برخورد با علی داییها و میلیاردها دلار سرمایهای که از ایران پرید!
با کلی کیف و حال، و غرور و سرمستی، زن و بچهی علی دایی را از هواپیمای توی هوا پیاده کردید، مغازههایش را هم پلمب کردید ولی میلیاردها دلار سرمایه بخش خصوصی را از ایران پرواز دادید!!
میپرسید چطور؟ فهمش برای شما سخت است چون از اقتصاد چیزی سر در نمیآورید ولی من به شما میگویم چه اتفاقی را رقم زدهاید:
از هفتهی پیش که ناباورانه خواندم مغازههای علی دایی را - و بسیار مغازههای دیگر - را بستهاید، یا به عبارت دقیقتر پلمب کردهاید و نگذاشتید دوباره باز کنند، من عمیقا به فکر فرو رفتهام. وقتی به اقتضای محل کارم، از جلوی نشر چشمهی پل کریمخان رد شدم و دیدم آن هم پلمب شده و یک برادر محترمی هم با اسپری روی شیشه و دیوار به استهزا و تمسخر نوشته که «دفعه دیگه وسط ماه انبارگردانی نکنید»، یاد فرمایش آن برادر محترم دیگر افتادم که از سر توانمندی و قدرت، و البته به استهزا و تمسخر فرمودند «بستن مغازههایتان با خودتان است؛ ولی باز کردنش با ماست».
خوب، پیام کاملا روشن است و هر کسی هم که مثل من اندک بهرهای از یک هوش متوسط و معمولی دارد پیام شفاف و روشن شما را کاملا میفهمد: دارید میفرمایید «اینجا کلّش واس ماست».
من، و هزاران مدیرعامل و مالک شرکتهای خصوصی یک نتیجه گیری خیلی ساده میکنیم: اگر شما اراده کنید، به چشم برهمزدنی تمام اموال من را میتوانید در اختیار بگیرید، شرکت یا فروشگاه من را پلمب کنید و حتی زن و بچهی من را از هواپیما پیاده کنید. به حکم دادگاه و محاکمه هم نیاز ندارید، یا اگر هم دارید به چشم برهمزدنی آن هم فراهم خواهد شد. ما حتی حق نداریم فروشگاه یا شرکت خود را در وقت نامناسب (که آن را هم شما تشخیص میدهید) تعطیل کنیم چون دیگر باز کردنش با ما نخواهد بود. کلا مالکیت ما بر اموالمان عاریتی و موقت است و به میل و ارادهی شما بستگی دارد و هر لحظه میتواند متوقف یا حتی توقیف شود.
البته در این میان، یک برادر محترمی پیدا شد و راه کار و راه حل دقیقی به ما داد: «علی کریمی اینجا نیست، ولی علی دایی و گلمحمدی و کیانیان که اینجا هستند، چرا درِ گوش آنها نمیزنید؟» آهان، یافتیم. راه حل همین جاست: اگر میخواهیم این برادران محترم نتوانند درِ گوشمان بزنند، باید اموالمان را از ایران ببریم، حتی باید سرمایههای فعلیمان را هم تبدیل به دلار کنیم و حواله کنیم آن طرف آب!
شما سرمایهگذار یا کارآفرین گرامی اگر میخواهید درِ گوشتان نزنند، اشتباه علی دایی را تکرار نکنید، در ایران سرمایهگذاری نکنید، در ایران فروشگاه دایر نکنید، حتی در ایران خانه نخرید، شغل ایجاد نکنید، جایی سرمایهگذاری نکنید، هر چه دارید ببرید بیرون از این آب و خاک، زن و بچهتان را هم اینجا نگه ندارید چون کار از محکم کاری عیب نمیکند. درست است الان زن و بچه کسی مثل علی دایی را از هواپیمای در حال پرواز پیاده میکنند ولی خدا را چه دیدید، اگر این روش جواب داد، چرا برای مردم عادی جواب ندهد؟
باور کنید شوخی نمیکنم، این روزها با هر مدیر عامل و سرمایهگذاری صحبت میکنم در فکر این است که در اولین فرصت فروشگاهش، رستورانش، شرکتش، کارخانهاش و حتی پول توی بانکش را بفروشد و آزاد کند و تبدیل به ارز کند و ببرد بیرون از حیطه اختیار برادران مقتدر، چون «اینجا کلش واسه اوناست».
شما من را نمیشناسید، چون یک آدم معمولی هستم با چند صد نفر پرسنل که در کارخانه و دفتر شرکتم کار میکنند، نه فعالیتی در اینستاگرام داشتهام و نه در (به قول شما) اغتشاشات و آشوبهای خیابانی شرکت کردهام و نه حتی از پنجره خانهام چیزی فریاد کردهام. ولی من، و بسیاری از کسان دیگری مثل من داریم خیلی جدی و بیصدا و آرام کارخانههایمان را جمع میکنیم، اموال شرکتها را میفروشیم و بدون این که برای شما کوچکترین مزاحمتی ایجاد کنیم داریم کشور مقصدمان را انتخاب میکنیم که اموالمان را آنجا ببریم و سرمایهگذاری کنیم. مدیران و سرمایهگذاران با هم مشورت میکنند و خود را به تصمیم نهایی نزدیک میکنند. این یک تصمیم فردی نیست، این یک موج عظیم است. در همین دو هفته بیشتر از ده مدیرعامل با من تماس گرفتهاند که با همدیگر مشورت کنیم و کشور مقصد را بهتر و دقیقتر انتخاب کنیم.
فقط یک ابله از صبح تا شب میدود که با بدبختی و مصیبت پول حواله کند و با بدبختی و مصیبت مواد اولیه و ماشین آلات وارد کند و یا محصول صادر کند و با بدبختی و مصیبت حقوق بدهد و با بدبختی و مصیبت محصول تولید کند و در دیماه سال ۱۴۰۱ دریابد که به خاطر جهش ۵۵ در صدی نرخ ارز - که قرار بود به دست مسئولان باعرضه و دلسوز ارزان شود - و افزایش حقوق ۵۷ درصدی فرمایشی وزیر سابق کار – که عقل کل اقتصاد بود و میخواست با سیصد میلیون دلار ارزپاشی نرخ دلار را بیاورد به ۱۵۰۰۰ تومان -، داشته به جای سود، زیان تولید میکرده است و آخر سر هم اگر به زعم برادران محترم مثل علی دایی پایش را از گلیم خودش درازتر کرد همین اموالش را هم برادران محترم توقیف کنند، و زن و بچهاش را هم در عملیاتی شبیه عملیات ریگی از هواپیما پیاده کنند. این را هم در چشم ما فرو میکنید که تک تک ما شیرفهم شویم.
من و هزاران مدیرعامل و مالک و هیات مدیره شرکتهای خصوصی که شبیه من هستند رفتار شما را با علی دایی دیدیم و پیام شفاف شما را شنیدیم: «اینجا کلّش واسه شماست». فلذا (!) بیصدا و آرام و بدون مزاحمت، شرکتهایمان را مهاجرت میدهیم. هیچ سرمایهای را در سرزمینی که کلّش واسه شماست نگاه نخواهیم داشت. اگر تا دیروز با مهاجرت دانشجویان و نخبگان روبرو بودید – و البته آن هم برای شما ارزشی نداشت و شما غصهای هم برای آن نمیخوردید – بدانید که از هفته پیش شما پایه گذار مهاجرت شرکتها شدهاید.
از این به بعد تنها دانشجویان شاگرد اول و نخبه در صف مهاجرت نخواهند ایستاد بلکه هزاران مدیر نخبه که هر کدام دهها و صدها و هزاران پرسنل داشتهاند، میلیاردها دلار سرمایههای بخش خصوصی، و هزاران شرکتی که در ایران میلیونها شغل ایجاد کرده بودند آرام و بیصدا در صف مهاجرت خواهند ایستاد، ببخشید، از همین الان هم ایستادهاند؛ فقط شما این صف را نمیبینید چون مدیران عامل و مالکان بخش خصوصی سلبریتی نیستند و در خیابان هم آرامش شما را به هم نمیزنند. کاری نمیکنند که با تفنگ پینتبال و ساچمهای بشود آن را مهار کرد. آرام و بیصدا کارشان را میکنند و شما دو سه سال دیگر خواهید فهمید چه اتفاقی افتاده است، البته اگر همان موقع هم بفهمید، که من گمان نمیکنم بفهمید چون درکش از سطح سواد شما بالاتر است.
زیاده مزاحم نمیشوم، در حال حاضر کیفتان کوک است. فعلا بفرمایید به شادی و سرور بپردازید و با کیف و حال خوش، علی دایی و گلمحمدی و کیانیانها را استهزاء بفرمایید و به آنها متلک بپرانید و درِ گوششان بزنید. شما میتوانید، چون اینجا کلّش واسه شماست و هر کاری بخواهید میتوانید بکنید. از این که حال علی دایی را گرفتهاید و فروشگاهش را پلمب کردهاید و طی یک عملیات شجاعانه و قهرمانانه زن و بچهاش را از هواپیمای در حال پرواز پیاده کردهاید، لذت ببرید و آن را نشانه اقتدارتان بپندارید.
آن گوشه و کنار، بیسر و صدا، مدیران عامل و مالکان و اعضای هیاتهای مدیره بخش خصوصی مشغول کارند ...
منبع: وبسایت کارخانهدار