سعید جلیلی، در سومین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، در بخشی که به مسائل زنان اختصاص داشت در دفاع از حجاب اجباری از مورگان شوستر مستشار آمریکایی نقل قولی مطرح کرد که گمراه کننده به نظر می رسید.
شوستر که در سال ۱۹۱۱ به مدت هشت ماه به عنوان خزانهدار کل به استخدام دولت ایران درآمده بود، تجربه خود از این ماموریت را در کتاب «اختناق در ایران» شرح داده است.
سعید جلیلی در نقل قولی مستقیم از این کتاب گفت: «من وقتی عزم و نفوذ زنان مسلمان را به چشم میبینم آیا جا ندارد که بر عزت زن محجبه ایرانی درود بفرستیم؟»
این در حالی است که به نظر میرسد منظور نویسنده در استفاده از واژه «محجبه» نه در ستایش حجاب بلکه در توصیف محدودیتهای گریبانگیر زنان در ایران بوده است.
بخشهای بعدی این کتاب که سعید جلیلی به آن اشارهای نکرد این منظور نویسنده را بیشتر نمایان میکند.
مورگان شوستر در بخشی از روایت مبارزه زنان ایران برای آزادی در مقابل قرنها نظام مردسالار، به داستانی درباره «شایعات تن دادن مجلس به مطالبات روسها» اشاره میکند.
روسها برای اخراج «مورگان شوستر» به دولت ایران اولتیماتوم نظامی داده بودند و دولت هم پذیرفتهبود، چون در آن شرایط آشفتهی کشور، ایران امکان و زور جنگ با روسها را نداشت. در آن حال، برخی از زنان وطنپرست اقدامی تاریخساز کردند که «شوستر» در مورد آن مینویسد.
او مینویسد: «در روزهای تاریکی که شایعات زیادی درباره موضوع مجلس راجع به اولتیماتوم بر سر زبانها بود، زنان ایران با شور آزادیخواهی و عشق غیورانه خود به وطن، آخرین موانع جنسیتی را هم فروریختند و جلوههای خیره کنندهای از شهامت سیاسی خود به منصه ظهور رساندند.»
«در این موقع زنانِ ایران جوابی مهیا نموده و ۳۰۰ نفر از آنها، از خانه و حرمسراهای محصور، با افروختگی زیاد که از عزم ثابتشان خبر میداد، بیرون آمده در حالیکه در چادرهای سیاه و نقابهای سفيد مستور بودند، و حرکت نظامی مینمودند و طپانچهها پنهان داشتند، يكسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از «رئیس مجلس» خواهش نمودند که تمام آنها را اجازۀ دخول دهد. «زنان» در اتاق ملاقات با رئیس مقابله کرده و طرف مذاکره شدند، و به این خیال که مبادا مجلسیان، مطلب و مقصودشان را درست ملتفت نشوند، «طپانچههای خود را برای تهدید، نمایش داده» و «نقابها را پاره کرده و دور انداخته» و اراده و عزمِ آخری خود را اظهار و اعتراف کردند، که اگر وكلاء مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و بر قرار داشتن «شرف ملت ایران» تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را میکشیم».
«شوستر» که از این وطنپرستیِ «زنان» حیرت کرده، در ادامه مینویسد:
«آیا جا ندارد که بر عزت زن محجب ایرانی درود بفرستیم؟ زنی که همچنان اسیر سنتهای دست و پا گیر است. زنی که هنوز بازیچهی میل و هوس مردان است. زنی که از همهی فرصتهای تحصیلِ متناسب با آرمانهای امروزی محروم است. زنی که هنوز پاییده میشود و تودهنی میخورد و رانده میشود. با اینهمه، از جام آزادیخواهی سیر مینوشد و سهم خود را به وطنش ادا میکند و با حسادت مادرانه، خادمانش را میپاید و حتی در لحظه ناگوار فاجعه خود را نمیبازد، لحظهای که دل مردان از ترس فلجکنندهی زندان و شکنجه و گلوله و طنابی که گریبانگیر دلیرترین مردان وطن شده بود میلرزید.
[زنانی که] بهواسطۀ اوهامِ مردان که همیشه در مقابل نظرشان مجسم بود، «فرصت تعلیم» علوم و خیالات جدید را از دست داده و محروم گردیده، و نتوانستند از آن اقداماتِ خود فایدهی صحیحی ببرند، با اینحال و با توجه به ممانعتِ مردان، «از پیمانهی آزادیخواهی سیر مینوشند» و همه روزه پولهای خود را برای اعانهی مملکت خود میدادند. [اشاره به تاسیس بانک ملی و ماجرای زنانی که دارو ندار خود را تقدیم بانک کردند].
زنانی که در لحظاتِ ناگوار، آنهنگام که دلهای مردان ضعیف شده و ترس حبس و زجر و دار و گلوله ریز شدن بر شجاعترین اهل مملکت راه یافته و باعث خفقان قلبشان شده، کوتاهی نکرده و از دیگران عقب نماندند و خود را نباختند».
جناب جلیلی منظورِ شوستر از زنانِ «نقابدار» [که نقابشان را هم پاره کردند! و بنا به آنزمانه، نوعی کشف حجاب جدی]، زنِ «حجاببان/ارشادیِ» معیارِ ذهنِ عقبماندۀ تو نیست.
منابع: بیبیسی، کانال تلگرام «نقدآگین»