ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 17.12.2024, 7:09
گزارشی از قتل دو پناهجوی ایرانی در فرانسه

بنفشه سام‌گیس / اعتماد

ما عزراییل را به چشم دیدیم
* روایت یکی از دوستان دو پناهجوی ایرانی که بعد از ظهر شنبه با گلوله‌های یک مهاجم فرانسوی در کمپ پناهجویان «دانکرک» به قتل رسیدند

چطور ممکن است عزادار باشی ولی نتوانی برای عزایت اشک بریزی چون هنوز جنازه‌ای به دستت نداده‌اند؟ چطور ممکن است برای آغاز عزادار بودنت ناچار به شمردن ساعت‌ها و روزها باشی چون جنازه عزیزی که از دست داده‌ای، کیلومترها دورتر از توست و تا رسیدنش به درگاه خانه‌ات، عزایت رسمیت پیدا نمی‌کند‌؟ چطور ممکن است تا وقتی جسم بی‌جانی که باید برای همیشه به خاک بسپاری را، کفن پیچ و سرد در آغوش نگرفته‌ای، نبودنش را باور کنی چون میان پذیرفتن و نپذیرفتن واقعیت،  در  هروله‌ای؟ ...

سه روز از جان باختن حمید قربانی و هادی رستمی می‌گذرد؛ حمید و هادی، دو پناهجوی ایرانی بودند که بعد از ظهر شنبه ۲۴ آذر ماه، در محوطه بیرونی اردوگاه پناهجویان «دانکرک» در منطقه «لون بلاژ» فرانسه، از ناحیه سر، هدف گلوله‌های یک مهاجم فرانسوی قرار گرفتند. حمید، ساکن شهرک هجرت در حاشیه مریوان کردستان بود و هادی، اهل سرپل‌ذهاب کرمانشاه. حمید ۲۵‌ساله بود و هادی، ۳۲ ساله. هر دو، ۴ ماه قبل هرچه داشتند به دست آدم‌برها دادند تا از مرز یونان و فرانسه عبورشان بدهند و به مقصد نهایی برسند؛ به انگلستان.

تا ظهر شنبه که حمید برای پسرعمویش گوران، پیام فرستاد و گفت که ۲۰ روز قبل، موتور قایق‌شان در آب‌های خروشان «مانش» از کار افتاده و قایق سوراخ شده و پلیس بریتانیا، درخواست کمک‌شان را بی‌جواب گذاشته و در محاصره گارد فرانسه، به اردوگاه پناهجویی «دانکرک» و منطقه استقرار چادرهای سرگردان در دل جنگل در ۱۰ کیلومتری ساحل مانش منتقل شده‌اند، دورنمای هجرت حمید برای خانواده‌اش، برای مادر و دو خواهر و تنها برادرش که شکم‌شان با دسترنج حمید سیر می‌شد، روشن و آفتابی بود . از ظهر شنبه، این چشم‌انداز تار شد وقتی  گوران از زبان پسرعمویش شنید که ۳۰ پناهجوی دستگیر شده در آب‌های خروشان مانش، به جای انتقال به انگلستان، به خاک فرانسه بازگردانده شده‌اند تا دولت فرانسه برای سرنوشت‌شان تصمیم بگیرد .

حوالی ساعت ۱۰ شب شنبه، وقتی «اسکای نیوز» اولین خبر و تصویر از قربانیان فاجعه کشتار در اردوگاه پناهندگان «دانکرک» را منتشر کرد، گوران، سردرگم میان باور و ناباوری، به دنبال سندی برای تکذیب واقعیت می‌گشت ولی واقعیت، همان عکس کدر دونفره حمید و هادی بود که در صفحه اسکای نیوز و به عنوان قربانیان حمله تروریستی مهاجم فرانسوی به اردوگاه «دانکرک» منتشر شده  بود.

«امیدوار بودم دروغ باشه. تصویری که منتشر شده بود کیفیت خوبی نداشت ولی وقتی با کامپیوتر تصویر رو تحلیل کردم، از حلقه‌ای که به دست داشت و از لباسای تنش مطمئن شدم که واقعیت داره. آدم توی عکس، حمید بود.»

