«دیدبان آزار»
جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱
«دارد به من دست میزند. دارد به من دست میزند.» اینها آخرین جملات شلیر از پنجره طبقه دوم خانهاش است. هنوز بعد از گذشت پنج روز از حادثه، مردم مریوان وقتی از محله محمدیه رد میشوند، رد شلیر را داخل قاب پنجره میبینند که بعد از آخرین جملات، با چند ضربه شیشه را شکست و خودش را از طبقه دوم به پایین انداخت.
شلیر، زنی ۳۶ ساله بود با دو فرزند. خودش خانهدار بود و شوهرش در کردستان عراق کارگری میکرد. ماجرای مرگ دلخراش او روز پنجشنبه گروه گروه مریوانیها را سیاهپوش، به خیابان کشاند تا افزایش خشونت علیه زنان اعتراض کنند و خواهان پیگیری پرونده شیلر از سوی مسئولان باشند. آنها شعار میدادند: «ما امنیت میخواهیم»، «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان».
مردم معترض بعد از پایان راهپیمایی در خیابان، بیانیهای خواندند و خواهان برکندن ریشه تعرض، تجاوز و ستم علیه زنان شدند. در این بیانیه آمده است:
زنان و مردان برابریطلب
روز گذشته اتفاقی ناگوار و تلخ، جامعه ما را لرزاند و قلب هر انسان عدالتخواهی را به درد واداشت. در این اتفاق غمبار باز هم زنی قربانی شد.
دلیل این قربانیشدنهای زنان، قوانین سرمایهدارانه و سنتهای ارتجاعی و مردسالارانه است. در جامعهای که زن، ناموس تلقی میشود و جنس دوم است و مردان و قدرت خود را مالک و صاحب زنان میدانند، هر روز زنان مورد خشونت و تعرض قرار میگیرند، کشته میشوند و یا به خودکشی وادارشان میکنند.
بدون شک، فرد متعرض و خاطی باید تاوان عملش را بپردازد. اما محاکمه یک فرد بهتنهایی نمیتواند مانع رخدادن دوباره چنین جنایاتی شود. ما خواهان برکندن ریشه تعرض و تجاوز و ستم علیه زنان هستیم. اوباشپروری و دفاع از چنین افرادی و میداندادن به آنها متوقف شود؛ قدرت و سرمایهداران نیز با ابزار پول و فرهنگ غالب، لاتپروری نکنند.
ما خواهان جامعهای آزاد و برابر هستیم که زنان در آن آرامش داشته باشند و همه زنان و مردان در آن بهراحتی با هم زندگی کنند. بیگمان ساختن چنین جامعهای مستلزم آگاهی زنان و مردان کارگر و زحمتکش و آگاهی طبقاتی است. برابری جنسیتی و پایان ستم طبقاتی و انواع تعرض و خشونت، در گرو تشکیل جنبش طبقاتی و همبستگی جمعی است.
زنان دیروز هم قبل از مراسم ختم، مقابل مسجد جمع شده بودند تا به مرگ شلیر که حالا نام شهید روی او گذاشتهاند، فکر کنند و به امنیت خودشان. در سه ماه گذشته این دومین زنی است که برای فرار از تجاوز، خودکشی کرده است. اما شلیر چطور کشته شد؟
او از قضاوتها باخبر بود، مرگ را انتخاب کرد
دوشنبه عصر بود که گوران، مرد همسایه، جلوی در میآید. مرد از او می خواهد که با پراید شلیر همسر پابه ماهش را به بیمارستان برسانند. شلیر بچهها را میبرد خانه اقوام و با هم همسر گوران را به بیمارستان میبرند. تا اینجا همه چیز در صلح و آرامش پیش رفته بود. شیلر به خانه اقوام برمیگردد، با بچهها شام میخورند و دوباره به خانه میروند. ساعت ۱۲ شب دوباره گوران در خانه شلیر را میزند و میگوید: «حال همسرم دوباره بد شده. بیا او را ببریم بیمارستان.»
