ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.02.2025, 10:10
فرزندان گیتس پس از مرگ او فقیر خواهند شد؟

گزارشگر: Katie Razzall
BBC News

* بیل گیتس میلیاردها دلار اهدا کرده، اما “هنوز چیزهای بیشتری برای بخشیدن دارد”

در اواخر مصاحبه‌مان، بیل گیتس ارقام جدیدی را درباره میزان هزینه‌های بنیاد خیریه‌اش در تلاش برای مبارزه با بیماری‌های قابل پیشگیری و کاهش فقر فاش می‌کند.

او می‌گوید: “بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار اهدا کرده‌ام، اما هنوز چیزهای بیشتری برای بخشیدن دارم.”

فقط برای شفاف‌سازی، این مبلغ معادل حدود ۸۰ میلیارد پوند است.

این رقم تقریباً معادل اندازه اقتصاد بلغارستان یا هزینه ساخت کل خط قطار سریع‌السیر HS2 است.

اما برای درک بهتر، این مقدار تقریباً برابر با درآمد فقط یک سال فروش شرکت تسلا است. (مالک تسلا، ایلان ماسک، اکنون ثروتمندترین فرد روی کره زمین است، جایگاهی که گیتس سال‌ها در اختیار داشت.)

هم‌بنیان‌گذار مایکروسافت و همکار بشردوست او، وارن بافت، میلیاردها دلار سرمایه خود را از طریق بنیاد گیتس که او در ابتدا همراه با همسر سابقش، ملیندا، تأسیس کرده بود، صرف امور خیریه می‌کنند.

گیتس می‌گوید که از دوران کودکی در او حس نوع‌دوستی القا شده بود. مادرش همیشه به او می‌گفت: “ثروت همراه با مسئولیت بخشیدن آن می‌آید.”

قرار بود رقم ۱۰۰ میلیارد دلار در ماه مه، به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد بنیاد، اعلام شود، اما گیتس آن را به‌طور اختصاصی به بی‌بی‌سی فاش کرد.

او به من می‌گوید که از بخشیدن ثروتش لذت می‌برد (و تاکنون حدود ۶۰ میلیارد دلار از دارایی‌اش را به این بنیاد اختصاص داده است).

اما از نظر سبک زندگی روزمره‌اش، او عملاً هیچ تفاوتی احساس نمی‌کند: “هیچ فداکاری شخصی نکردم. نه سفارش همبرگر کمتری دادم، نه فیلم‌های کمتری تماشا کردم.” البته، او همچنان می‌تواند از جت شخصی و عمارت‌های بزرگ خود بهره ببرد.

او قصد دارد “بیشترِ” ثروتش را ببخشد، اما به من می‌گوید که “خیلی زیاد” با سه فرزندش درباره میزان مناسب ارثیه‌ای که برایشان باقی خواهد گذاشت، صحبت کرده است.

از او می‌پرسم که آیا فرزندانش پس از مرگ او فقیر خواهند شد؟ با لبخندی سریع پاسخ می‌دهد: “نه، نخواهند شد.” و اضافه می‌کند: “از نظر مطلق، وضعیت خوبی خواهند داشت، اما از نظر درصدی، رقم بزرگی نخواهد بود.”

گیتس یک ریاضیدان است و این کاملاً مشهود است. در مدرسه لیک‌ساید در سیاتل، در پایه هشتم، او در یک آزمون ریاضی منطقه‌ای شرکت کرد که چهار ایالت را شامل می‌شد و آن‌قدر خوب عمل کرد که در سن ۱۳ سالگی یکی از بهترین دانش‌آموزان دبیرستانی ریاضیات در تمام منطقه بود.

اصطلاحات ریاضی برای او کاملاً طبیعی است. اما اگر بخواهیم توضیح دهیم، اگر ثروت شما ۱۶۰ میلیارد دلار باشد، همان‌طور که شاخص میلیاردرهای بلومبرگ تخمین زده است، حتی اگر درصد ناچیزی از آن را برای فرزندانتان باقی بگذارید، باز هم آن‌ها بسیار ثروتمند خواهند شد.