حالا سه روز از مرگ حمید و هادی گذشته و گوران، جزییات و وقایع قبل از ظهر شنبه ۲۴ آذر‌ماه را برایم تعریف می‌کند؛ از اینکه ۴ ماه قبل، حمید خانه کلنگی‌شان در شهرک هجرت را فروخت و با قرض و قسط، ۴۷۰ میلیون تومان جور کرد و به دست آدم‌بر داد، از اینکه از مرز قانونی ترکیه، با پاسپورت معتبر رد شد و از مرز یونان، سرنوشتش را به دست آدم‌بری سپرد که قول فرود نهایی در خاک انگلستان داده بود؛ آدم‌بری که وقتی در ساحل مانش، حمید و هادی و ۲۸ پناهجو را سوار قایق بادی کرد، می‌دانست که ظرفیت این قایق، فقط ۱۰  نفر  است.

«قرار بود در انگلیس، مثل خیلی از پناهجوها، به کالج بره و برای کار خودش رو به شهرداری معرفی کنه ولی در کنار این کار دولتی که البته درآمد خیلی کمی هم داشت، به کار سیاه و خرید و فروش مواد هم مشغول می‌شد که درآمد بهتری داشت. به خانواده‌اش قول داده بود که بعد از مدت کوتاهی به دلیل اختلاف ارزش پول ایران و انگلیس، براشون در ایران خونه بخره و شرایط زندگی شون بهتر بشه. خانواده حمید از نظر اقتصادی وضع بسیار بدی داشتن و بعد از اینکه خونه‌شون رو برای مهاجرت حمید فروختن، اجاره‌نشین شدن و حالا هم با انبوهی از بدهی‌های تسویه نشده مواجهن.  فعلا خرج خانواده به گردن برادر حمیده که با مزد کارگری و گچ‌کاری، باید  زندگی ۴ نفر رو  اداره کنه.»

حمید در اولین گفت‌و‌گوی تصویری بعد از انتقال به اردوگاه «دانکرک» برای گوران گفته بود که در این ۲۰ روز، انجمن‌های خیریه و مردمی، برای صدها پناهجوی این اردوگاه، غذا و کیسه خواب و پتو می‌آورند و از سرمای استخوان‌سوز محوطه اردوگاه و از گرسنگی مفرط به دلیل ناکافی بودن غذا گفت و از اینکه ده‌ها پناهجوی مثل خودش و جوانانی از منطقه کردستان هم در این اردوگاه سرگردانند بین یأس و امید رسیدن  به مقصد.

«آخرین دیدار تصویری من و حمید، ظهر شنبه بود؛ سه ساعت قبل  از  مرگش.»

پل دی، ۲۲ ساله، تبعه فرانسه. این تنها چیزی است که گوران از قاتل پسرعمویش می‌داند آن هم به واسطه توضیحاتی که در اخبار خبرگزاری‌های خارجی خوانده است . فاجعه کشتار روز شنبه در اردوگاه دانکرک، از شامگاه همان روز در رسانه‌های معتبر جهان مثل گاردین و ایندیپندنت و لوموند و خبرگزاری فرانسه منتشر شد . در اخبار این رسانه‌ها گفته شد که قاتل فرانسوی، حدود ساعت ۳ بعد از ظهر شنبه، دقایقی قبل از آن‌که کشتار در کمپ دانکرک به راه بیندازد، به مزرعه‌ای در نزدیکی اردوگاه پناهجویان رفته و کارفرمای سابقش را به دلیل اختلافات شغلی، در مقابل چشم همسر و دو فرزندش به رگبار بسته است.

پل دی پس از به قتل رساندن کارفرمای سابقش، سوار بر ماشینش به منطقه اطراف اردوگاه مهاجران در لون پلاژ رفته و دو مامور امنیتی و دو پناهجو را با شلیک مستقیم به سر به قتل رسانده است. منابع اطلاعاتی دو گمان را درباره این فاجعه با خبرنگاران درمیان گذاشته‌اند؛ گمان اول، این است که قاتل تجربه زیادی در استفاده از سلاح گرم داشته و سند این گمان هم کشتن ۵ نفر در فاصله کمتر از یک ساعت است علاوه بر اینکه ۴ مقتول در حوالی اردوگاه دانکرک، به دلیل اصابت دقیق گلوله به سرشان کشته شده‌اند. گمان دوم هم این است که قاتل، با هدف انتقام‌جویی از پناهجویان به منطقه لون‌پلاژ آمده و دست به کشتار زده چنان‌که دو پناهجوی ایرانی که بیرون از محوطه اردوگاه و کنار جاده نزدیک به کمپ ایستاده بودند، به گونه‌ای هدف شلیک گلوله مهاجم فرانسوی قرار گرفته‌اند که منابع اطلاعاتی، این شیوه کشتار را چنین توصیف کرده‌اند: «هیچ شانسی برای زنده ماندن برای آنها  باقی  نگذاشت.»