شلیر این بار کمی احتیاط میکند. از پسرش میخواهد که با او به خانه همسایه بیاید ولی مرد به بهانه اینکه زنم حجاب مناسبی ندارد، پسر شلیر را راه نمیدهد. با این حال، فرزندانش که یکی در مقطع دبیرستان و دیگری در راهنمایی تحصیل میکنند، مشکوک میشوند و همراه مادر تا دم خانه همسایه میروند. گوران در را روی شلیر باز میکند اما روی بچهها میبندد و میگوید: «گفتم که زنم وضع درستی ندارد. صبر کنید کار مادرتان تمام شود.» و در را روی آنها قفل میکند.
از اینجا به بعد این چیزی است که از زبان فرزندان شلیر، مردم محله و همسایهها سینه به سینه نقل شده. گوران اسلحه را جلوی صورت شلیر میگیرد و میگوید: «هیس صدایت در نیاید». شلیر که خانه را میشناخت، به جای اینکه سمت اتاق و هال برود، میدود سمت راهرو؛ همان جایی که حالا پنجره شکسته آن شده نماد شلیر. داد میزند که گوران دارد من را اذیت میکند.
همسایهها صدا را که میشنوند، جمع میشوند. «حالا میآییم کمکت. طاقت بیاور» یکی زنگ میزند کلانتری. یکی ۱۱۰ را میگیرد. هر کسی راهی را برای نجات شلیر امتحان میکند. دوباره شلیر داد میزند: «دارد به من دست میزند. دارد به من دست میزند. نمیتوانم تحمل کنم. میاندازم خودم را پایین.»
نیروی انتظامی از راه میرسد و تیراندازی میکند اما به دلیل نداشتن حکم ورود به منزل، بالا نمیرود. «تا هماهنگ کنند و دستور بگیرند، شلیر خودش را پایین انداخت. ما او را بردیم بیمارستان اما ضربه مغزی شده بود.» این را یکی از همسایهها به دیدبان آزار میگوید. آنهایی که از مردم همسایه در محله مانده بودند، گوران را به محض پایین آمدن از در دوره میکنند و تحویل پلیس میدهند.
در همه این چند روز کانالهای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی مریوان از شلیر به عنوان زنی یاد میکنند که از عفت خود به قیمت مرگ محافظت کرده است. با این حال فعالان اجتماعی نگران این نوع نگاه به مرگ شلیر هم هستند. گلاله وطندوست، وکیل مریوانی میگوید: «شلیر این جامعه و قانون را میشناخت که خودکشی کرد. میدانست که اگر به او تجاوز شود، چه فرایند سختی برای اثبات آن باید میگذراند. او میدانست که بعد از تجاوز با چه قضاوتهایی روبرو خواهد شد، که مردن را انتخاب کرد.»
شروع پروندههای قبلی گوران
همسر پا به ماه گوران، مرد متهم به آزار جنسی، همه این مدت کجا بود؟ یکی از همسایهها تعریف میکند که گوران و زنش بعد از برگشت از بیمارستان با هم جر و بحث میکنند. زن هم با قهر به خانه پدر میرود. یکی از وکلای قدیمی این شهر همچنین میگوید که گوران برادر دیگری هم در تازهآباد مریوان دارد که به دلیل سابقه مزاحمت برای زنان، از محله بیرون انداخته شده. به گفته او اهالی محله امضا جمع و با شکایت، او را از تازهآباد اخراج کردهاند. به گفته این وکیل، گوران که در کلانتری مریوان بازداشت است، قبلا هم پروندههای آزار دیگری داشته که به سرانجامی نرسیده بود و شاکیان با این اتفاق دوباره متحد شدهاند که از او بابت پروندههای قبلیشان شکایت کنند.
در سه ماه گذشته این دومین بار است که در استان کردستان، زنی از ترس تجاوز دست به خودکشی میزند. جمعه ششم خرداد ماه هم همین اتفاق به شکلی دیگر برای سوما رخ داده بود. زنی ۳۴ ساله و از اهالی دیواندره. جنازه سوما را در جاده کامیران کشف کردند. بعدا با بازداشت متجاوزان معلوم میشود که آنها سوما را با پوشش مسافرکشی از میدان «گریزه» سنندج سوار خودرو کرده بودند و به جای مقصد، به بیراهه میروند. سوما متوجه میشود و بعد از تلاش زیاد برای نجات، خود را از ماشین به بیرون پرت میکند.
