شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
شورای سردبیری
کار به کجا میکشد؟ این پرسشی است بر زبان خیلی از مردم، و رسوب کرده در ته ذهن تعدادی خیلی بیشتر، حتی آنها که در میان لایههای حفاظتی متعدد ظاهرا آسوده خفتهاند و مویدان آنها را اطمینان میدهند اوضاع تحت کنترل است. کار دارد بالا میگیرد، جز دستگاه تبلیغات حکومت کس دیگری دشمن خارجی را به خاطر مصیبتهایی که بر سر کشور ریخته نفرین نمیکند، ... و همه منتظر اتفاقی هستند که در راه است.
اما چه چیزی در راه است؟ پاسخی سهل و ممتنع وجود دارد: کسی نمیداند چه رخ خواهد داد، اما آنکه تاریخ را به خوبی خوانده باشد به سهولت عاقبت کار و مسیر محتمل برای رسیدن به آن عاقبت را برایمان توصیف میکند. واقع آن است که فرجام حکومتها و حتی امپراطوریها را از یک مرحله دوره حیاتشان (هیچ نظام سیاسی عمر جاودان و به قول اسکندربیگ ترکمان منشی شاه عباس “دولت بیزوال” ندارد) به بعد با دقت کافی میتوان پیشبینی کرد؛ اگر کسی هوشمند بود ۶۰ سال پیش که اتحاد شوروی و آلمان دیوار برلین را ساختند، به دلایل منطقی نتیجه میگرفت این ابرقدرت بزرگ و توانمند یکی دو دهه دیگر از هم فروخواهد پاشید. درست است که همان آدم هوشمند میتوانست حتی در سال تشکیل حکومت فرقهای دستساز آمریکا و جمهوری اسلامی در عراق نااستواری آنرا پیشبینی کند، اما امروز است که میتوانیم از قطعی بودن فروپاشی ساختار آن سخن بگوییم.
همچنین هوش و تجربه مهدی بازرگان بود که گفت قبای ولایت فقیه فقط بر قامت آقای خمینی دوخته شده، اما از سال ۸۸ بود که مشخص شد ساختار موجود سیاسی در کشور بدون یک اصلاحات بنیادی و تغییر مسیر حکومت امکان استواری ندارد. امروز، پس از پیوستن تدریجی جمعیتی که زمانی حکومت برای منکوب کردن مخالفان خود به خیابان میآورد به شورشیان ضد حکومت، آن پیشبینی تقویت شده است. فرصت حکومت، زیاد نیست.
متغیرهایی که بر اساس موقعیت و شرایط آنها نااستواری و فروپاشی حکومتها رخ میدهد کدام است؟
نخستین آنها اعتماد است. بحران اعتماد به حکومت که حاصل تجربههای منفی جامعه از عملکرد و انگیزه حکمران است. حکومتهایی که از مسیر درست اداره جامعه منحرف میشوند نه توانایی کنترل روندهای منفی (افزایش دشواریهای اقتصادی، افزایش بیکاری و بلاتکلیفی، توسعه فقر، آشکاری فساد ساختاری) را دارند و نه امکان صراحت اعتراف به ناکامی؛ هر قدر عقبتر بمانند، گزافه بیشتری میبافند و در باره موفقیت و پیشرفت دروغهای گندهتری میگویند. حکومت ما در این زمینه لیاقت دریافت نشان دارد: مردم روزها زیر چرخ گرفتاری له میشوند و شبها باید به اخبار پیشرفتهای شگرف گوش دهند و خشم انبار کنند. تقریبا هر روز، و البته در همه زمینهها: سیاست، سیاست خارجی، و البته دین و مذهب. این عامل را بنیادین و تطور شرایط ذهنی جامعه در مسیر سایش و فروپاشی حکومت میدانیم.
ارزیابیهای بسیاری حاکیاند شرایط ذهنی تغییر حکومت فعلی نزد جامعه فراهم است، البته ما در «جامعه نو» به دلایلی که قبلا بسیار شرح دادهایم این تغییر ذهنیت را بدون شناخت کامل بدیل وضع موجود امر مثبتی نمییابیم.
دومین متغیر عمده مجموعهای از دو موقعیت است که آنها را حصول شرایط عینی مینامیم: ناتوانی حکومت مشروعیت از دست داده در حکمرانی به روش پیشین، نافرمانی جامعه اعتماد از دست داده در پذیرش روابط پیشین.
حکومتها در ابتدا با وعدهها و تصاویر رویایی به عرصه میآیند حکمرانی را آسان مییابند و جامعه را مطیع و همراه. در نیمه عمر خود، به زورگویی، سرکوب، زندان و اعدام و سربه نیست کردن مجبور میشوند و در مرحله آخر به کشتار عمومی دست میزنند. امسال از این مرز گذشتیم. حکومت نمیتواند به روش پیشین خود را تحکیم کند.
برآمد جامعه در عدم پذیرش روابط پیشین و نافرمانی، حصول دومین شرط عینی فروپاشی حکومتهاست. در ایران، این برآمد از انتخابات سال ۷۶ و به روشی مسالمتآمیز شروع شد و تا اواخر دهه ۸۰ ادامه یافت. دقیقا ۲۰ سال پس از تقاضای مسالمتآمیز تغییر در خرداد ۷۶، خشم بر مسالمت غلبه کرد و عدم پذیرش حکمرانی به روش پیشین را به صورت خشنی آشکار ساخت. امسال، سرکوب خونین حکومت و شورش پیشکن جامعه، در مجموع آمادگی شرایط عینی را نشان دادند.
اما نمیتوانیم بگوییم پایان کار نزدیک است. اول به خاطر اینکه تجربههای تاریخی میگوید حکومتهایی که حکمرانی را براساس اعتماد مردم شروع کردهاند، پس از ازدست رفتن اعتماد و مشروعیت، گاه تا سالهایی دراز با تکیه بر مشت آهنین بهحکومت ادامه میدهند، و دوم به خاطر آنکه، همان تجربه میگوید، مسالهزایی با جهان و بردن کشور به فاز تنش خارجی، تاکتیک افزایش عمر حکومتهای فاقد مقبولیت داخلی برای حفظ وضعیت است... مشت آهنین جای مقبولیت و اعتماد را میگیرد، تنش خارجی جای مشروعیت را... به امید یک معجزه بعید درونزا، و در ترس از یک تحول محتمل برونزا، منتظر آینده باید بود.
| ||