متین، یک پناهجوی ۲۵‌ساله و از اهالی کردستان است که ظهر روز شنبه در اردوگاه پناهجویان دانکرک، به همراه یکی دیگر از رفقای پناهجویش به اسم راشد، با حمید و هادی مشغول قدم زدن در حاشیه اردوگاه بوده و یکی از شاهدان به قتل رسیدن دو پناهجوی ایرانی است. متین در توصیف آنچه به چشم دیده، به خبرنگار اسکای‌نیوز گفته: «او با تفنگ ساچمه‌ای به طرف ما شلیک کرد . ابتدا فکر می‌کردیم می‌خواهد تیر هوایی شلیک کند ولی او اسلحه‌اش را پر کرد و ما را هدف گرفت . ما عزراییل را دیدیم . ما مرگ را به چشم خود دیدیم. به خواست خدا بود که زنده ماندیم. در یک روز،  دو  بار مرگ را  دیدیم.»

پل دی، دو ساعت بعد از کشتن سه تبعه فرانسوی و دو پناهجوی ایرانی، به شهر زادگاه خود در فاصله ۱۲کیلومتری منطقه دانکرک می‌رود و عصر شنبه، خود را به پلیس معرفی می‌کند. در ساعات بعد، این‌طور که خبرنگاران حاضر در منطقه در گزارش‌های خود نوشتند، دستگاه قضایی فرانسه تحقیقات خود را آغاز کرده و دادستان عمومی از احتمال صدور حکم حبس ابد به عنوان حداکثر مجازات در صورت اثبات جرم برای پل‌دی خبرداده است . و این پایان یک پرونده مرگ و آغاز یک فصل سوگ است...

«...در منطقه مریوان، اغلب جوون‌ها از راه کولبری خرج‌شون رو در میارن. حمید هم برای کولبری می‌رفت. من هم برای کولبری می‌رفتم. وقتی در مقطع کارشناسی ارشد رشته کامپیوتر در دانشگاه تبریز درس می‌خوندم، تابستونا که به مریوان برمی‌گشتم، از مرز باشماق و مریوان برای کولبری می‌رفتم. گاهی ۴۰ کیلومتر وگاهی ۳۵ کیلومتر در مسیرهای دره‌ای و کوهستانی و پرخطر راه می‌رفتم و تلویزیون و سیگار و پارچه به کولم می‌آوردم. اینجا چاره‌ای جز کولبری نیست چون نه شغلی هست و نه کارخونه‌ای هست و نه سرمایه‌ای هست. ولی حمید نمی‌خواست کولبر بمونه. آرزوهای دور و دراز داشت. هفته‌های آخری که ایران بود، خیلی خوشحال بود. کلی امید داشت که در انگلستان با درآمد خوبی که به دست میاره، از این فقر نجات پیدا می‌کنه و خانواده‌اش رو هم نجات میده. حمید هم مثل اغلب جوون‌های این منطقه فکر می‌کرد. الان در روستاهای کردستان که بگردی، دیگه جوون پیدا نمی‌کنی چون همه‌شون مهاجرت کردن و روستاها خالی شده و فقط پیرمردها و پیرزن‌ها  باقی موندن ...»

گوران برای دومین بار عزادار مرگ پسرعمو شده. سه سال قبل، یکی از پسرعموها، بافته آرزوهایش را در دست گرفت و از ترکیه رفت تا به یونان برسد و به دل دریای مانش بزند و در انگلستان، از قطار حسرت پیاده شود. در خاک یونان، ماشین آدم‌بر چپ کرد و پسرعموی ۳۲ ساله، به همراه ۵ پناهجوی دیگری که ۴ نفرشان اهل مریوان بودند، جوانمرگ شد. آن زمان، آدم‌بر، هزینه برگشت جسد را از همان چند صد میلیونی داد که پسرعمو به حسابش ریخته بود. حالا ولی گوران حرف‌های ترسناکی شنیده؛ ۴۰۰۰ یورو برای بازگرداندن جسد به ایران آن هم از جیب خانواده‌ای که تمام قد در قرض فرو رفته‌اند. گوران هنوز از این هزینه حرفی به خانواده حمید نگفته و هنوز هم معلوم نیست جسد حمید و هادی چه زمانی به ایران برمی‌گردد. گوران می‌گوید در این سه روز، مردم از دور و اطراف شهرک هجرت به خانه مستاجری خانواده حمید می‌آیند و مادر سیاهپوش شده ولی هنوز عزاداری را شروع  نکرده‌اند.

«عزاداری رو زمانی شروع می‌کنیم که  جنازه توی خاک تسلیم  بشه...»