به نام خدا
جناب آقای خامنهای
رهبر جمهوری اسلامی ایران
بعد از سلام
با نظر/تایید جنابعالی، قاضی صلواتی که در ستمگری و بدنامی با قاضی مرتضوی رقابت میکند، برای سومین بار، مرا به جرم “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” به ۵ سال حبس جدید، افزون بر ۱۲ سال قبلی محکوم کرد. زحمت تهیه کیفرخواست را نیز سربازان گمراه امام زمان در اطلاعات سپاه کشیدند.
در نامه ۱۸ مهر به شما، خواهان تشکیل دادگاه طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی شدم که صراحت دارد؛ “رسیدگی به جرائم سياسی و مطبوعاتی” باید “علنی و با حضور هیئت منصفه” صورت گیرد اما منصوبان قضایی شما به قانون تمکین نکردند. در ۲۰ آبان محکمهای غیرعلنی و فرمایشی تشکیل دادند و مرا غیابی محکوم کردند. به نظر میرسد هنوز بر این تصورید که “النصر بالرعب” جواب میدهد و با احکام سنگین میتوانید منتقدان را مرعوب و منفعل کنید، غافل از آنکه چنین احکامی در درجه نخست ضعف و ترس حاکمیت را به نمایش میگذارد. صدای منتقدان را نیز گستردهتر و گیراتر میکند.
رهبر محترم!
من در سالهای اخیر به دو دلیل به نقد صریح اما مشفقانه عملکرد جنابعالی پرداختهام:
اول. متمرکزشدن تمام قدرتها در دستان شما،
دوم. اتخاذ راهبرد توسعهگریز، آزادیستیز و ایرانسوز توسط رهبری.
من به انتقاد از شما پرداختم چراکه با تجاوز به حق حاکمیت ملی، به مصاف انتخابات آزاد رفتهاید و در جهت حاکمیت اقلیت خودی بر کشور و تحمیل علائق و سلایق آنها بر ملت میکوشید. اعتراضات مسالمتآمیز مردم را نیز از جمله در جنبش سرافراز سبز در سال ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و جنبش جاودان “زن ، زندگی، آزادی” شدیدا سرکوب کردهاید و راه بر هرگونه اصلاح امور از مجاری قانونی بستهاید. در عرصه بینالملل هم با آمریکاستیزی اجتنابپذیر و فرصتسوز و نیز با راهبرد غیرواقعبینانه و پرهزینه “ایران و جبهه مقاومت متحدش باید حرف اول را در منطقه بزند”، کشور را گرفتار عقبماندگی، انزوا و تحریم کردهاید. نتیجه آنکه، پس از ۳۵ سال حکومت جنابعالی، ایرانیان نه توسعه دارند نه رفاه؛ نه از آزادی بهرهمندند و نه از عدالت. خرمن دینشان را هم آتش زهد ریا سوخته است. قرار بود ایران در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه شود. اول شده است ولی در اغلب عرصهها از آخر!
جناب آقای خامنهای!
به اوضاع ایران، که از لحاظ ذخائر و منابع طبیعی پنجمین کشور دنیاست، نگاه کنید. نشانههای شکست آنقدر همهجانبه و همهگیر شدهاند که ندیدن آنها غیرممکن شده است: فقر، فساد و فلاکت فراگیر؛ تورم، رکود و گرانی مزمن؛ ناترازیهای متعدد و کمرشکن؛ مهاجرت جگرسوز مغزها و سرمایهها؛ تخریب نفسگیر محیط زیست؛ نارضایتی، یاس و خشم فزاینده شهروندان و .... شکست در هیچ جا به آشکاری صداوسیمای رهبر نیست. تکرارهایش ملالتبار و ابتذالش آزارنده شدهاند و روزبهروز بیاعتبارتر و بیمخاطبتر میشود. ادعا میکردید نظام حکمرانی ولایتفقیه الگوی مسلمانان جهان میشود، عبرت آنها شده است. هیچ عالم، روشنفکر، حزب و جنبش اسلامی “حکومت روحانیت” و اجرای اجباری احکام فقهی را مدلی موفق و تجربهای کارآمد نمیبیند. و هیچ جریانی تن به “اسلام آمرانه” ، “حجاب زوری” و “تحقیر شبانه روزی زنان” نمیدهد، جز داعش و طالبان.