من در کنار یکی از تنها ۱۵ نفر روی کره زمین که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار دارایی دارند (طبق گزارش بلومبرگ) حضور دارم. ما در خانه دوران کودکی او در سیاتل هستیم، یک خانه چهارخوابه مدرنِ متعلق به اواسط قرن بیستم که در دامنه یک تپه ساخته شده است. دیدارمان به این دلیل است که او خاطرات خود را در کتابی به نام “کد منبع: آغازهای من” منتشر کرده که بر زندگی اولیه‌اش تمرکز دارد.

می‌خواهم بدانم چه چیزی باعث شد کودکی چالش‌برانگیز و وسواسی که با هنجارهای معمول سازگار نبود، به یکی از پیشگامان فناوری عصر ما تبدیل شود.


بیل گیتس همراه کتی رازال، گزارشگر بی‌بی‌سی

او خواهرانش، کریستی و لیبی، را با خود آورده و هر سه با هیجان در خانه‌ای که در آن بزرگ شده‌اند، گشتی می‌زنند. آن‌ها چندین سال به این خانه برنگشته بودند و مالکین فعلی آن را بازسازی کرده‌اند (خوشبختانه، به نظر می‌رسد که خواهر و برادران گیتس از تغییرات راضی هستند).

اما این خانه قدیمی، خاطرات زیادی را برایشان زنده می‌کند، از جمله سیستم اینترکام قدیمی که بین اتاق‌ها نصب شده بود و مادرشان علاقه خاصی به آن داشت. گیتس به من می‌گوید که مادرش “صبح‌ها از طریق اینترکام برای ما آواز می‌خواند” تا آن‌ها را برای صرف صبحانه از اتاق‌هایشان بیرون بکشد.

مری گیتس همچنین ساعت‌ها و ساعت‌های مچی خانواده را هشت دقیقه جلوتر تنظیم می‌کرد تا همه مطابق زمان‌بندی او پیش بروند. پسرش اغلب در برابر تلاش‌های مادرش برای بهبود و رشد او مقاومت می‌کرد، اما حالا به من می‌گوید: “کوره جاه‌طلبی من از طریق این رابطه گرم شده بود.”

او روحیه رقابتی‌اش را به مادربزرگش، “گامی” نسبت می‌دهد که اغلب در این خانه همراه خانواده بود و از طریق بازی‌های کارتی به او یاد داد چگونه رقابت را هوشمندانه ببرد.

او را در حالی که از پله‌های چوبی پایین می‌رود و به دنبال اتاق دوران کودکی‌اش در زیرزمین می‌گردد، دنبال می‌کنم. این اتاق اکنون یک اتاق مهمان مرتب است، اما بیل جوان ساعت‌ها و حتی روزها را در اینجا سپری می‌کرد و فکر می‌کرد، همان‌طور که خواهرانش توصیف می‌کنند.

در مقطعی، مادرش از شلختگی او آن‌قدر خسته شده بود که هر لباسی را که روی زمین پیدا می‌کرد، ضبط می‌کرد و پسر سرسختش را مجبور می‌کرد ۲۵ سنت بپردازد تا آن را پس بگیرد. گیتس با خنده می‌گوید: “پس تصمیم گرفتم لباس کمتری بپوشم.”

در همین دوران، او به‌شدت درگیر برنامه‌نویسی شده بود و همراه با چند دوست آشنا به فناوری در مدرسه، در ازای گزارش مشکلات سیستم، به تنها رایانه یک شرکت محلی دسترسی پیدا کرده بود. شیفته یادگیری برنامه‌نویسی در آن روزهای آغازین انقلاب فناوری، او شب‌ها مخفیانه از پنجره اتاقش بیرون می‌رفت تا بدون اطلاع والدینش بیشتر پای کامپیوتر بنشیند.

می‌پرسم: “فکر می‌کنی الان هم بتوانی این کار را انجام دهی؟”

او ضامن پنجره را باز می‌کند و آن را بالا می‌برد. “کار سختی نیست،” با لبخند می‌گوید و از پنجره بیرون می‌رود. “اصلاً سخت نیست.”

