درباره نوار آیتالله منتظری
۱- انتشار نوار سخنان آیتالله منتظری حقایق تلخی را درباره اعدامهای گروهی سال ۶۷ برملا کرد. من بدون آن که از جزئیات آن فاجعه آگاه باشم در مقاله «حصر در دهه ۶۰ و ۹۰» نوشتم: «آن چه پس از عملیات مرصاد انجام شد غیرقانونی بود. پذیرفته نیست برای زندانیانی که محاکمه و محکوم شدهاند، بدون ارتکاب جرم جدید حکم جدیدی صادر و اجرا شود. به باور من جمهوری اسلامی یک پوزشخواهی و حلالیتطلبی به خانوادههای آنان بدهکار است که گذشت زمان آن را منتفی نمیکند.... من اندیشه، راهبرد و روشهای تشکیلاتی فرقه رجوی را چنان فاشیستی و غیرانسانی میبینم که فقط با داعش قابل مقایسه است. با وجود این وقتی اعضای همین سازمان مخوف بازداشت، محاکمه و زندانی میشوند، حقوقی دارند که با هیچ توجیهی نمیتوان و نباید آنها را نادیده گرفت یا نقض کرد.»
۲- من همچنین نقش و سهم سازمان مجاهدین خلق را در سوق دادن جمهوری اسلامی به کاربرد خشونت استراتژیک میدانم. رجوی با توهم کسب انحصاری و خشونت بار قدرت، تروریسم گسترده و بی سابقهای بر میهن و مردم تحمیل کرد و با قتل هزاران انسان بیگناه، از دولتمردان آزادیخواه و قانونگرا مانند دکتر بهشتی و باهنر تا شهروندان عادی در حد کاسبان محل، آن هم تنها به دلیل اعتقاد به جمهوری اسلامی و رهبری فقید آن، سیاستورزی قانونی را تا حدود زیادی به محاق برد.
همچنین از وطنفروشی سازمان مزبور و مزدوری و خبرچینی برای صدام، آنهم در زمان جنگ و اشغال بخشی از خاک ایران توسط ارتش بعث و بویژه از اوضاع و احوال کشور و مدیریت آن در ماههای منتهی به پایان جنگ خبر دارم و میدانم که رجوی پس از پذیرش قطعنامه ٥٩٨ توسط ایران با لشگر کشی ناموجه جنایت بزرگ دیگری مرتکب شد و هزاران عضو ساده دل را با نام آزادسازی ایران به کام مرگ فرستاد تاهم بر تحلیل غلط خود از خاتمه جنگ سرپوش گذارد و هم با جاری کردن شطی از خون چرخهى خشونتورزی را استمرار بخشد.
با وجود همه این مسائل محاکمه مجدد زندانیان را در سال۶۷ و اعدام گروهی آنان را نقض موازین حقوقی و قانونی کشور به شمار میآورم. ما حق نداریم با استاندارهای دوگانه با پدیدهها و رخدادها مواجه شویم. کار اشتباه از سوی هرکس که سر زند اشتباه است. هنگامی که ما درباره خداوند میگوییم او جز عدل عملی انجام نمیدهد (در برابر اشعریان که شعارشان این بود: هرکار که خداوند انجام میدهد عدل است) تکلیف بندگان خدا روشن است. معیار سنجش ما در مورد هر موضوع و اقدامی حقیقت و عدالت است نه شخصیت افراد هر قدر هم که بزرگ و تاریخساز باشند. شاید به همین دلیل مهندس موسوی میگوید هم خود او در همان زمان نخستوزیری و هم رییس جمهور وقت- آیتالله خامنهای - با این روش اعدام به شدت مخالفت کردند اگر چه وقتی متوجه ابعاد فاجعه شدند، که کار از کار گذشته بود.
۳- یکی از دلنشینترین اخباری که پس از آزادی شنیدهام سخنان پدر یکی از قربانیان سال ۶۷ در جمع گروه دیگری از والدین اعدام شدگان همان سال بود، که برخلاف روال سالیان گذشته و برخلاف مضامین سرودهای رایج مجاهدین خلق، که دعوت به کینهورزی و انتقامگیری میکند، وی خواهان آن شد که به کینه و نفرت پایان داده شود و به جای آن دعوت به مهر و دوستی کرد. مهمتر آن که این پیام با استقبال و تشویق بعضی دیگر از خانوادهها مواجه شد.
۴- حاکمیت میتواند با عذرخواهی از ملت، حلالیتطلبی از بازماندگان و اصلاح سازوکار قضائی میهن به گونهای که تکرار چنین فجایعی را ناممکن کند، زخم ناشی از این اعدامها را التیام بخشد. من به سهم خود از خانوادههای اعدام شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانیانی که عضو مجاهدین خلق نبودند، پوزش میطلبم. و متواضعانه آنان را فرامیخوانم تا با تأسی به ماندلا «ببخشند اما فراموش نکنند» تا ایران و ایرانی از چرخه شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند. از رهبر هم میخواهم که پیش از آن که دیر شود پرچم دوستی و مهر و آشتی ملی برافرازد و با پایان دادن به حصرها، زندانها، پناهندگیها و مهاجرتهای سیاسی، تلخکامی این روزها را به شیرینی هم زیستی مسالمتآمیز آحاد هموطنان تبدیل کند تا قطار انقلاب در ریل اصلی خود که «همه با هم بودن» است، قرار گیرد.
۵- شهروندان ایران زمین در این باب میتوانند نقش بسیار مهم و به باور من تعیین کنندهای ایفا کنند. آنان نه تنها نباید اجازه دهند هیچ فرد یا گروهی با استناد به سخنان آیتالله منتظری به ایجاد دوگانهسازیهای غیرضرور، تفرقه افکن و فرصتسوز بپردازد و آگاه یا ناآگاه جبهه بزرگ دموکراسیخواهان و عدالتطلبان را در مصاف با انسدادطلبان داخلی و سلطهجویان خارجی تضعیف یا خدای ناکرده دو پاره کند، به عکس باید از توجه عمومی به این سخنان کمال استفاده را به سود استقرار دموکراسی، نفی خشونتورزی و حاکمیت قانون در ایران ببریم و به آرمان طرفین، که خواهان سربلندی ایران و بهروزی ایرانیان بودهاند، اگرچه به نظر ما مسیر را اشتباه پیمودهاند، جامه عمل بپوشانیم.
ما شهروندان میتوانیم و باید خودمان را، رهبر و نهادهای منصوبش را، خانوادههای قربانیان را و نیروهای سیاسی اعم از مخالف و موافق را به نماندن درگذشته، در عین درس گرفتن از آن، و نگاه به آینده و تلاش برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی دعوت کنیم و با تبدیل آشتی ملی و مهر و دوستی به خواستی عمومی، فردایی بهتر را برای خود و فرزندانمان رقم زنیم.