به باور من از عصر صفویه تاکنون که تشیع مذهب اکثریت ایرانیان شده، روحانیت شیعه اشتباهی خسارتبارتر از پذیرش مسئولیت حکومت مرتکب نشده است. نمیفهمم چرا مرجعیت حساب خود را از ملت جدا کرد؛ قدرت را در دست گرفت و فرمانروایی بر قلوب مردم را از دست وانهاد. درهرحال وقت آن رسیده که به این بدعت زیانبار از سنت سلف صالح پایان داده شود. با حذف ولایتفقیه از قانون اساسی، عمر “جمهوری یکنفره” به سر میآید، سیاستورزی دموکراتیک میگردد و بحران جانشینی هم منتفی میشود.
رهبر محترم!
آنچه امروز ثبات و امنیت پایدار ایران را به مخاطره انداخته، عملکرد شماست نه قلم من. اگر احتمال میدادم با بستن دهانم در راهبرد ایرانبرانداز خود تجدیدنظر میکردید و مدیریت کشور را در ریل درست قرار میدادید، ساکت میماندم، اما چه کنم که سکوتم جنابعالی را در پیمودن مسیر خطرناک کنونی بیپرواتر میکند، به ویژه آنکه اطرافیان خود را از کسانی برگزیدهاید که از اظهار حقایق به شما خودداری میکنند؛ از سر ترس و ملاحظهکاری، یا از بیبصیرتی و فرصتطلبی. بنابراین چاره نمیبینم جز آنکه خود بگویم که مشکل اول ایران در حال حاضر ولیفقیه و رویکردهای فقرگستر و فسادپرور اوست. نه اینکه دیگران، موافق یا مخالف خطا نکرده یا نمیکنند، اما نقش جنابعالی در انباشت مشکلات و افول کشور بیبدیل است. با رویکرد جاری شما از دست هیچ دولتی کاری ساخته نیست. دولت پزشکیان نیز در مهار مشکلات ناکام میماند و بهزودی به بنبست میرسد، اگر جنابعالی رویکرد خود را تغییر ندهید.
از سوی دیگر موقعیت و اختیارات شما در نجات ایران بیهمتاست. کافی است تسلیم خواست ملت شوید، هر چه بخواهند. میدانم تسلیم خواست اکثریت شدن برای جنابعالی سخت است. بسیار هم سخت است، اما چارهای جز سرکشیدن جام زهر صلح و آشتی با ملت ندارید، اگر بخواهید تغییرات بنیادی و گریزناپذیر، ایران را در چاه ویل بیدولتی و هرجومرج نیندازد و عبور از بحران ها با سلامت و امنیت ممکن شود. از شهامت مقتدای خود در پذیرش شکست و مسئولیت در جنگ ۸ ساله درس بگیرید. اگر به رای و نظر اکثریت تن دهید، نامی نیک از خود به یادگار میگذارید. مردم هم خود داوطلبانه و فعالانه برای حل مشکلات به یاری حکومت و دولت میشتابند و موضع ایران را در مناسبات بینالمللی تقویت میکنند. به سود همگان از جمله خود شماست که اصالت و حتی الویت را به لغو تحریم اکثریت ملت بدهید. هم سهلالوصول است و هم مشکلگشا. نه فقط هزینه ندارد، بلکه به لغو تحریمهای بیگانگان از موضع عزت هم یاری میرساند. به علاوه پایداری در برابر زیادهخواهیهای احتمالی قدرتهای بزرگ را نیز در دسترس قرار میدهد. باردیگر یادآور میشود که توافق با امریکا بدون سازش با ملت، در بهترین حالت مسکنی بیش نخواهد بود. حال آنکه مصالحه و توافق با ملت بزرگ و بزرگوار ایران درمان دردهاست.
امید که جنابعالی به جای آنکه مثل گذشته بخش مهمی از مشکل باشید، در آینده قسمت بزرگی از راهحل شوید. از یاد نبرید که اگر از بالا تن به تغییرات اساسی ندهید، این ملت بار دیگر برای تحقق مطالبات تاریخی خویش، خود دست به کار خواهد شد و با مقاومت و نافرمانی مدنی موانع را از سر راه برخواهد داشت و برای تحقق “آزادی، عدالت و پیشرفت” منتظر هیچکس و معطل هیچ مقامی نخواهد ماند. ملت مصمم است ایران را برای همه ایرانیان کند، به یاری خدای بزرگ.
زندان اوین
۱۱ آذر ۱۴۰۳