یک کلیپ قدیمی معروف از گیتس وجود دارد که در آن یک مجری تلویزیونی از او می‌پرسد آیا واقعاً می‌تواند از حالت ایستاده، از روی یک صندلی بپرد؟ و او همان لحظه در استودیو این کار را انجام می‌دهد. حالا من در اتاق کودکی بیل گیتس هستم، در لحظه‌ای که حال و هوای خاصی دارد. این مرد نزدیک به ۷۰ سال سن دارد. اما هنوز اهل چالش است.

او راحت به نظر می‌رسد – و این فقط به خاطر حضور در یک محیط آشنا نیست. در خاطراتش، برای اولین بار به‌طور علنی فاش کرده که اگر امروز بزرگ می‌شد، احتمالاً مبتلا به طیف اوتیسم تشخیص داده می‌شد.

تنها باری که قبلاً او را ملاقات کرده بودم، سال ۲۰۱۲ بود. او در طی یک مصاحبه کوتاه درباره هدفش برای محافظت از کودکان در برابر بیماری‌های کشنده، به سختی تماس چشمی برقرار می‌کرد. هیچ گفت‌وگوی کوتاه و غیررسمی قبل از مصاحبه وجود نداشت. بعد از آن دیدار، با خودم فکر کردم که شاید او در طیف اوتیسم باشد.

کتابش این مسئله را کاملاً آشکار می‌کند: توانایی فوق‌العاده او در تمرکز عمیق روی موضوعاتی که به آن‌ها علاقه داشت، طبیعت وسواسی‌اش، و عدم آگاهی اجتماعی‌اش.

او می‌گوید که در دبستان یک گزارش ۱۷۷ صفحه‌ای درباره ایالت دلاور نوشته بود. او برای جمع‌آوری اطلاعات، بروشورهای رسمی را از ایالت درخواست کرده بود و حتی برای شرکت‌های محلی پاکت‌های تمبردار فرستاده بود تا گزارش‌های سالانه‌شان را برایش ارسال کنند. او ۱۱ ساله بود.

خواهرانش به من می‌گویند که می‌دانستند او متفاوت است. کریستی، که از او بزرگ‌تر است، می‌گوید همیشه حس محافظت از او را داشت. او می‌گوید: “او یک بچه عادی نبود... در اتاقش می‌نشست و مدادهایش را تا مغز آن‌ها می‌جوید.”

آن‌ها به وضوح به هم بسیار نزدیک هستند. لیبی، که یک روان‌درمانگر است، به من می‌گوید که وقتی شنید برادرش معتقد است که در طیف اوتیسم قرار دارد، تعجب نکرد. او می‌گوید: “تعجب بیشتر از این بود که او حاضر شد بگوید ‘شاید این درست باشد’.”

گیتس می‌گوید که تشخیص رسمی دریافت نکرده و قصدی هم برای این کار ندارد. او توضیح می‌دهد: “ویژگی‌های مثبتی که این موضوع برای حرفه من داشته، خیلی بیشتر از مشکلاتی بوده که ممکن بود برایم ایجاد کند.”

او معتقد است که نورودایورسیته (تنوع عصبی) در سیلیکون ولی به‌طور قطع بیش از حد نمایان است، زیرا “یادگیری عمیق یک موضوع در سنین پایین، در برخی زمینه‌های پیچیده کمک زیادی می‌کند.”

ایلان ماسک نیز پیش‌تر گفته بود که در طیف اوتیسم قرار دارد و به سندرم آسپرگر اشاره کرده بود. میلیاردر شرکت‌های تسلا، X و اسپیس‌ایکس به‌طور مشهور در حال نزدیک شدن به دونالد ترامپ است، درست مانند دیگر غول‌های فناوری عصر حاضر، از جمله مارک زاکربرگ (متا) و جف بزوس (آمازون) که همگی از حاضران در مراسم تحلیف ترامپ بودند.

گیتس به من می‌گوید که اگرچه می‌توان با دیده بدبینانه به این روابط نگاه کرد، اما او نیز زمانی به رئیس‌جمهور نزدیک شده است. او می‌گوید که در ۲۷ دسامبر در یک شام سه‌ساعته با ترامپ شرکت کرده است: “چون او تصمیماتی درباره بهداشت جهانی و نحوه کمک ما به کشورهای فقیر می‌گیرد، که اکنون یکی از تمرکزهای اصلی من است.”


