به نام خداوند جان و خرد
نامهی سرگشادهی کانون صنفی معلمان ایران به ریاست قوهی قضاییه
ریاست محترم قوهی قضاییه، حضرت آیت اله لاریجانی
با سلام و احترام
این دومین نامهی کانون صنفی معلمان ایران است که در عرض این یک سال اخیر، ضمن لحاظ کردن شرایط حساس کشور و از سرِ دلسوزی، به آن جناب نگاشته میشود. اگرچه تردید داریم که جنابعالی به دلیل اولویتهایی که برای خود تعریف کرده اید و یا مشغلهها، التفاتی نسبت به نامهی قبل نموده باشید!
ریاست محترم
متآسفانه روند نامطلوب و ناعادلانهی برخورد با فعالان صنفی معلمان، که از سال ۸۳ آغاز گردیده، پس از تجمعات مسالمت آمیز معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی به اوج خود رسیده است؛ به نحوی که به نظر میرسد احکام قضایی سنگین صادر شده و سختگیریهایی که نسبت به معلمان زندانی صورت میگیرد هیچگونه تناسب با اتهامات منتسب و همچنین ادعاهای مسئولان محترم نسبت به ارادات و احترام به این قشر محترم نداشته باشد.
ما میپرسیم، معلمان دلسوزی همچون رسول بداقی و محمد داوری چه جرم سنگینی مرتکب شدهاند که با وجود سپری کردن بیش از سه سال در زندان و دوری از خانه و خانواده و مدرسه، هنوز امکان استفاده از یک روز مرخصی برای آنان فراهم نشده است؟ چرا رسول بداقی، حتی به هنگام فوت مادرش که متآسفانه در سال گذشته اتفاق افتاد، اجازهی حضور در تشییع جنازه و مراسم ختم را نیافت؟ مگر عبداله مومنی، دیگر معلم دربند چه کرده است که بایستی از سه سال پیش تاکنون در زندان بماند؟
ما میپرسیم اتهام و جرم سید محمود باقری از اعضای هیآت مدیرهی کانون صنفی معلمان چه بوده است که در دادگاههای بدوی و تجدیدنظر، به نه سال و نیم حبس تعزیری محکوم گردد!؟ چرا هم اکنون بیش از دو ماه است که به ایشان اجازه داده نمیشود که برای انجام عمل جراحی، به بیمارستانی بیرون از زندان منتقل شود؟
ما میپرسیم هاشم خواستار، معلم بازنشستهی خراسانی در ردیف کدام یک از زندانیان خطرناک بوده است که زندانبانان به خود اجازه دادهاند در بیمارستان و بر روی تخت، دستها و پاهای او را به غل و زنجیر بکشند!؟
و در نهایت علیاکبر باغانی، دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران، که اخیرا، حکم بدوی او در شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی صادر شده، به کدام گناه به ۶ سال حبس تعزیری در زندان قزل حصار کرج و ده سال تبعید به زابل محکوم گردیده است!؟
به راستی اینگونه احکام و برخوردها، تابع کدامیک از اصول فقهی، شرعی و عرفی است و چه کسانی مسئول نظارت بر عملکرد قضات و ضابطانی هستند که با صدور اینگونه احکام و یا اجرای آنها به شکل مذکور، حیثیت سیستم قضایی را به حراج گذاشتهاند!؟
ما میپرسیم آیا دعوت تعداد محدودی از فعالان صنفی معلمان در هفته معلم برای حضور در مزار استاد مطهری و دکتر خانعلی، که یکی به دست جهل مسلح و دیگری به ضرب گلوله پاسبانان رژیم گذشته به شهادت رسیده است از مصادیق تبلیغ علیه نظام است که قاضی محترم پرونده بر آن اشاره نموده است؟ آیا ابراز همدردی با خانوادههای محترم همکاران مظلومی چون بداقی و داوری، که تنها و تنها به جرم دفاع از حقوق صنفی دیگر همکاران و اعتراض به بی عدالتیها و عدم اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت به بند کشیده شدهاند از مصادیق تبلیغ علیه نظام است؟ اگر لازم است به عنوان یک ایرانی مسلمان نسبت به سرنوشت همنوعان خود در اقصی نقاط جهان حساس باشیم پس چگونه بی تفاوتی نسبت به سرنوشت همکارانمان و خانوادههای محترمشان را توجیه کنیم؟ این گونه برخوردها، با کدام یک از آموزههای دینی و اخلاقی که انقلاب اسلامی بر پایهی آنها به پیروزی رسیده است، همخوانی دارد؟
مقام محترم قضایی
علی اکبر باغانی، معلمی دلسوز، متدین، اخلاقمدار و خوشنام است؛ اجازه ندهید به واسطهی برخی تصمیمات عجولانه و احکام ناعادلانه، حیثیت نظام قضایی به سخره گرفته شود و بیش از پیش، آب به آسیاب دشمنان ریخته شود. توقع ما این است که اقدام به موقع حضرتعالی و دقت قضات محترم تجدید نظر، باعث دلگرمی دلسوزان نسبت به اصلاح روند ناصواب فعلی گردد و یادآور میشویم که نظام اسلامی با حضور منتقدان دلسوز، خصوصآ در عرصه آموزش و پرورش، به اهدافی که تعریف شده و انتظار دارد نزدیک تر خواهد شد.
باور کنید اگر دستها و دهانهایمان باز باشد از احتمال تکرار حوادث تلخی که این روزها در مدارس کشور شاهد آن هستیم به طور محسوسی کاسته خواهد شد.
والسلام
کانون صنفی معلمان ایران
۱۹/۱۰/۹۱