در باره دور دوم انتخابات ریاست جمهوری
انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری سئوالاتی برانگیخته که باید به طور جدی در باره آنها فکر کرد. من در دور اول انتخابات رای ندادم چون هیچکدام از نامزدها خواستههای اصلی جریان ملی آزادیخواهانهای را که نزدیک به دو سال پیش در ایران شکل گرفت نمایندگی نمیکردند، جریانی که جوانان و خانمها پیشران آن بودند و آرمان اصلیاش آزادی و زندگی بود؛ زندگی معمولی، آزادی از قید دستورهای بیقاعده و قانون صاحبان قدرت که موجب ناکارآمدی اقتصادی و فساد گسترده بحرانزا شده است.
نتیجه انتخابات در دور اول در هشتم تیرماه ۱۴۰۳ آشکارا نشان داد که قریب ۶۰ درصد واجدان شرایط رای دادن دست رد زدند به سینه کل نامزدهای تاییدشده ریاست جمهوری. چرا که هیچکدام از آنها دغدغه ملی آزادی را نمایندگی نمیکردند. اما در دور دوم صورت مسئله تغییر کرده است و کُنش سیاسی این بار باید متناسب با آن انجام گیرد. این بار موضوع عبارت است از انتخاب میان دو جریان سیاسی: از یک طرف اقلیتی که با تفکر آخرالزمانی و تمدنستیز میخواهد ایران را تبدیل به آزمایشگاه ماجراجوییهای خطرناک و مهلک با عاقبتی نامعلوم کند، و از طرف دیگر بخش متفاوتی از جریان سیاسی که گرچه هنوز از خواب آشفته توهمات دیرین کاملا بیدار نشده است اما با چشمانی نیمهباز احساس خطر کرده و میخواهد مانع وارد شدن ایران به صحنه ماجراجوییهای ملی و بینالمللی شود.
اگر در دور اول اکثریت قابلتوجهی از مردم به لیست دستوری نامزدها در کلیت آن جواب رد دادند، در دور دوم همانها میتوانند با شرکت در انتخابات این پیام روشن را بدهند که با بازیچه قرار دادن موجودیت ایران مخالفند. بقای ایران شرط لازم برای پیگیری همه آرمانهای نیکوست. اگر در دور اول رای ندادن کُنش سیاسی برحقی بود، رای دادن در دور دوم نیز چنین است. از رای دادن یا رای ندادن نباید تابو ساخت و از تبلیغات سوگیرانه ناظر بر معنی رای دادن نباید هراسید. آنچه مهم است رساندن پیام عقلانیت ملی مردم ایران به صاحبان قدرت است.
موسی غنینژاد
دوشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۳