تحولات سوریه واجد معانی و پیامدهای خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در سپهر جبههبندیهای منطقهای است که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.
فعلا که ترکیه و قطر به عنوان دو بازیگر منطقهای طرفدار «بهار عربی» برندگان پیروزی مخالفان و سقوط دولت بشار اسد هستند. از این منظر، به احتمال زیاد امارات و مصر از این تغییر به علت تاثیر احتمالی آن بر احیای «انقلابهای خاموش شده» ناخرسند هستند و این نارضایتی را میتوان در ابراز نگرانی انور قرقاش مشاور رئیس امارات نسبت به پیوند مخالفان سوریه با اخوان المسلمین مشاهده کرد؛ اما واقعیت این است که ابوظبی این بار قادر به انجام کاری در برابر وجود ارادهای منطقهای و بینالمللی برای سقوط اسد با هدف تحقق منفعت مشترک «پایان حضور نظامی ایران و متحدانش» در سوریه نبود.
اولویت اسرائیل فعلا تحقق این هدف بود، اما از بین سطور گزارشها و تحلیلگران نزدیک به قدرت در اسرائیل نوعی نگرانی نسبت به قدرت اسلامگرایان در سوریه و تاثیر آن بر منطقه در آینده نهفته است. حملات گسترده و بیامان و نابودی توان نظامی این کشور به دور از این نگرانی و اثرگذاری بر محاسبات حاکمان جدید دمشق نیست. یسرائیل کاتس وزیر دفاع اسرائیل نیز شنبه گذشته ضمن اشاره تلویحی به این نگرانی میگوید که تحولات اخیر در سوریه با وجود چهرهِ میانهروی که مخالفان از خود نشان دادهاند، بر شدت تهدیدها افزوده است.
اما یکی از دلایل عمده آشتی نظام رسمی عربی به ویژه امارات به عنوان راهبر انقلابهای معکوس با نظام اسد کوبیدن میخ آخر بر تابوت «انقلابهای عربی» بود. این آشتی و بازگشت سوریه اسد به اتحادیه عرب کمک خاصی به تقویت ارکان نظام او از طریق کمک به اقتصاد ورشکسته آن به علت مخالفت آمریکا نکرد، اما در عین حال نیز چه خواسته و هدفمند چه ناخواسته و تصادفی موجب شکلگیری برآورد و محاسباتی اشتباه نزد نظام اسد و متحدانش شد؛ مبنی بر این که در سایه تحولات میدانی و کسب تدریجی «مشروعیت» منطقهای عربی دیگر خطری این نظام را تهدید نمیکند.
به نظر میرسد که عربستان بر خلاف مصر، امارات و اردن چندان نگران نیست و چه بسا علت آن تاثیر تحولات سوریه در تضعیف نفوذ منطقهای رقیب ایرانی است. در کنار آن هم گویا ترکیه به گفته هاکان فیدان وزیر خارجه آن «در بالاترین سطوح»، تحولات سوریه را با عربستان هماهنگ کرده است. مساله دیگر این که ریاض مثل قبل با محور اماراتی در منطقه عربی همراه نیست و علت آن هم اختلافات و تنشی است که میان بن زاید و بن سلمان از حدود دو سال پیش بروز کرده است.
تغییر لحن رسانههای سعودی مانند العربیه و عزیمت چهرههای معروف آنها به دمشق برای دیدار با احمد الشرع (جولانی) و تعریف و تمجید از او و همچنین نامه پادشاه بحرین به او میتواند نشانه دیگری نسبت به موضع متفاوت عربستان باشد.
تا این لحظه حکام اسلامگرای سوریه بر کسب اعتماد و مشروعیت داخلی و خارجی متمرکز شده و از این طریق میخواهند نگرانیهای نظام رسمی عربی و سیاست بینالملل نسبت به حضور خود در قدرت را کاهش داده و کنترل کنند. البته وضعیت امروز سوریه با دیروز مصر و کشورهای دیگری که شاهد کودتا بودند، متفاوت است. اسلامگرایان در سوریه جدید حضور نظامی قوی دارند که به احتمال زیاد خمیر مایه ارتش و دستگاههای امنیتی سوریه را تشکیل دهند.
هر چند تحریرالشام توانسته است به «شکل محدود» اعتماد آمریکا، اروپا و سازمان ملل را کسب کند، اما فعلا زود است که نسبت به موفقیت اسلامگرایان سوریه در اعتمادسازی داخلی و خارجی قضاوت کرد و باید منتظر تصویب قانون اساسی و ماهیت حکمرانی و تشکیل دولت ماند. کما این که بیانیه نشست گروه تماس درباره سوریه در خلیج عقبه اردن در عین حال هم پیام مثبتی هم رگههای از پیام منفی به رهبران جدید سوریه داشت.
در این میان ترکیه به عنوان مهمترین بازیگر منطقهای در سوریه جدید بدون شک دستاوردهای ژئوپلیتیک بزرگی را رقم زده است؛ اما در عین حال نیز با چالشهای فراوانی در آینده مواجه خواهد شد؛ از احتمال شکلگیری تدریجی تصویری مداخلهگر و نوعثمانیگری از ترکیه درمنطقه عربی تا آینده مساله کردی در سوریه.
از هم اکنون هم تاحدودی فعالان مجازی نزدیک به امارات کار خود را برای خلق چنین تصویری شروع کردهاند. ترکیه هم گویا این مساله را درک کرده است و سخنان فیدان مبنی براین که کشورش نمیخواهد جای ایران را در سوریه بگیرد، معطوف به آن است. هر چند ترکیه حضوری نظامی در شمال سوریه هم دارد، اما سیاست خارجی آن متکی بر نفوذ اقتصادی و فرهنگی است و باید دید چگونه چالشهای نقش خود در سوریه را مدیریت خواهد کرد.
اما ظاهرا رئیس جمهور مصر نگرانتر از همه به نظر میرسد و این نگرانی از واکنش انفعالی او به پیروزی مخالفان در سوریه هویداست که در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari