یادداشت مصطفی تاجزاده درباره ابوالفضل قدیانی
معرفی یکی از همبندیان این بار اختصاص دارد به استبدادستیزی نستوه که اسم او در تاریخ جنبشهای آزادیخواهانه ملت ایران به یاد خواهد ماند؛ ابوالفضل قدیانی.
شیر پیر خستگیناپذیری که دو بار در رژیم گذشته در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۵ به بند کشیده شد. بار دوم ابتدا به حبس ابد و سپس در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان محکوم گردید. در دوران آقای خامنهای نیز به جرم مخالفت صریح با رویکرد فقرگستر، فسادپرور و سرکوبگر رهبر دو بار دیگر در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۴۰۳ به زندان اقتاد. او تاکنون نزدیک به ۱۰ سال از عمر شریف خود را در زندان سپری کرده است.
عبرتآموز اینکه پزشکی قانونی چندبار حکم به عدم تحمل کیفر آقای قدیانی داده است، اما دمودستگاه ولایت فقیهی، از رهبر تا مقامات قضایی و بازجوها، بی توجه به ضوابط قانونی، او را همچنان در حبس نگه داشتهاند. آنان نه به عواقب قانونشکنی خود درباره مبارزی ۸۰ ساله میاندیشند و نه میفهمند که غلوزنجیر قادر به ساکت و منفعلکردن قدیانی نیست و او با جسم رنجور، اما عزم استوارش لحظهای از روشنگری و افشای ظلم غافل نمیشود و در زندان و بیرون آن چونان شمع بر پیرامونش نور میافکند.
قدیانی چنان خوشروحیه است که هر وقت عزیزی با اشاره به سن و بیماریهای او بر تصمیم نابخردانه حاکمیت تاسف میخورد، به شوخی میگوید من هنوز عضو شاخه جوانان سازمان مجاهدین انقلاب هستم! و به راستی که هنوز شور شباب را دارد و همچون یک جوان آرمانخواه، پای استقلال و آزادی، دموکراسی و حق حاکمیت ملت، یکپارچگی ملی و سرزمینی ایران ایستاده است.
در زندان رژیم سابق آقایان بهزاد نبوی و قدیانی به اتفاق تعداد دیگری از زندانیان سیاسی مانند آقایان محمد سلاقی و صادق نوروزی «امت واحده» را تشکیل دادند که یکی از گروههای تشکیلدهنده سازمان مجاهدین اسلامی شد. من در روند تاسیس سازمان مزبور در همان سال اول انقلاب توفیق آشنایی و همکاری با قدیانی عزیز را پیدا کردم و به رغم برخی اختلاف نظرها به دوستی با وی افتخار میکنم و قدرشناس وجود نازنینش هستم.
آقای قدیانی تا سال ۱۳۸۸ در چارچوب همین نظام سیاستورزی میکرد، اگرچه انتقادهای جدی به قانون اساسی آن داشت. اما پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ که من آن را «کودتای انتخاباتی» میخوانم و او به تقلب گسترده در آن بارو دارد، جمهوری اسلامی را اصلاحناپذیر خواند و لبه تیز انتقادهای خود را متوجه آقای خامنهای کرد به باور او رهبر مسبب مشکلات اصلی کشور و مانع بزرگ بهبود اوضاع است. بر همین اساس استعفا یا برکناری او را اولین گام در جهت بهسامانآوردن امور میخواند.
به اعتقاد آقای قدیانی که من هم با او همعقیدهام، حکومت دینی پروژهای محکوم به شکست است که هم اسلام را بدنام میکند و هم سیاست را از معنای خود تهی میسازد و به دین و دنیای مردم لطمه میزند. مدل مطلوب او یک جمهوری دموکراتیک سکولار است و با هر نوع استبداد چه دینی و چه سکولار و سلطنتی مرزبندی دارد و دموکراسی را علاج دردهای ایران میداند.
ابوالفضل قدیانی نماد یک مخالف شریف است. شخصیتی پایبند به اصول اخلاقی، با یک زندگی ساده، پاک و بیهیچ حرفوحدیثی و با همسری همراه، فداکار و صبور. سرکار خانم زهرا رحیمی، که مثل خود او در رژیم پیشین زندان کشید، و با سه پسر یکی بهتر از دیگری. قدیانی نه با بیگانگان سر و سری دارد و نه اساسا به دخالتهای دولتهای بزرگ دل بسته است. خشونت را نمیپسندد و برای خود هیچ نمیخواهد. برای استقامت جانانه مهندس موسوی ارزش ویژه قائل است و از دیگر محصوران عزیز، آقای کروبی و خانم رهنورد به نیکی یاد میکند.
قدیانی گرامی جز آبادی و سربلندی ایران و آزادی و رفاه ایرانیان خواستی ندارد. به راستی چرا باید چنین شخص خدوم، وارسته، فهیم، شجاع، صادق و خوشنامی که عمری به راستی و پرهیزگاری سپری کرده است، در کهنسالی و با بیماریهای متعدد در زندان به سر برد؟ حاکمیت از حبس غیرقانونی او تاکنون چه نتیجهای گرفته است، جز آنکه ترس و بیمنطقی خود را بیشتر به نمایش بگذارد، در افکار عمومی منزویتر شود، بر نفوذ کلام قدیانی بیافزاید و نامش را بلندآوازهتر کند؟
۲۸ فروردین ۱۴۰۴
تلگرام مصطفی تاجزاده