«شلێر و تکرار حماسە زنان قلعه دمدم»
ژینا مدرس گرجی، فعال حقوق زنان درباره مرگ شیلر در اینستاگرامش نوشته است:
«به محض شنیدن این خبر که شلێر خود را از پنجره پرت کرده تا به او تجاوز نشود یاد واقعهی تاریخی قلعه دمدم افتادم که زنان به محض فتح قلعه توسط ارتش شاه عباس اول صفوی خود را از قلعه پرت کردند تا مورد تجاوز و اسیری قرار نگیرند. گویی مرگ را به تجاوز ترجیح دادن سنتی ریشهدار است.
همراهی، اعتراض، همدلی و....مردم بخصوص مردان در تجمعات امروز مریوان آیا دلیلش همان نیست که زنان قلعه دمدم را هم برایش میستودیم؟ تصویری که در ذهن دارم این است: یک خط باریک بین مرز زنی عفیف و پاکدامن و استقبال و مورد حمایت مرد و زن در سیستمی مردسالار یا زنی مورد تجاوز قرار گرفته، متهم، قربانی و پاکدامنی که از دست میدهد. در چند ثانیه زن باید انتخاب کند که کدام بهتر است؟ و چه انتخاب سختی در سیستم مردسالار.
وقتی زنان قلعه دمدم و شلێر خود را از قلعە یا پنجره ساختمان پرت میکنند، انگار دست جامعه مردسالار است که آنها را در آن لبه پرت میکند. و در پایین قلعه یا ساختمان آغوشش را باز کرده تا او را زنی عفیف بداند، قهرمان بسازد و در حماسه دمدم برایش بیت بسرود و تاریخ بنویسند یا در مریوان او را شهید بنامد و در خیابانهای شهر تشیع جنازه شود و در مسجد شسته و با احترام به خاک سپرده شود.
شلێر اگر میدانست که عواقب تجاوز برایش همدلی، درمان و دادگریست باز مرگ را انتخاب میکرد؟ من بعید میدانم. چون تجربه ثابت کرده عواقب تجاوز در جامعهای مردسالار مساویست با: لکه ننگی که پاک نمیشود، شرف و ناموسی خدشهدار شده، قربانینکوهی که حتما خودش مقصر بوده، آسیبهای روحی، روانی و جسمی، دسترسی نداشتن به درمان و تراپی مناسب و دهها مورد دیگر. پس در ان چند ثانیه مرگ را انتخاب میکند.
من حرکت امروز مردم مریوان را ستودنی میبینم. مریوان در اتفاقات مختلف آزمون خود را خوب پس داده و قطعا از شهرهای متفاوت است و دلیلش پیشینهی تاریخی سیاسی و سنت چپ در آنجا بوده و هست. امروز این شعار که مردسالاری و سرمایهداری موجب این فاجعه شده در خیابانها و کوچهها بلند اعلام شده، مریوان در چندین اتفاق دیگر هم اعتراضات و همراهی تاثیرگذاری را به خیابان کشیده.
خیابانهای مریوان با اعتراضات غریبه نیست ولی اگر واقعبین باشیم با تعریف جامعه مردسالار شلێر بە این دلیل مورد استقبال مردان در تجمع هم بود چون شرف و ناموس آن مردان را خدشهدار نکرد. او جان خود را داد تا طبق تعاریف این سیستم پاک و قربانی و مظلوم بماند. در حالی که ما میدانیم اگر قوانین، اقتصاد، فرهنگ و فاکتورهای زیادی که دخیل هستند. در حالی که ما میدانیم اگر قوانین، اقتصاد، فرهنگ و فاکتورهای زیادی که دخیل هستند در راستای برابری و کرامت انسانها بود شاید الان شلێر و مرد متجاوز هرکدام زندگی عادی خود را ادامه میدادند. ولی هردو قربانی این سیستم مردسالار و سرمایهداری شدند و ما هم با خشمی بسیار و عزایی عمومی زندگی میکنیم.»