تصویری از بیل گیتس در سال ۱۹۷۳

از گیتس، که خودش هدف برخی از عجیب‌ترین نظریه‌های توطئه بوده است، می‌پرسم که درباره تصمیم زاکربرگ برای حذف بررسی صحت اخبار در آمریکا پس از انتخاب ترامپ چه نظری دارد. او پاسخ می‌دهد که از نحوه مدیریت این مسائل توسط دولت‌ها و شرکت‌های خصوصی “تحت تأثیر قرار نگرفته است”.

او اضافه می‌کند: “من شخصاً نمی‌دانم که چگونه می‌توان این مرز را مشخص کرد، اما نگرانم که ما در حال حاضر آن را به‌درستی مدیریت نمی‌کنیم.”

او همچنین بر این باور است که باید از کودکان در برابر رسانه‌های اجتماعی محافظت کرد. او به من می‌گوید که “احتمال زیادی وجود دارد” که ممنوعیت استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای افراد زیر ۱۶ سال – همان‌طور که استرالیا در حال اجرا کردن آن است – “تصمیم هوشمندانه‌ای” باشد.

گیتس توضیح می‌دهد که “شبکه‌های اجتماعی، حتی بیشتر از بازی‌های ویدیویی، می‌توانند زمان شما را کاملاً جذب کنند و باعث شوند دائماً نگران تأیید شدن توسط دیگران باشید”، بنابراین “باید بسیار محتاط باشیم که چگونه از آن استفاده می‌شود.”

در مورد انتخاب اولیه ترامپ برای وزیر بهداشت آمریکا، رابرت اف کندی جونیور، که مدعی است مخالف واکسیناسیون نیست اما ادعاهای ردشده‌ای درباره واکسن‌ها مطرح کرده است، گیتس با صراحت مخالفت می‌کند. او به من می‌گوید که “رابرت اف کندی جونیور مردم را گمراه می‌کند.”

***

داستان زندگی بیل گیتس، داستان “از فقر به ثروت” نیست. پدرش وکیل بود و از نظر مالی مشکل نداشتند، اگرچه تصمیم آن‌ها برای فرستادن بیل به یک مدرسه خصوصی برای ایجاد انگیزه در او، “حتی با درآمد پدرم هم فشار مالی زیادی داشت.”

اگر آن‌ها چنین تصمیمی نمی‌گرفتند، شاید هیچ‌وقت نامی از بیل گیتس نمی‌شنیدیم.

او برای اولین بار از طریق یک دستگاه تله‌تایپ در مدرسه، به یک کامپیوتر مین‌فریم اولیه دسترسی پیدا کرد، آن هم بعد از آنکه مادران دانش‌آموزان یک بازار خیریه برگزار کردند تا پول خرید آن را تأمین کنند. معلمان نمی‌دانستند چگونه از آن استفاده کنند، اما چهار دانش‌آموز (از جمله گیتس) شبانه‌روز پای آن بودند. او می‌گوید: “ما توانستیم از کامپیوترها استفاده کنیم، در حالی که تقریباً هیچ‌کس دیگری چنین فرصتی نداشت.”

سال‌ها بعد، او مایکروسافت را همراه با یکی از همان دوستان مدرسه‌ای، پل آلن، تأسیس کرد. یکی دیگر از آن دوستان، کنت ایوانز، که بهترین دوست گیتس بود، در ۱۷ سالگی در یک حادثه کوهنوردی به‌طرز غم‌انگیزی جان باخت.

در حالی که در مدرسه لیک‌ساید قدم می‌زنیم، از کنار کلیسایی که مراسم خاکسپاری ایوانز در آن برگزار شد می‌گذریم. گیتس به یاد می‌آورد که در آن روز روی پله‌ها نشسته بود و گریه می‌کرد.

آن‌ها برنامه‌های بزرگی داشتند. وقتی پای کامپیوتر نبودند، زندگی‌نامه افراد موفق را می‌خواندند تا بفهمند چه عواملی باعث موفقیت می‌شود.

اکنون گیتس خودش زندگی‌نامه‌ای نوشته است. فلسفه او چیست؟

“بخش زیادی از آنچه که هستید، از همان ابتدا در شما وجود داشته است.”