به نام خدای آزادی
دوهفته قبل به خاطر آلودگی هوا، ملاقات تعطیل بود و از چهارشنبه قبل تا این هفته هم ماجراهایی پیش آمده که ما از چند و چون آن اطلاعی نداریم. فقط میدانیم که گستاخانه دست و پای آقای نوریزاد را بستهاند و به انفرادی در انداختهاند. سه روز را با دست و پای بسته و اعتصاب خشک سپری کردهاند.
پس از رهایی از انفرادی خبر اعتراضشان را نسبت به فعالیت مافیای مواد مخدر و بیگاری از زندانیان به ما دادند؛ بدنبال آن تلفنشان را قطع کردند.
سه روز از وضعیتشان بیاطلاع بودیم تا دیشب (دوشنبه) از طریق تلفن دوستی تماس گرفتند؛ به سختی سخن میگفتند؛ خبر دادند که چهارشنبه به ملاقات برویم.
امروز سه شنبه خبر دار شدیم که ملاقات ممنوع هستند.
سه هفته ست ایشان را ندیدهایم و نمیدانیم چه بر سر ایشان آمده که نای سخن گفتن ندارند.
لابدخوشحال میشوید زندانیان را به جایی برسانید که جانشان را کف دستشان بگیرند تا مگر فریاد اعتراضشان شنیده شود؟
آیا اینگونه رفتار با زندانی مرگ یا قتل حکومتی نیست؟
من فردا برای ملاقات میآیم و آقای نوریزاد هم باید بیایند؛ من حتما باید ایشان را ببینم و از حالشان باخبر شوم.
امیدوارم که متوجه شرایط باشید و با جان ایشان بازی نکنید.
فردا، اوین، ملاقات
فاطمه ملکی
۴ دی ۱۴۰۳