان گذشته تخریب شده است. اما قسمت دیگر خاوران در واقع محل گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی است که در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ اعدام شدند. این بخش از خاوران در واقع پس از پیگیریهای مستمر خانوادههای هزاران اعدامشده تابستان ۱۳۶۷ و ارائه و بررسی شواهد و مستندات بسیار کشف شد. پس از آن بود که خاوران به نمادی از سوگواری خانوادههای قربانیان سرکوبهای حکومتی بدل شد؛ محلی با قبرهایی بینام و جایی برای مقاومت خانوادهها علیه سرکوب مستمر حاکمیت و فراموشی. اما چندی پیش جامعه بینالمللی بهائیان با انتشار بیانیهای اعلام کرد که مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران به آنها گفتهاند گورهای جمعی تخلیه شده است و از آنان خواستهاند متوفیان خود را در این محل به خاک بسپارند. در گورستان خاوران و در کنار قطعه محل دفن اعدامیان سیاسی، بخش بزرگی متعلق به متوفیان بهائی است.
جدای از اقدامات سیستماتیک حاکمیت برای از بین بردن هرگونه نشانهای از کشتار سال ۶۷ با روش تخریب گورستان و سنگ قبر، این روش درباره سنگ قبر بسیاری از کشتهشدگان و اعدامشدگان سالهای اخیر در ایران هم تکرار شده است؛ سنگ قبر ندا آقاسلطان و کیانوش آسا و مصطفی کریم بیگی از کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸ و همچنین سنگ قبر نوید افکاری، از بازداشتشدگان اعتراضات مرداد ۹۷ در شیراز که اعدام شد و پویا بختیاری از جانباختگان اعتراضات آبان۹۸ نمونهای از این اقدامات هستند.
دامنه تخریب سنگ قبرها و تلاش حاکمیت برای به «فراموشی سپردن ظلم» را میتوان در یک نمونه متفاوت به خوبی مشاهده کرد؛ چندی پیش بود که خبرهایی مبنی بر تخریب سنگ قبر دو تن از قربانیان سقوط هواپیمایی اوکراینی با شلیک نیروهای سپاه، منتشر شد. موضوعی که نشان میدهد حاکمیت تا چه اندازه نسبت به اعمال فشار و خشونت علیه خانواده قربانیان، به هر شکل از ظلم روا شده بر مردم اصرار دارد. با اینوجود، مقامات مسئول هیچگاه صریحا مسئولیت تخریب چندباره سنگ قبرها و گورستان خاوران را به عهده نگرفتند.
پیوند «حق سوگواری» و «دادخواهی»
با وجود تمامی موانع سخت امنیتی و غیرقانونی پیش روی دادخواهان در ایران از جمله خانوادههای قربانیان سرکوبها و اعدامهای حکومتی، برگزاری مراسم یادبود و سوگواری در سالهای گذشته همواره یکی از مهمترین برههها برای به گوش رساندن صدای دادخواهی بسیاری از خانوادهها و بازماندگان قربانیان خشونت از سوی حکومت بوده است.
بازداشت دو روزهی گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، وقتی عازم شرکت در مراسم سالگرد کشته شدن فرزند خود و یادبود کشتهشدگان اعتراضات آبان ۹۸ بود، حامل پیامی روشن و گواه پیوستگی و اتفاقنظر خانوادههای قربانیان در مفهوم «دادخواهی» است. گوهر عشقی که فرزندش را ۹ سال پیش و در اثر شکنجه ماموران بازداشتگاه از دست داده بود، حالا برای «سوگواری» پسرش به صف دادخواهان قربانیان اعتراضات آبان۹۸ میپیوندد. بنیاد ستار بهشتی با اعلام خبر دستگیری گوهر عشقی به همراه دختر و دامادش گفته بود که بازداشت آنها در حالی صورت گرفته که قرار بود روز پنجشنبه ۱۳ آبان به دعوت این بنیاد، مراسم سالگرد کشته شدن ستار بهشتی و یادبود کشتهشدگان اعتراضات آبان، با حضور گوهر عشقی و دیگر فعالان سیاسی برگزار شود.
استمرار فعالیت دادخواهان اعدامهای دهه ۶۰ در زنده نگهداشتن یاد آن جنایت بیسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی ایران که این روزها گوشهای از نتیجه آن در دادگاه حمید نوری در سوئد نمایان شده است، نشان میدهد که قدرت همواره در برابر تداوم دادخواهی و تلاش دادخواهان برای مبارزه علیه فراموشی ظلم، مقهور است.
پیوستگی دادخواهی در میان خانوادههای قربانیان سرکوب حکومتی در سالهای گذشته و بهخصوص پس از سرکوب خشن و گسترده مردمی در آبان ۹۸، بیش از پیش عیان شده است.
همراهی خانوادهها در مراسم سالگرد کشتهشدگان عزیزانشان و حمایت آنها از یکدیگر هم روی دیگری از پیوستگی مفهوم سوگواری و دادخواهی است؛ به تعبیری تلاش برای یافتن گریزگاهی از «اندوه و خشم مشترک».
تلاش برای به دست آوردن حق سوگواری و تحمل رنجی شکنجهوار از سوی بازماندگان قربانیان، در واقع بخش مهمی از جنبش دادخواهی در سالهای اخیر ایران است. این تلاش در حقیقت ثبت تاریخی است که حاکمیت با ابزار خشن در صدد نابودی آن است.