مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری در دولت احمدینژاد در گفتگو با «مجله مثلث» درباره نقش سعید امامی در قتلهای زنجیرهای سخن گفته است.
او میگوید قتلهای زنجیرهای اقدامی خودسرانه نبوده و سعید امامی در آن نقشی نداشت. به گفته او، مدیران اصلی پروژه قتلهای زنجیرهای در وزارت اطلاعات «گرایش چپ» (جزو جناحی از جمهوری اسلامی که بعدها به اصلاحطلبان مشهور شد) داشتند.
مصطفی پورمحمدی عضو هیئت چهار نفرهٔ تصمیمگیری درباره سرنوشت چندین هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ بود. این هیئت چهار نفره موسوم به «هیئت مرگ» حکم اعدام حدود ۴ هزار زندانی سیاسی را صادر کرد. زندانیان سیاسی اعدامشده از اعضای سازمان مجاهدین خلق و گروههای چپ ایران بودند.
بخشهایی از گفتوگوی مصطفی پورمحمدی با «مجله مثلث» که در خبرآنلاین منتشر شده است:
* ما تندترین نیروهای چپ را که جزء سران نیروهای اصلاحطلب بودند، در وزارت اطلاعات داشتیم و طیف مقابل شدیدا موضعدار ۱۸۰ درجهای اینها در وزارت اطلاعات بودند. تعبیری بود در وزارت اطلاعات که هفتخطها اینجا جمع هستند؛ تعبیر شماتیکی بود، هم همه خطوط و هم معنی هفتخط به معنی رایج عامیانه مردمیاش.
* با همه این موضعگیریها که حتی در وزارت هم این نظرات ابراز میشد، اینطور هم نبود که پنهانکاری بکنند؛ یعنی این مواضع روشن بود، بچههای لانه جاسوسی که لانه را گرفته بودند، در اطلاعات نخستوزیری بودند و همه به وزارت آمدند؛ یعنی با گرایشهایی که داشتند، رئوس اصلاحطلبان، مشارکت و مجاهدین انقلاب و اینها را تشکیل میدادند».
* {در پاسخ به این پرسش که آیا عالیخانی و خسرو تهرانی هم از همین تیپ بودند}:«آقای خسرو تهرانی نخستوزیری بود، اما آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود.
* در بحث قتلهای زنجیرهای که شما بحث خاصتان خودسربودن بود، نه آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یکسری تصمیمات بد میگرفتند، ما داشتیم جاهایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بیخود کردید این تصمیم را گرفتید.
* در یک بخشی بود در گپهای مباحثاتی با دوستانمان صحبت میکردیم، میگفتم که این سیاست را قبول ندارم، نباید اینجور باشید، اما اینجور نبود که از دست رها باشد؛ حتی این داستان قتلهای زنجیرهای در سیستم اتفاق افتاد، جانشین امنیت؛ یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند؛ یعنی جایی نبود که پنج نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند.
* اینها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر میکردند طبق آن تحلیل باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد، نجات دهند؛ تحلیلشان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار و تجربه کنیم.
* اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیسجمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند.
* {در پاسخ به اینکه آیا مدیر پروژه قتلها سعید امامی نبود}:«اینکه مشخص بود آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند، گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتا بهعنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند.
* مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیمگیری نبود، نه مقام تصمیمگیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت، حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سؤال کردیم، گفت نه، من در این کار نبودم، تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم.
* به آن آقایان که میگفتیم تعبیری که میکردند، میگفتند ما اجازه هم داریم که هرچه تلاش کردیم ما اجازهای ندیدیم، ولی تلقی و نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرفها، ما گفتیم کیست و بعد هم چنین چیزی ثابت نشد که توانستند اجازه بگیرند.
* اینکه فکر کنیم جماعتی همینجوری خودسر آمدند و انجام دادند به این شکل که نبود، اینها تحلیل داشتند، حالا اینکه در این تحلیل اینها نفوذی وجود دارد، این هم ثابت نشد، ما که نمیتوانیم صرفا روی تحلیلمان کار کنیم، آدمهایش موجودند، محاکمه شدند، زندان رفتند، همهشان تحمل حبس طولانی کردند، اینها که موجودند، بعد هم اینکه وزارت، کار کردند.
* هیچ ردی که مشخصا القای مستقیم باشد، نبود. شاید برخی فضاسازیها تأثیر غیرمستقیم روی تصمیمگیریها بگذارد. بعید نیست؛ الان هم یکی از شگردهای قوی دستگاه اطلاعاتی این است که فضا را جوری طراحی میکنند که آدمها بر اساس آن طراحی به تصمیماتی میرسند.
* القای غیرمستقیم میتواند چنین چیزهایی باشد، ولی اینکه مستقیما طبق ادعایی که برخی از این آقایان کردند؛ یعنی شبکه جاسوسی و نفوذ و اینها، هیچکدامشان ثابت نشد و این حادثه هم اتفاق افتاد.